پاسخی به دلواپسان تعزیه در نمایشگاه فرانکفورت
کد خبر: 3656599
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۶
اختصاصی ایکنا/

پاسخی به دلواپسان تعزیه در نمایشگاه فرانکفورت

گروه بین‌الملل: در غرفه دانمارک نمایشگاه کتاب فرانکفورت، خانم و آقایی بودند با لباس «وایکینگ‌ها»؛ سپری بر دست، شمشیری بر کمر و لباسی بر تن که سعی در جلب توجه بازدیدکنندگان داشتند...

پاسخی به دلواپسان اجرای تعزیه در نمایشگاه فرانکفورتبه گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، دیروز(دوم آبان‌ماه) یادداشتی با عنوان «نگاهی از درون به حضور ایران در بااهمیت‌ترین نمایشگاه کتاب» در ایسنا منتشر شد که در آن سیدمحمد طباطبایی، کارشناس نشر و کتاب حضور ایران در شصت‌و‌نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت را که از 19 تا 23 مهر برگزار شد، مورد نقد و بررسی قرار داد.
 
در بخشی از این یادداشت با انتقاد از اجرای تعزیه در این رویداد فرهنگی بین‌المللی آمده است: «چه معنی دارد در نمایشگاه کتاب، در فضای محدود غرفه رجزخوانی شبیه‌خوان شمر را به عنوان اجرای تعزیه در برنامه‌ها بگنجانیم. تعزیه نمایش آئینی ماست و حرمت آن واجب و از اتفاق تعزیه‌خوان‌های حاضر در نمایشگاه هم از استادان این رشته بودند اما اینکه ما یک قطعه‌ی پنج‌دقیقه‌ای از رجز مخالف‌خوان یا نسخه‌ی موافق‌خوان را اجرا کنیم چه چیزی به نشر ما اضافه می‌کند. بگذارید موضوع را بشکافیم؛ مخاطب خارجی از مقابل غرفه‌ی ایران عبور می‌کند مردی را می‌بیند با لباس رزم که حرکات دست و راه رفتنش حکایت از جنگ‌طلبی دارد، هیچ هم از حرف‎های او نمی‌فهمد چرا که زبان فارسی نمی‌داند، سوال می‌کند این چیست و به او گفته می‌شود تعزیه؛ نمایش آئینی ایران. اما آیا به واقع آن چیزی که می‌بیند تعزیه است؟ تعزیه فلسفه دارد، فضا می‌خواهد و هزار نکته‌ی دیگر. یکی نیست بگوید اگر حرمت نشر را نگاه نمی‌داریم حرمت تعزیه و تعزیه‌خوان را نگاه داریم...
 
سید‌علی موجانی، رایزن فرهنگی ایران در آلمان در واکنش به این انتقاد صریح مطلبی را در اختیار ایکنا قرار داد که بدین شرح است:
 
مهم‌ترین نکته‌ای که در این متن خود را نشان می‌دهد این است که پوشیدن لباس رزم توسط هنرمند تعزیه‌خوان و بیان اشعار و قطعاتی از این آیین نمایشی چه تصویری را در ذهن مخاطب ناآگاه و ناآشنا با فرهنگ و هویت ایرانی که در غرفه ایران شاهد آن است، برمی‌انگیزد؟ 

پاسخ من این است که ای کاش نگارندگان چنین مطالبی فرصت این را داشتند که در فضای نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت و راهروهای مختلف آن به مدت چند روز قدم می‌زدند و نمونه‌های مشابهی از این گونه تأثیرگذاری‌های فرهنگی در شکل و آیینی شبیه به تعزیه؛ اما با جنسی متفاوت را از نزدیک می‌دیدند.
 
برنامه‌های مشابه
 
در غرفه دانمارک خانم و آقایی بودند با لباس «وایکینگ‌ها»، سپری بر دست، شمشیری بر کمر و لباسی بر تن که ایستاده در این غرفه سعی می‌کردند با جلب توجه و خواندن کلمات و عباراتی به زبان دانمارکی که طبیعتا برای مخاطب ناآشنا به این زبان معنایی نداشت، تأثیری فردی و نمایشی را بر بازدیدکننده بر جای گذارند.
 
