به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، ﭼﺮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪه ﺷﺪﯾﻢ؟ ﭘﺮﺳﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫهن ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺭﺳﺪ، ﻭ هرﮐﺲ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ فهم ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﻭ ﺧﻮﺍهشهای ﻧﻔﺴﺎﻧﯽاش ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺎﺳﺦ میدهد، گروهی ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﻭ ﺧﻮشﮔﺬﺭﺍﻧﯽ ﻭ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻥ، آفریده شدهایم، ﺑﺪﯾﻦ جهت همواره ﺩﺭﭘﯽ ﺧﻮشگذرانی ﻭ هوسرانی هستند ﻭ میکوشند ﺧﻮﺏ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻨﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ هدفی ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. دستهای نیز میگویند ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﻣتگذاری ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ خلق ﺷﺪهایم ﺍﺯ اینرو ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ میکوشند ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﻏﺎﻓﻞ هستند، ﺑﺎ اینکه ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ آلودگیهای ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺯ همه ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺗﺮ هستند، ﻭ عدهای ﺩﯾﮕﺮ میگویند ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻘﺎﻭﺕ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ آمدهایم ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ اینرو همواره ﺩﺭ شکنجه ﻭ ﻋﺬﺍﺑﻨﺪ، ﻣﺎ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺁﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﺖ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺧﻮﺩ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻧﻤﺎﺋﯿﻢ ﻭ اینکه ﻋﻠﺖ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ، ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ هدف میکوشیم ﻭ به ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﺎﺋﻞ میشویم، ﺯﯾﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺟﺰء ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﻋﻤﻞ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﺁﻥ هدف، ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺑﺎ نگاهی ﺑﻪ ﻧﺒﺎﺗﺎﺕ، ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺟﻤﺎﺩﺍﺕ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺎ ﺭﺍ فراگرفتهاند شاهد هستیم ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنها بهﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎ آفریده شدهاند، ﺍﯾﻦ شکوفههای ﺯﯾﺒﺎ ﻭ میوههای ﻟﺬﯾﺬ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﻭ درختهای ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭ گیاهان ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﮐﺸﺖ ﻭ زرعها همگی ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺋﯿﺪﻥ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﺎ آفریده شدهاند.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ آیه ۱۰ سوره مبارکه ﻧﺤﻞ میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ؛ اوست كسى كه از آسمان آبى فرود آورد كه آب آشاميدنى شما از آن است و روييدنیهايى كه رمههاى خود را در آن میچرانيد نيز از آن است».
ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺭﺍﻡ شدهاند ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ آنها خورده ﻭ ﺑﺮ آنها ﺳﻮﺍﺭ شده ﻭ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺖ ﻭ ﭘﺸﻢ آنها ﺑﭙﻮﺷﯿﻢ همانگونه ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ متعال ﺩﺭ ﺁﯾﺎﺕ ۵ ﻭ ۶ ﺳﻮﺭه مبارکه نحل میفرماید: «و چارپايان را براى شما آفريد در آنها براى شما وسيله گرمى و سودهايى است و از آنها میخوريد(5)، و در آنها براى شما زيبايى است آنگاه كه آنها را از چراگاه برمیگردانيد و هنگامىكه آنها را به چراگاه میبريد».
ﺟﻤﺎﺩﺍﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ، ﺯﯾﻨﺖ، ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻭ ﻓﻮﺍﺋﺪ بیشمار ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺭﺍﻡ شدهاند ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ متعال ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻪ ۶۴ ﺳﻮﺭه ﻣﺒﺎﺭﮐﻪ ﺣﺞ میفرماید: «لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و در حقيقت اين خداست كه خود بینياز ستوده صفات است»، ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ مینوﺷﻨﺪ ﻭ میخوﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﻧﺒﺎﺗﺎﺕ همگی ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ آفریده شدهاند ﭘﺲ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ آفریده شدهایم؟!
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ ﻣﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ میدانیم ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﺠﺎﺩ نشدهایم ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنها ﻣﺴﺨﺮ ﻣﺎ هستند ﭘﺲ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ ﻣﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﻢ ﺑﺪﯾﻊ ﻭ حیرتانگیز آفریده، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺮﺍﺕ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ فرمولهای ﺩﻗﯿﻖ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻓﻠﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﯿﺮﺕ افکنده، ﻣﻨﻈﻢ ساخته، ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﻑ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﺎﻝ هندسی ﻣﻨﻈﻢ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ کرده، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ۷۲ هزار ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ درآورده ﺍﺳﺖ هیچگاه ﮐﺎﺭ ﻟﻐﻮ ﻭ بیهوده ﺍﻧﺠﺎﻡ نمیدهد.
