به گزارش ایکنا از خراسان رضوی حجت الاسلام علی شفیعی دیروز، 22 آبان ماه، در نشست تخصصی تاثیر انقلاب اسلامی در توسعه مبانی فقه که در مدرسه عالی خواهران برگزار شد، اظهار کرد: کلمه «مبانی» در عنوان نشست دارای دو معنای ادله و پیشفرض هاست و تاثیر انقلاب اسلامی در مبانی فقه به معنای ادله نیست چراکه تاثیر و اهمیتی ندارد بلکه نقش انقلاب اسلامی و مبانی فقه در اصول موضوعه و پیشفرض هاست و این تحول توانست اصول موضوعه و فقه را ایجاد کند.
وی با اشاره به نسبت تاثیر انقلاب و مبانی فقهی بر یکدیگر افزود: نخست آنکه انقلاب میتواند چالشهای فقه را نمایان کند و این کار را هم انجام داد و این چالشهای درونی فقه اسلامی را بیشتر در خود نشان داد؛ دوم انقلاب اسلامی میتواند برای دانشها، به ویژه فقه ظرفیتسازی کند؛ بدین منظور که در محیط و یا جامعهای رخ میدهد، میتواند برای دانشها از جمله فقه ظرفیتسازی کند. سوم نقش انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعیت و حادثه در ایجاد سوال است. در این دوره دانش فقه با سوالات جدیدی مواجه شد و فقه در ادوار مختلف از نظر کمی و کیفی حجم سوالات تغییر میکند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عنوان کرد: فقه زاییده مبانی انسان شناسی و مبانی معرفتی است و این مبانی معرفتی، کلامی، فلسفی، تفسیری و... یکی از تفاوتهای عمده اصولی ما در مبانی تفسیری است. عدهای از بزرگان معتقدند که متن را از مسیر سنت میتوان فهمید؛ یعنی کتاب را از این طریق میتوان درک کرد لذا در جاهایی که سنت حاشیهای، توضیح و یا تفسیری بر کتاب ندارد، قدرت فهم و گزاره قرآنی نخواهیم داشت. عدهای دیگر هم این متن را قبول ندارند و معتقدند این متن، متنی است که قابل فهم برای همگان قرار میگیرد.
شفیعی با بیان اینکه این مبانی مقدمه هر دانشی است، اضافه کرد: اتفاقی که پس از انقلاب اسلامی رخ داد و فقه را با چالش جدی مواجه کرد، این بود که در فقاهت ما قرنها مبانی دست نخورده باقی مانده بود و مبانی فقه دست خوش تغییرات جدی نشد و از ثبات برخوردار بود. این ثبات مبانی هر دستگاهی را دچار بحران میکند و این بحران پس از انقلاب اسلامی به وضوح قابل مشاهده است.
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر موضوع مهمی که وجود دارد و فقها آن را مطرح میکنند، این است که مبانی فقه دست نخورده باقی مانده است. روشها و منابع نیازمند اصلاح است اما مهمترین رکنی که میتواند دانش را با بحران مواجه و یا دانش را کارآمدتر کند، رکن مبانی است.
انقلاباسلامی مشکلات فقه سنتی را ارائه و در منظر عمومی قرار داد
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: بنده تاثیرات اجتماعی را به دو بخش در مبانی تقسیم میکنم؛ نخست تغییرات مستقیم و دوم تغییرات غیرمستقیم. انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعیت در دستگاه فقاهت در مبانی این دستگاه دو نوع تاثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته است. تاثیر مستقیم انقلاب اسلامی در مبانی فقه ایضاح، ارائه و تبیین مشکلات فقه سنتی در حوزه مبانی است. بدین معنا انقلاب اسلامی یک خدمت مستقیمی که ایجاد کرد، این بود که مشکلات فقه سنتی را ارائه و به تدبیر ما در منظر عمومی قرار داد.
وی گفت: نکته دوم که مربوط به ارتباط مستقیم پیروزی انقلاب با دستگاه فقه و فقاهت بود، ایجاد پرسشها و قلمروهای جدید برای فقه است و انقلاب اسلامی قلمروهای جدیدی را برای فقه تعریف کرد. این قلمروهای جدید فقه را نیازمند به مبانی کرد. انقلاب اسلامی با طرح قلمروهای جدید و ارائه انتظارات جدید از فقه، فقیهان و دستگاههای فقاهت را به صورت جدی با چالش ضرورت بازخوانی مبانی رو به رو کرد و هنگامی که این قلمروهای جدید در مسیر فقه قرار گرفت، اولین کاری که انجام شد ضرورت بازخوانی مبانی فقه سنتی بود. این دو به هم خدمات غیر مستقیم هم داشتند؛ مانند برطرف کردن موانع به فعلیت رسیدن تمام هویت فقه، فقه یک توان بالقوه و یک توان بالفعل دارد.
