به گزارش ایکنا؛ بخش نخست گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سیدسلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن و برنده جایزه جهانی کتاب سال با عنوان «ساختار معنایی مثنوی معنوی» با عنوان «عرفان و تصوف یکی هستند و مغایرتی با یکدیگر ندارند/دستورات سلوکی به صراحت در قرآن آمده است» منتشر شد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه که بر بردارنده نکاتی در زمینه جایگاه عرفان و تصوف در عصر حاضر است، از نظر میگذرد؛
ایکنا؛ امروز و در جهان معاصر آیا میتوان برای عرفان و تصوف جایگاهی قائل بود؟ به دیگر سخن نسبت این دو با جهان امروز چیست؟
مشکل جهان امروز بحران معنویت و سیطره کمیت است. امروز پول معیار همه ارزشها شده و شاخصههای «رشد» همگی مادی است. به قول هربرت مارکوزه، «انسان تکساحتی شده» و به قول چارلی چاپلین در فیلم «عصر جدید»، «انسان دچار الیناسیون شده است». بحران محیط زیست، بحران جنگ تمدنها و افراطگرایی چهره شاخص فرهنگ و تمدن امروز جهان است.
امروز در غرب بعد از حضرت محمد (ص)، مولانا جلالالدین محمد مولوی معروف به رومی، معروفترین چهره فرهنگی دلپذیر است و «مثنوی معنوی» جزو ۱۰ کتاب پر فروش در آمریکا است. عرفان و تصوف تنها راه نجات بحران معنوی و جنگ تمدنهاست، زیرا عرفان اسلامی انسانها را به صلح درون دعوت مینماید.
صلح و جنگ برون، انعکاسی از صلح و درون انسان است. در حالی که علم کلام، بر جدل با دیگر ادیان استوار است و علم فقه، بر عدم طهارت اهل کتاب و کفار فتوا داده است؛ عرفان اسلامی انسانها را به گفتوگو، تفاهم، تساهل و تسامح دعوت میکند.
طبیعت مقدس است، زیرا تجلی امر قدسی است. تجاوز به طبیعت؛ تجاوز به حریم قدس الهی است. جنگ محکوم است، زیرا مردم مخلوق خداوندند و اگر کسی خالق را دوست دارد باید مخلوقات او را نیز دوست داشته باشد. جنگِ دفاعی مشروع است، اما «بشرطِها و شروطِها».
در عرفان، اساس روابط انسان با خدا، طبیعت، خود و جامعه بر اساس عشق است. با منطق عشق میتوان به گفتوگو با فرهنگها و تمدنهای مختلف قیام کرد. تعارض و تفاوت؛ ذاتیِ عالمِ ناسوت است. با مدد عشق الهی میتوان از سنگلاخ تعارضات عبور کرد. اساس اخلاق اجتماعی تصوف بر اساس مرام امام علی (ع) بر فتوت و جوانمردی است. فتوت صوفیان بهترین راه تعاون و تعامل بینالمللی در حوزه امور اجتماعی و فرهنگی است.
ابوالحسن خرقانی عارف مشهور بر سر در خانهاش نوشته بود: «هر کس به این خانه در آید نانش دهید و از ایمانش نپرسید، که هر کس به نزد خداوند به جانی ارزد؛ نزد ما به نانی ارزد». عرفان اسلامی شمشیری است دو لبه که همزمان قادر است مادیگرایی و افراطگرایی دینی (داعش و وهابیسم) را مهار نماید و بر اساس مهر و محبت الهی؛ انسانها را به خدا دعوت کند.
زیرا خدای قرآن؛ «بسمالله الرحمن الرحیم» است. خداونـدِ مِهر، مُهر خویش را بر جهان حک نموده است. جهان محضر خداوند است و همه ابنای بشر و کائنات مظاهر الهی هستند. با جهانبینی عرفان اسلامی میتوان برای ساختن جهانی بر اساس مِهر و عدالت الهی، منادی صلح و گفتوگو در جهان شد.
اگر کسی در غرب روی به اسلام میآورد؛ به خاطر متأثر شدن از جنبههای معنوی اسلام است که در آثار مولوی، عطار و حافظ منعکس شده است. «مثنوی معنوی» مولوی، «منطق الطیر» و «تذکرةالاولیاء» عطار نیشابوری، «فصوص الحکم» محی الدین، «گلشن راز» شبستری و «دیوان» حافظ شیرازی به اکثر زبانهای اروپایی ترجمه شده، در دانشگاهها تدریس میشود و دهها تئاتر و موسیقی معنوی بر اساس آنها اجرا شده است.