ﺧﺪﺍی متعال ﺩﺭ آیه ۱۱۵ سوره مبارکه مؤمنون ﭼﻨﯿﻦ میفرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما بهسوى ما بازگردانيده نمیشويد».
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﻢ حیرتانگیز ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ میبینیم، مشاهده میشود ﮐﻪ ﺣﮑﻤﺖ ﺩﺭ هر گوشه ﻭ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺍﺯ جهان ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ میکند، ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، همانگونه ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ متعال ﺩﺭ ﺁﯾﻪ ۳ سوره مبارکه ﻣﻠﮏ میفرماید: «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ؛ همانكه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن خداى بخشايشگر هيچگونه اختلاف و تفاوتى نمیبينى باز بنگر آيا خلل و نقصانى میبينى»، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ چگونه ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ آنچه ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﯼ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻭﯼ هدفی ﻋﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻭﺳﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭ نداشته ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﺎﺕ ﺁﺷﮑﺎﺭ میشود ﮐﻪ ﻭﺭﺍﯼ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﺩﻗﯿﻖ ﻭ هدفی ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ آنرا ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻨﺪ، ﻣﺎ آنچه ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ مشاهده میکنیم ﺩﺭ نهایت ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ، ﺣﺸﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﯽ ﮐﺎﻣﻠﻨﺪ ﻭ ﺫﺭﺍﺕ ﻭ الکترونها ﺩﺭ نهایت ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ پروتونها ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﺳﺮﺳﺎﻡ ﺁﻭﺭﯼ میچرخند ﻭ ﺟﺴﻢ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺿﺮﺏ ﺟﺮﻡ آندو، ﺑﺨﺶ ﺑﺮ ﻣﺠﺬﻭﺭ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﺑﯿﻦ آنها ﺿﺮﺏ ﺩﺭ ﻧﺴﺒﺖ ﺛﺎﺑﺘﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ میکنند ﻭ ﺍﮔﺮ بخواهیم ﮐﻤﺎﻻﺕ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﻭﺩﯾﻌﺖ گذارده شده ﺑﻪﺷﻤﺎﺭ ﺁﻭﺭﯾﻢ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ کتابهای ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻠﮑﻪ بیشمار نوشته شود، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﯾﻪ ۱۰۹ سوره مبارکه کهف میفرماید: «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا؛ بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعاً دريا پايان میيابد هر چند نظيرش را به مدد آن بياوريم»، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺣﻖ ﻭ ﺗﻨﺰﯾﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻋﯿﺐ ﻭ ﻧﻘﺼﯽ، ﮔﻮﯾﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺁﯾﻪ ۴۳ سوره مبارکه بنی ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ میفرماید: «سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا؛ او [پاك و] منزه است و از آنچه مىگويند بسى والاتر است»، ﭘﺲ چگونه ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭ جهان ﮐﻤﺎﻝ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﮑﺎﻣﻞ، ﻧﺎﻗﺺ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺩﻭ جنبه ﺍﺳﺖ، ﯾﮑﯽ جنبه ﻣﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻥ ﺍﻭﺳﺖ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ آنرا ﻣﺤﮑﻢ ساخته ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﺮﮐﺎﺗﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺭﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ جنبه ﺭﻭﺣﯽ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﻭﺳﺖ نه به ﻋﻀﻼﺕ ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺍﻭ، ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ مذهب ﻣﺎﺩﯾﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎﯼ ﻗﺮﻥ نوزده ﺑه ﺠﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ یکیاز ﻣﺎﺩﯾﯿﻦ درباره ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﮔﺮﻡ اﺯﺕ، ﭼﻨﺪ ﮔﺮﻡ آهن، ﭼﻨﺪ ﮔﺮﻡ ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ، ﭼﻨﺪ ﮔﺮﻡ ﮐﻠﺴﯿﻡ ﻭ...، ﻓﺮﻕ ﺑﯿﻦ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻣﺎﺩﯼ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﺸﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﻭﻟﯽ ﮐﻤﺎﻝ ﺭﻭﺍﻧﯽ در اختیار ﺍﻭﺳﺖ.