شفیعی افزود: انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه موانع را برطرف کرد، ظرفیتهای جدیدی را در اختیار فقه قرار داد. گاهی فقه اجازه حضور در عرصههای اجتماعی را پیدا کرد اما چنین نبود که در دستگاه اجرایی و قضا حضور جدی و پرثمری داشته باشد. هنگامی که این ظرفیت در اختیار فقه قرار میگیرد، ناخودآگاه برای فقه تولید ظرفیت خواهد شد که اگر هم در ادوار گذشته پارهای از ظرفیتها یا قوهها نادیده و یا کمرنگ بوده با انقلاب اسلامی این ظرفیتها به صورت کامل در اختیار فقه قرار گرفت.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: انقلاب اسلامی در نسبت با فقه میتوانست دو کار را انجام دهد؛ اول اینکه به فقه، پیشنهاداتی برای اصلاح بدهد و با تعاملاتی که دستگاه فقاهت با حکومت پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد، میتوانست این نکته را القا کند که دستگاه فقاهت را دعوت به بازخوانی و اصلاح خویش کند اما نکته مهمتر این است که فقه چقدر این پیامهای انقلاب را درک و جدی میگیرد. به گمان بنده دستگاه فقاهت آن گونه که باید و شاید این پیامها را جدی نگرفت و اگر جدی گرفته بود ما پس از چهار دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی نباید کماکان با بعضی آرایی مواجه میشدیم که این آرا چالشها را در جامعه فراوانتر و عینیتر میکند.
وی ادامه داد: دستگاه سنتی فقه این پیامها را یا درک نکرد و یا اگر درک کرد، جدی نگرفت و یا اینکه با هزینههای زیاد آن رو به رو شد. اصلاح مبانی یک دانش، گاه به اصلاح مبانی بنیادین آن دانش منجر خواهد شد و این هزینه بالایی دارد؛ لذا با کمال تاسف باید عرض کرد در جریان دستگاه فقاهت ما هنوز اصلاح مبانی فقه را به عنوان یک جریان و یک حرکت عمومی وجود دارد. اگر این اتفاقات افتاد و تحولاتی رخ میدهد، گاه احساس میشود که به صورت فردی و یا نهادهایی در عرض نهادهای سنتی، در اصلاح ساختارهای فقه قدم میگذارند.
شفیعی با بیان اینکه آنچه که گفته شد همه از نکات مثبت رابطه فقه با انقلاب است، خاطرنشان کرد: آسیبهایی هم وجود دارد که باید به آنها توجه کرد؛ یعنی دستگاه فقاهت در ارتباط با انقلاب و نظام باید متوجه این آسیبها هم باشد. یکی از خدمتهای بزرگ انقلاب این بود که قلمروهای جدیدی را در اختیار فقه قرار داد. این قلمروهای جدید تعریفهایی برای فقه دارد که اگر به آنها دقت نشود، میتواند آسیب بنیادی را بر جای گذارد و آن هم فربه شدن فقه است. بدین معنا که فقه بیش از آن چیزی که هست، چاق شود و عرصه را بر دیگر دانشها تنگ کند و این یک آسیب جدی است و باید متوجه این نکته بود.
وی عنوان کرد: آسیب جدی دیگری که محصول تعامل انقلاب و کتابت است، این است که همه نیازهای جامعه، نیازهای تکلیفی نیست. جامعه نیازهای فراوان دیگری هم دارد و اینگونه نباید نباشد که نیازهای دیگر نادیده انگاشته و در واقع به فراموشی سپرده شود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: اصل تعامل و طراوت انقلاب و در واقع محصول آن، نظام جمهوری اسلامی با فقه بسیار تعامل سازنده، نقش آفرین و تاثیرگذار در حوزه مبانی دارد اما این نقشآفرینی به گمان بنده به اندازهای که از دستگاه فقاهت انتظار بود، عینیت نداشت و رابطه بین انقلاب و فقه و یا نظام جمهوری اسلامی و فقه است که باید کاملا مدیریت شود و اگر مدیریت نشود احتمال ایجاد آسیبهای شکننده وجود دارد.
انتهای پیام