چرخش گروه مکزیکی با لباس‌های سنتی قوم مایا در غرفه این کشور از دیگر نمونه‌های مشابه بود، برنامه‌ای نیز در غرفه ژاپن اجرا شد و در این غرفه فردی با لباس و شمشیر سامورایی بر کمر ایستاده بود و با کودکان عکس می‌گرفت، هر از چندگاهی شمیر را بیرون آورده و حرکاتی نمایشی انجام می‌داد و دوباره آن را غلاف می‌کرد.
 
اینجا باید از خود بپرسیم مخاطب‌ها، بازدیدکنندگان و افراد مراجعه‌کننده چه طیفی از جامعه را تشکیل می‌دهند، آیا صرفا طبقه‌ای از مردم عامه همان‌طور که مترو سوار می‌شوند، در ایستگاه نمایشگاه فرانکفورت پیاده می‌شوند و برای عبور از یک کریدور به کریدور دیگر و یافتن ایستگاه مترو مورد نظر از نمایشگاه عبور می‌کنند؟

ساده‌اندیشی با نشناختن مخاطب

این امر خیلی ساده‌اندیشانه است که ما مخاطبان خود را نشناسیم، افرادی که به نمایشگاه کتاب فرانکفورت یا هر نمایشگاهی در هر نقطه از جهان می‌روند یا از طبقه کتابخوان یا از اهالی فرهنگ هستند که دوست دارند با ادبیات، فرهنگ، زبان، هنر و جامعه کشورهای دیگر آشنا شوند و یا نویسنده، مترجم، افسانه‌پرداز و تخیل‌گرایانی هستند که در این فضا می‌کوشند با تصویرها و داستان‌های تازه آشنا شده یا از میزان تولیدات ادبیات کشورهایی که با فرهنگ و ادبیات آن‌ها دلبستگی و یا آشنایی دارند، آگاهی یابند.
 
برای این نوع مخاطبان ساختن شخصیت‌های افسانه‌ای، اسطوره‌ای و آیینی و ارائه آن‌ها در فرم، لباس و شکلی خاص در جهان امروز در واقع تکرار آن بخش از متن نوشتاری به بیان گفتاری و با حرکات نمایشی است تا تأثیرگذار و پرسش‌برانگیزانه بوده و مخاطب را متوجه این مسئله کند که این فرهنگی که در این فضا، شکل و نمایش نشان داده می‌شود، چه پیامی دارد.
 
در تمام طول نمایشگاه برخلاف برخی از ناشران یا نقدپردازان ایرانی که بدون حضور در چنین فضایی به نقد موضوع پرداختند، مراجعان و مخاطبان بارها در مقابل غرفه ایران ایستادند و با شخصیت‌های حاضر در نمایش عکس گرفتند و دوربین‌های حاضر هم این شور و استقبال را ثبت می‌کردند و جلسات پرسش و پاسخ برگزار شد و بازدیدکنندگان با استقبال از چنین فضایی دنبال پاسخ این سؤال بودند که تعزیه‌خوانان چه چیزی را بیان می‌کنند و این چه داستان و حکایتی است.
 
تصور ساده‌اندیشانه این است که ما فکر کنیم افراد در آنجا مشغول بخشی از نمایش حادثه کربلا بوده‌اند؛ اگر این چنین هم باشد، امر ناصوابی نبوده و در آنجا نه کسی خنجر بر گلوی کسی گذاشت و نه شمشیر در بدن یا به سوی کسی روانه کرد.

بیان تصنیف‌های هویتی
 
شبیه‌خوانان اشعاری به فارسی قرائت می‌کردند یعنی بیان آن چیزی که ما آن را مقتل می‌خوانیم و بیان تصنیف‌ها و عباراتی که قرن‌ها هویت ما را شکل داده و به ما کمک کرده است که با فرهنگ خودمان ارتباط برقرار کنیم.
 
اگر از ناشرانی که با چاپ مقتل یا کتاب «آه» یا دیگر آثار ادبیاتی مربوط به عاشورا درآمد کسب می‌کنند و فرهنگ عاشورایی را به صورت مکتوب و انتشاریافته، ترویج و گسترش می‌دهند سؤال کنیم که آیا صرفا انتشار کتاب برای خواندن کفایت می‌کند و استخراج این متن در شکل نمایشنامه یا تدوین به شکل فیلمنامه موجب آن نمی‌شود که اثر شما جهانی و شکلی فراتر از ادبیات نوشتاری داشته باشد، قطعا با پاسخی ساده در تأیید این موضوع مواجه می‌شویم.
 