ﺍﺯ آنچه گفته ﺷﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﮑﺎﻣﻞ آفریده شده ﻭ اﮐﻨﻮﻥ ﺳﺆﺍﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻭ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﺎﺻﻞ میشود؟ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ آلوده به شهوات ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ که ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﺳﺮﮐﺶ ﺍﺳﺖ، میتواند ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ برنامههای ﺻﺤﯿﺢ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻣﻘﺼﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ به ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ آفریده ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ؟ ﻭ ﺁﯾﺎ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﯽ میتواند برنامهای ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ به هدفی که به ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻥ آفریده شده ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻭﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﺎﯾﺪ؟ ﺍﯾﻦ چه ﺍﺧﺘﻼﻓﯽ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﻋﻘﺎﯾﺪ فلاسفه ﻭ ﺩﺭ ﺍﻓﮑﺎﺭ آنها وجود دارد؟ ﺁﯾﺎ فلاسفه میتوانند ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ آنطوری که ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ شاهراه ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻗﺮﺍﺭ دهند؟ ﻭ ﺁﯾﺎ آنها ﺑﺮ ﺍﺻﻼﺡ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﺩﺭ هستند؟
ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﻣﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﻏﯿﺮﻋﺎﺩﯼ، ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً چنانکه ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ﺍﺧﯿﺮ مینگریم ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﻭ ﺍﮐﺘﺸﺎﻓﺎﺕ ﻣﺎﺩﯼ میشود، ﺯﯾﺮﺍ ﺧﺎﺻﯿﺖ ماده ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ بهوسیله ﺭﻭﺵ ﻣﺎﺩﯼ ﮐﻪ عبارتاز ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ میرسد، ﻭﻟﯽ نمیتواند برنامههای ﺻﺤﯿﺢ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ به ﺍﻭﺝ ﮐﻤﺎﻝ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﮔﻮﺳﺘﺎﻭﻟﻮﺑﻮﻥ، فیلسوف، مورخ، جامعه شناس و پزشک فرانسوی، میگوید: ﻓﻠﺴﻔﻪ پساز ﻣﺸﻘﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ راهی ﺑﻪ ﻣﺎﻭﺭﺍءﺍﻟﻄﺒﯿﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ پزشکهای ﺭﻭﺍﻧﯽ که به ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﺁﺩﻣﯽ آگاه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺘﮑﻔﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮﯾﻢ، ﺍﯾﻦ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ پیامبران هستند، ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ برنامههای ﻣﺘﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺎﻭﺭﺍءﺍﻟﻄﺒﯿﻌﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺻﻼﺡ ﺭﻭﺡ ﺑﺸﺮ سرچشمه ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﮐﻤﺎﻝ میرسانند، آنها ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ میشناسانند ﻭ ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ میکنند ﻭ راههایی ﮐﻪ ﭘﯿﻤﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ به مرتبه ﮐﻤﺎﻝ میرساند ارائه میدهند ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺗﺪﺭﯾﺠﺎً ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ میکنند ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺚ ﻗﺪﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺳﺖ آمده ﮐﻪ ﻣﻦ ﮔﻨﺞ نهانی بوده ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ شناخته ﺷﻮﻡ ﭘﺲ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ ﺗﺎ شناخته ﺷﻮﻡ.
ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ دیدهاید که ﺍﺯ برنامههای ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﯼ گرفته ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ؟ البته ندیدهاید، ﺯﯾﺮﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺜﯽ آمده ﺍﺳﺖ؛ کسیکه ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ شناخته ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ بهﺠﺰ ﺑﺎ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺣﺎﺻﻞ نخواهد ﺷﺪ ﻭ هراندازه که بنده ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﺧﺸﻮﻉ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻧﻤﺎﯾﺪ، ﻭ بهوسیله ﻧﻤﺎﺯ، ﺣﺞ، ﺯﮐﺎﺕ، ﺻﺪﻗﺎﺕ، ﺧﻤﺲ، جهاد، ﺍﻣﺮبه ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ نهی ﺍﺯﻣﻨﮑﺮ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ کردارهای ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺣﻖ ﻭ به هدفی که بهﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻥ آفریده ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ نزدیکتر خواهد ﺷﺪ، ﻭ همه اینها ﺷﺮﺡ ﺍﯾﻦ آیه ﺍﺳﺖ که میگوید: «ﻭ ﻣﺎ ﺧﻠﻘﺖ ﺍﻟﺠﻦ ﻭ ﺍﻻﻧﺲ ﺍﻻ ﻟﯿﻌﺒﺪﻭﻥ»؛ ﻭ ﭘﺮﺳﺘﺶ تنها ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﯿﺴﺖ بلکه ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ، ﺭﻭﺯﻩ، ﺯﮐﺎﺕ، ﺧﻤﺲ، جهاد، ﺍﻣﺮﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ، نهی ﺍﺯ ﻣﻨﮑﺮ ﻭ کردارهای ﻧﯿﮏ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻓﻊ نیازمندیهای ﻣﺮﺩﻡ، صلهرحم ﻭ ﻧﯿﮑﯽ به ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ به ﺍﺧﻼﻕ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮔﺮﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻭ ﺧﻮﺍﺻﯽ که ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺣﮑﯿﻢ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﻪ ﻭﺩﯾﻌﺖ نهاده ﻋﺒﺮﺕ ﮔﺮﻓﺘﻦ، جلوهگری میکند، ﺁﺭﯼ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﺳﻨﻦ ﻭ ﻣﻘﺮﺭﺍﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ یگانه وسیله ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ ﻋﻤﻞ افزایش مییابد، ﺯﯾﺮﺍ ﺧﺪﺍوند ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﻭ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﻌﺮﻓﺖ آفریده ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺚ ﻗﺪﺳﯽ آمده ﺍﺳﺖ که «ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ به ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻭ ﺗﻮﺭﺍ به ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ».