تصوف و عرفان اسلامی عملیترین راه تقریب مذاهب اسلامی و مقابله با دسیسههای غرب برای تفرقه بین مذاهب اسلامی است. حب اهل بیت(ع) و اعتقاد به ولایت امام علی (ع) که شاخصه اعتقادات اهل تصوف است؛ میتواند محور تقریب تشیع و تسنن شود.
ایکنا؛ در دانش فقه میتوانیم سلسلهوار به ائمه اطهار(ع) برسیم، اما به نظر میرسد در عرفان این گونه نیست، به عبارت دیگر شاهد هستیم که عرفا قائل به انجام ریاضتها و دستورات خاصی هستند که به صورت جزئی نمیتوان رد پایی از آنها در آیات و روایات یافت. مبنای این دستورات و ریاضات شرعیه چیست؟
کلیه معارف عرفان اصیل اسلامی ریشه در قرآن و روایات معصومین(ع) دارند. بر اساس منابع اصلی عرفان اسلامی، سلسله ولایت همه طرایق معتبر اسلامی به مولی الموحدین امام علی(ع) میرسد و در کتب «طبقات الصوفیه» سُلَمی و خواجه عبدالله انصاری، «تذكرة الاولياء» عطار نیشابوری و «طرایق الحقایق» سلسله اتصال عارفان و طرایق نامدار به امام علی(ع) بیان شده است.
هر طریقتی سلسله اجازت خود به امام علی(ع) را محفوظ میدارد و علاوه بر آن در تاریخ اندیشه و فرهنگ اسلامی نیز به طور جداگانه ثبت و ضبط شده است. بسیاری از عارفان طبقه اول و دوم و سوم شاگردان امامان معصوم(ع) هستند. کمیل از عارفان نامدار طبقه اول، تلمیذ امام علی(ع) بوده و «دعای کمیل» به او القا شده است. عطار نیشابوری در «تذكرة الاولياء» مینویسد: «ارادت حسن بصری به حضرت علی(ع) بوده است».
ابراهیم ادهم، صوفی نامدار با امام زین العابدین(ع)، امام محمدباقر(ع) و امام جعفرصادق(ع) معاصر بوده و رابطه او در منابع با سه امام همام گزارش شده است. بُشر حافی، صوفی زاهد به دست مبارک امام موسی کاظم(ع) توبه کرد. به روایت بحارالانوار؛ شفیق بلخی، صوفی نامدار قرن دوم نیز از تلامیذ امام موسی کاظم(ع) بود. معروف کرخی که «ام السلاسل» است؛ تلمیذ و ذکر گرفته از امام رضا(ع) بود. جُنید بغدادی از نواب معنوی حضرت حجت بن الحسن عسکری(عج) بود.
برای مثال سلسله خرقه و ذکر شیخ صفی الدین اردبیلی به امام علی (ع) مختصراً بدین شکل در تاریخ ضبط شده است: «در ذکر شجره، خرقه و اسناد شیخ صفى الدین با پیامبر (ص): شیخ صفى الدین را توبه و خرقه و تربیت از سلطان المحققین شیخ زاهد گیلانى بود و او را از مرشد اهل الطریقة و ارباب الحقیقة سیدجمال الدین و او را از بحر الاسرار و حبر الابرار شیخ شهاب الدین محمود تبریزى و او را از معدن الرموز و مخزن الکنوز ابى الغنائم رکن الدین السجاسى و او را از قطب دوایر الاولیاء و الاصفیاء قطب الدین ابو بکر بن الابهرى و او را از ابوالنجیب السهروردى و او را از قاضى وجیه الدین عمر البکرى و او را از پدر خود عمان المعانى فى المعاملات محمدالبکرى و او را از احمد اسود دینورى وَ او را از حارس الاولیاء ممشاد الدینورى، و او را از سید الطایفة بالاتفاق و سند الطوایف فى الآفاق ابو القاسم جُنید بن محمد البغدادى و او را از سرى بن المغلس السقطى و او را از اعرف العوارف فى المعارف ابومحفوظ معروف الکرخى، و او را از سلطان الانس و الجان الامام الثامن الضامن علی بن موسی الرضا (ع) و او از آباء کرام و عظام خود تا متمّم عروۀ شریعت و مظهر اعلام طریقت و ناصب اعلام حقیقت، صاحب تمکین سریر نصرت خدایى و مالک تاج سلطنت پیشوایى و رهنمایى، امیرالمؤمنین علىّ بن ابیطالب (ع)» (۱).