اصولا کتاب‌ها و نمایشنامه‌ها نوشته می‌شوند تا خوانده شده، اجرا شده و در مقابل دیدگان مخاطب تجسم گردد؛ بنابراین جای تأسف کامل است که احساس کنیم نوع این ادبیات، ادبیاتی است که به جای توجه به واقعیت امر، رفتار هویت آیینی و مذهبی ما را تخطئه کند.
 
گردآفرین و بانوانی سپر در دست
 
سال گذشته رایزنی فرهنگی در برلین در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، نقالی بانوان ایرانی را در معرض نمایش قرار داد، جای هیچ‌گونه شبهه و شکی نبود و بانوانی سپر در دست با لباس رزم، گردآفرین* بودند. نه ناشران شکایتی داشتند، نه مجریان و نه بازدیدکنندگان. امسال همان فرمت با توجه به ایام محرم، به شکل تعزیه اجرا شد. دلیل دیگری که سبب شد که ما تعزیه را به این نمایشگاه بیاوریم، این بود که کتاب «مقتل الحسین» به زبان آلمانی برای نخستین‌بار با تلاش رایزنی فرهنگی در آلمان به چاپ رسید و اجرای قطعاتی از این مقتل در زمانی که این کتاب، در نمایشگاه رونمایی می‌شد، هدف و مقصود ما بود.
 
طبیعی است که در این شرایط، تعزیه «حر و حضرت ابوالفضل العباس(ع)» و «شمر و حضرت عباس(ع)» و دیگر تعزیه‌های متعدد و متنوع، زبانی می‌تواند باشد برای مخاطب آلمانی(غیر ایرانی) که پرسشگرانه سؤال می‌کند این حکایتِ چه روایتی است که به شکل نمایش اجرا می‌شود و کتاب و ترجمه آلمانی مقتل الحسین، پاسخی است به او و مخاطب را متوجه می‌کند که متنی وجود دارد که بتواند به راز این حرکات و ادبیات بر زبان رانده شده این اشخاص که با لسانی غیر از زبان آن‌ها سخن می‌گویند، وقوف پیدا کند.
 
اینجا برای یک رایزن فرهنگی سؤال این است که معرفی فرهنگ ایرانی با چه زبانی، چه لباسی، چه ابزاری و در چه مقام و موقعیتی می‌تواند صحیح باشد و با انتقاد مواچه نشود.
 
افتخاری برای رایزنی

برای رایزنی فرهنگی ایران در آلمان افتخاری بود که توانست طی دو سال گذشته فرم نمایشی به آن بخش از ادبیات اسطوره‌ای، هویتی و فرهنگی ما بدهد که هم وجه ملی داشت و هم آیینی و از این باب نه تنها خود را موظف می‌دانستیم؛ بلکه پاسخگوی مخاطبانی بودیم که برای ارتباط بیشتر و شناخت بیشتر سرزمین، فرهنگ، هویت، تاریخ و خاستگاهِ مردمی به ما رجوع می‌کنند که ما در آلمان نمایندگی فرهنگی آن‌ها را برعهده داریم.
 
بدیهی است که اگر در این نوع نگاه، اشکال و نقدی منصفانه واقع باشد، به دیده منت آن را پذیراییم، اما اگر بیان بر اساس برداشتی یک سویه و قضاوتی ناصحیح باشد، باید بگوییم پاسخ‌دادن به این نوع از غرض‌ورزی‌ها نسبت به بخشی از هویت و آیین فرهنگی ما بر عهده رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان نبوده و نخواهد بود.
 
*گُردآفرید یا گُردآفرین پهلوان زن ایرانی و دختر گژدهم که در داستان رستم و سهراب با سهراب رزم کرد/.

نمونه‌ای از فعالیت‌های نمایشی دیگر ملل در نمایشگاه‌های کتاب آلمان
پاسخی به دلواپسان اجرای تعزیه در نمایشگاه فرانکفورت

پاسخی به دلواپسان اجرای تعزیه در نمایشگاه فرانکفورت
captcha