ﺧﻮﺷﺎ بهحال کسیکه هدف ﺭﺍ ﺗﺸﺨﯿﺺ داده ﻭ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﺁﻥ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ مظاهر ﻭ سرگرمیها ﻭ جاه طلبیهای ﺩﻧﯿﺎ فریفته نشده ﻭ ﭘﺎﮎ ﻭ پاکیزه ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺧﺖ ﺑﺮﺑﻨﺪﺩ ﺯﯾﺮﺍ «بهشت آمیخته به مشقتها ﻭ جهنم آمیخته به خوشگذرانیهاست».
مهرداد ویسکرمی، از اساتید دانشگاههای استان لرستان، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا لرستان، در این رابطه گفت: خداوند مخلوقات را برای دفاع از خود و یا برای دفع شریک و لشکرکشی علیه ضد خود خلق نکرده است.
وی با اشاره به اینکه ذات وجود خیر است، عنوان کرد: وقتی انسان ذهن خود را دست نفس میدهد برخی فکرها به ذهن انسان میآید و این سؤال برای او پیش میآید که هدف خداوند از خلقت انسان چه بوده است؟ این درحالی است که خداوند از خلق هدف ندارد بلکه انسان هدف دارد و هیچکدام از اهدافی که در این زمینه برای خداوند در نظر گرفته شده، درست نیست.
ویسکرمی ادامه داد: خداوند متعال انسان را بهعنوان یک خلایقی که مربوب او هستند خلق کرد و بندگان در مقابل او خاضع و متواضع هستند، چگونه ضعیف میتواند به غنی کمک کند، این نگاه به ما میگوید اینکه رب میخواهیم و ذلت ذاتی داریم یک چیز تشریفاتی نیست، اگر انسان به عمق ذات خودش پی ببرد، میبیند که ذلیل است، امام سجاد(ع) این ذلت را بهخوبی در وجود خود دیده و آنرا بیان میکند.
این استاد دانشگاههای لرستان با اشاره به اینکه انسان در زمینه رب و مربوب بودن دو حالت دارد، اظهار کرد: انسان یا مربوب بودنش را قبول کرده و بهدنبال رب میرود یا مانند فرعون و نمرود فکر میکند خودش رب است و به ظلم و ستم میپردازد، هدف پیامبران این است که خصلتهایی را که ما انسانها داریم به ما یادآوری کرده و ما را به این جهت هدایت کنند.
وی با اشاره به اینکه موجودات عین ربط به خداوند هستند لذا وجود آنها همه ربط است، تصریح کرد: خداوند از آنچه که خلق میکند خسته نمیشود، اگر این صفات را در زندگی خودمان آورده و زندگیمان در ارتباط با آن تنظیم کنیم.
ویسکرمی با اشاره به اینکه صفات الهی را همه از قرآن و عترت و سخنان اهلبیت(ع) درمییابیم، عنوان کرد: خیلیاز سؤالهایی که امروزه از فلاسفه پرسیده میشود از لحاظ محتوایی و تعیین خط مشی زندگی ما ارزش چندانی ندارند، بهعنوان مثال خداوند آیهای را بیان کرده که به ما بفهماند چه کارهایم یا آورده است که سستترین خانهها، تارهای عنکبوت است.