ریاضات در عرفان و تصوف ناب اسلامی بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین (ع) است. ریاضات در عرفان عبارتند از: «تهجد»، «ذکر»، «صمت»، «جوع» و «خلوت». صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام/ناتمام جهان را کند این پنج تمام».
هر پنج رکن ریاضات عرفانی از قرآن کریم و روایات اخذ شده که مختصراَ بیان میشود: رکن اول؛ تَهَجُد: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحمُوداً؛ و قسمتی از شب را بیدار و متهجّد باش و نماز شب خاصّ تو است. باشد که خدایت به مقام محمود مبعوث گرداند» (سوره اسراء: آیه ۷۹). تهجد در اصطلاح عرفا؛ شب زندهداری است به ترتیل قرآن کریم، نماز شب، مناجات، استغفار، ذکر، محاسبه و مؤاخذه نفس که از امور مهم سیر و سلوک عرفانی است. ابوطالب مکی از این طایفه چهل نفر از تابعین رسول الله (ص) را برشمرده که نماز بامداد را به وضوی شبانگاه گزاردهاند (۲).
«اقلّ مستحبات آن است که قیام شب از یک ششم شب کمتر نباشد و باید دانست که توفیق برخاستن در شب از حضرت عزّت است تا ظن نبری که طالب به طلب مطلوب میرود، بلکه تا مطلوب اصلی جمال خود در درون دل با ایمان سالک متجلی نشود، شعله آتشِ شوقِ برخاستن در شب از اندرون سالک برنخیزد. چون این اشارت به سمع دل رسد نفس موافق را بیدار کند، نفس از سر عزّت و (حزّت) و طلب طرب بر بساط انبساط قدم نهد و در مناجات با حضرت محبوب گوید:ای شمع وصال بیفروز که پروانهها سرگردانند. بدین شیوه سالک غمهای دیرینه دل را عرضه میدارد» (۳).
«کسانیکه از مقامات دین به جایی رسیدهاند؛ همگی از شبخیزها بودهاند و از غیر آنها دیده نشده است. فضیلت تهجد و قیام لیل و گریه و ندبه از خوف و شوق او جل جلاله و نماز شب را اگر بخواهی؛ آیات و اخبار وارده در این باب کفایت میکند». «طبق روایت؛ مغبوضترین خلق نزد خدا کسی است که شب، چون مُرداری بیفتد و روز را به بطالت و تنبلی بگذراند» (۴).
رکن دوم؛ ذکر: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللهِ أَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب» (سوره رعد: آیه ۲۸). «وَ اذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خفیهً». (سوره اعراف: آیه ۲۰۵): «خدای خود را با تضرع و پنهانی یاد کن». «ذکر» یکی از اصول مهم طریقت است که ماخوذ از قرآن کریم است. تمام اذکار طرق صوفیه بر اساس اسماءالحسنی است که در قرآن ذکر شده، مانند ذکر «الله»، «لا اله الا الله»، «حی»، «قیوم»، «هو»، «سبحان الله»، «رب»، «الحمدلله»، «استغفرالله»، «ذکر یونسیه» (لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین).
امام علی (ص) فرمودند: «اَلذِّکرُ یونِسُ اللُّبَّ وَ یُنیرُ القَلبَ و َیَستَنزِلُ الرَّحمَةَ» (۵). «یاد خدا عقل را آرامش مىدهد، دل را روشن مىکند و رحمت او را فرود مىآورد». «اُذکُرُوا الله ذِکرا خالِصا تَحیَوابِهِ أَفضَلَ الحَیاةِ و َتَسلُکوا بِهِ طُرُقَ النَّجاةِ» (۶): «خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات و رستگارى را بپیمایید».
رکن سوم ریاضت، صمت (سکوت، خاموشی): در دو داستان مریم و زکریا در قرآن کریم «سکوت» مطرح شده است. در ماجرای بارداری معجزه آسای حضرت مریم (س) خداوند به ایشان دستور «نذر سکوت» داد: «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحمَنِ صَومًا فَلَن أُکَلِّمَ الْیَومَ إِنْسِیًّا» (سوره مریم: آیه ۲۶). خداوند در آیه ذیل به حضرت زکریا دستور سکوت داد: «قَالَ رَبِّ اجعَل لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا» (سوره مریم: آیه ۱۰): «گفت پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده فرمود: نشانه تو این است که سه شبانه روز با اینکه سالمى با مردم سخن نمى گویى». امام علی (ع) فرمودند: «لا عباده کالصمت»: «هیچ عبادتی مانند خاموشی نیست». «من صمت سلم»: «هر که خاموش باشد؛ سالم مانَد» (۷).
رکن چهارم؛ جوع (گرسنگی اختیاری): روزه افضل اصناف گرسنگی اختیاری (جوع) است که دستور آن در قرآن کریم صادر شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (سوره بقره: آیه ۱۸۳): امام علی (ع) فرمودند: «نعم عون الورع التجوع»: «گرسنگی اختیاری خوب یاوری برای پارسایی است» (۸)
رکن پنجم ریاضت: خلوت: «خلوت» اصنافی دارد مانند اعتکاف و چله نشینی. در ماجرای مریم و زکریا خدا دستور به خلوت نشینی و اعتکاف به مریم و زکریا داد؛ و در ماجرای موسی خدا دستور چهل شبانه روز خلوت نشینی به موسی داد که مبنای خلوت نشینی عرفان و تصوف شده است. خداوند وعدهای به حضرت موسی داد و در مدت چهل روز او را به میقات خود فراخواند: «فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أربَعینَ لَیلَه.» (. تا آن که زمان وعده به چهل شب تکمیل شد ...) (اعراف/ ۱۴۲) و موسی (ع) در میقات پس از چله نشینی با خدا ملاقات نمود. خلوت نشینی حضرت محمد (ص) در غار حرا نیز که مشهور است. امام علی (ع) فرمود: «ملازمه الخلوه داب الصلحا»: «ملازمت خلوت نشینی؛ عادت و شان صالحان است» (۹).
در سیر و سلوک عرفانی، چلّهنشینی، مراقبت خالصانه چهل روزه از خویشتن است تا از این طریق باطن سالک به آمادگی لازم جهت دریافت حکمت ناب الهی از طریق کشف و شهود قلبی نائل شود. «مَن اَخلصَ العِبادَه لله اربَعینَ صَباحاً ظَهَرَت یَنابیعُ الحِکمَه مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ.» (۱۰). «هر کس چهل روز به خاطر رضای الهی خلوت گزیند، چشمههای حکمت بر قلب و زبانش جاری میشود». «ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنتُم عَاکِفُونَ فِىَ المَسَاجِدِ تِلکَ حُدُودُ اللهِ فَلاَ تَقرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ» (سوره بقره: آیه ۱۸۷): «سپس روزه را تا شب تکمیل کنید؛ و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداخته اید، با زنان آمیزش نکنید. این مرزهاى الهى است، پس به آن نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیات خود را براى مردم روشن مى سازد، باشد که پرهیزگار گردند».
«اعتکاف» از ارکان مهم ریاضتهای عرفان اسلامی است. در سیر و سلوک عرفانی؛ اعتکاف، حداقل سه روز مراقبت خالصانه از خویشتن است تا از این طریق باطن سالک از طریق دل، به آمادگی لازم برای دریافت حکمت ناب الهی نائل شود. «اعتکاف در اصل به معناى محبوس ماندن و مدت طولانى در کنار چیزى بودن» است و در اصطلاح شرع؛ توقف در مساجد براى عبادت است که حداقل آن سه روز است و شرط آن روزه داشتن و ترک برخى دیگر از لذایذ است. این عبادت اثر عمیقى در تصفیه روح و توجه مخصوص به پروردگار دارد.
روایات متعددی در اهمیت و تاثیر «اعتکاف» از معصومین (علیهم السلام) صادر شده، مانند: «مَنِ اعتَکَفَ إیمانا وَ احتِسابا غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ»: «همه گناهان گذشته کسى که از روى ایمان و براى رسیدن به ثواب الهى معتکف شود، آمرزیده مىشود»(۱۱).
ایکنا؛ آیا چنان که در شیعه بحث کشف و شهود مطرح است، در تصوف نیز این مسئله مطرح است؟
اساس تصوف بر مبنای اعتقاد به ولایت مولی الموحدین علی (ع) و انسان کامل است. نظریه انسان کامل در تصوف معادل نظریه امامت در کلام شیعی است؛ لذا همه متصوفه و عارفان شیعه هستند، همه شیعیان عارف نیستند. زیرا خصوصیات خطبه متقین مولا علی (ع) را ندارند که صفات عارفان بالله را توصیف فرموده اند؛ لذا بحث شیعه و سنی یک بحث کلامی و فقهی است، نه عرفانی.
در عرفان و تصوف یا شخص معتقد به ولایت مولی الموحدین علی (ع) و جانشیان ایشان هست یا نیست. اگر کسی معتقد است و به دستورات شرعی و معنوی قرآن و سنت (قول، فعل و تقریر معصومین (علیهم السلام)) زیر نظر استاد عمل میکند؛ سالک الی الله تعالی است و پس از طی مقامات معنوی و خالص شدن قلبش از غیر خدا، به صوفی و عارف ملقب میشود. اگر کسی معتقد به ولایت حضرت علی (ع) و عامل به دستورات شریعت نباشد؛ اساساً صوفی نیست، بلکه صوفینما و رهزن طریقت است.
جوانان مشتاق معنویت باید هشیار باشند فریب عرفانهای کاذب را نخورند. اولین نشانه عرفان ناب محمدی مقید بودن به دستورات شریعت است که در رسالههای مراجع عظام آمده است. پس از انجام واجبات و اجتناب از محرمات، سلوک الی الله تعالی آغاز میشود. عرفان بدون شریعت و ولایت علی ابن ابیطالب (ع)، عرفان کاذب است و ربطی به اسلام ندارد.
اما بعد؛ کشف و شهود در کلام و فقـه شیعی مطرح نیست، زیرا موضوعاً خارج از حیطه مباحث آنهاست. کشف و شهود از امهات عرفان عملی است. عارف پس از گذار از مقامات مختلف و کشتن رذایل نفسانی و مصفا شدن قلبش به نور خداوند، به خاطر «ذکر» و «فکر» و «عمل» و «مراقبه»، به مقام کشف و شهود ارتقا مییابد و وحدت هستی و اسرار الهی را میبیند. بدین ترتیب عارف عروج الی الله نموده، در حین عروج؛ حقایق هستی و حقیقت حق را مشاهده میکند.
کلیه کتب اصلی تصوف و عرفان در باره تعریف، ماهیت و مراتب کشف و شهود سخن گفتهاند و دقیقترین مطالب راجع به کشف و شهود در این کتب بیان شده است، نظیر «اللمع فی التصوف» سراج طوسی، «رساله قشیریه» ابوالقاسم قشیری، «کشف المحجوب» هجویری، «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، «فتوحات مکیه» و «فصوص الحکم» محی الدین، «عوارف المعارف» سهروردی، «اسرارالتوحید فی مقامات» ابوسعید ابیالخیر، «تذکرة الاولیاء» عطار، «مثنوی معنوی» مولوی، «نص النصوص»، «جامع الاسرار» و «اسرار الشریعه» شیخ حیدر آملی، «مصباح الهدایه» کاشانی، «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس»، «مصباح الهدایه»، «شرح دعای سحر» و «شرح حدیث جنود عقل و جهل» امام خمینی(ره).
عارف نامدار داود قیصری در «شرح فصوص الحکم» محی الدین جامعترین و مهمترین دستهبندی و درجهبندی کشف را بیان نموده است. مولوی در «مثنوی معنوی» میفرماید: قلب دارای حواس باطنی، چشم، گوش و ... است که به وسیله آنها حقایق عالم را میبیند و میشنود. شیخ صفیالدین اردبیلی نیز تعریف و انواع مراتب کشف و شهود و علایم آنها را بیان فرموده که ابن بزاز در «صفوةالصفا» روایت کرده است.
قیصری در مقدمهای که بر «فصوصالحکم» نگاشته، کشف را چنین تعریف میکند: «انّ الکشف لغةً رفع الحجاب. یقال: کشف المراة وجهها، ای: رفعت نقابها؛ و اصطلاحاً هو الاطّلاع علی ماوراء الحجاب؛ من المعانی الغیبیة و الاُمور الحقیقیة وجوداً و شهوداً» (۱۲) «کشف در اصطلاح به معنای اطلاع بر ماورای حجاب است؛ لذا بین معنای لغوی و اصطلاحی، مناسبتی روشن وجود دارد. اگر معنای غیبی یعنی اسماء و صفات حق و امور حقیقی یعنی عالم جبروت و ملکوت به قلب سالک طلوع کنند و این نورانیت، سالک را به مقام حق الیقین و عین الیقین برساند؛ حالت مکاشفه پدید آمده است؛ بنابراین مکاشفه بعد از برداشتن حجابهایی صورت میگیرد که هویّت و حقیقت آدمی را فراگرفته باشد».
امام خمینی (ره) در شرح دعای سحر، وصول به مقامات «دعای سحر» را تنها با «شهود» سالک میسّر میدانند و این دعا را شرح ماجرای سلوک سالکین و نردبان ترقّی و رفع تعیّنات عارفان تلقی میکنند: «این مقامات به کسی دست نمیدهد مگر آن که نردبان تعیّنات را پله پله بالا رود. در این صورت سالک «مشاهده» میکند که بعضی از اسماء، از اسماء دیگر پر بهاتر، جمیلتر، عزیزتر و... است» (۱۳).
مکاشفه و واردات قلبی سه مرتبه دارد: مرتبه نخست «لوایح» است. اگر برق حضور و نسیم تجلّی حق گاهی بوزد و انتقال حالی برای عارف رخ دهد و این برق، تمام قلب عارف را فرا گیرد؛ «لوایحِ» کشف پدید آمده است؛ بنابراین «لوایح» کشفی است که به وسیله آن برخی از اسرار ظاهر میگردد. «لوامع» ظهوری بیشتر از لوایح دارند و به سرعت زایل نمیشوند. «طوالع» بقای بیشتر، نورانیت و سیطره قویتری دارند و در تعریف عبارتند از: انوار توحیدی که قلب اهل معرفت را فراگیرد و این نور چنان بر دل عارف حکومت کند که اولاً انوار دیگر را تحتالشعاع قرار دهد و ثانیاً اطمینان و آرامش برای وی به ارمغان آورند (۱۴). امام خمینی (ره) افزون بر آن و بعد از «طوالع»، حالت «طوارق» را نیز مطرح کردهاند. با این تعریف که «طوارق یکی از واردات اهل حقیقت است که از طریق سمع حقایق بر او آشکار میگردد» (۱۵).
بهترین مطالب مربوط به کشف و شهود در «نهجالبلاغه»، «دعای عرفه» و «صحیفه سجادیه» بیان شده که منابع اصلی عرفان و تصوف اسلامی هستند؛ برای مثال به این احادیث توجه نمایید که در کتب کلامی و فقهی نیست و منابع عرفانی به آنها ارجاع دادهاند:
۱ ـ نبی اکرم (ص): «لَولا اَنَّ الشَّیاطِینَ یَحُومُونَ اِلى قُلُوبِ بَنِى آدَمَ لَنَظَرُوا اِلى الْمَلَکُوتِ»: «اگر شیاطین دل هاى فرزندان آدم را احاطه نکنند؛ مى توانند به جهان ملکوت نظر افکنند». (۱۶)
۲ ـ نبی اکرم (ص): «لَیسَ العِلمُ بِکَثرَهِ التَّعَلّمُ وَانَّما العِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فى قَلبِ مَن یُحِبُّ، فَیَنفَتِحُ لَهُ وَ یُشاهِدُ الغَیبَ، وَ یَنشَرِحُ صَدرُهُ فَیَتَحَمَّلُ الْبَلا، قِیل یا رَسُولَ اللهِ وَ هَل لِذلِکَ مِن عَلامه؟ قالَ (ص) اَلتَّجافِىُ عَن دارِ الْغُرُورِ وَالاِنابَهُ اِلَى دارِ الْخُلُودِ وَالاستِعدادُ لِلِمَوتِ قَبلَ نُزُولِهِ» (۱۷).
پینوشتها
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام