به گزارش ایکنا، حجتالاسلام حیدر همتی، مدیر موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع)، به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی یادداشتی با عنوان «الگوهای فقهی و آینده جهان اسلام» برای ایکنا ارسال کرده است که متن آن از نظر میگذرد؛
علت انتخاب این موضوع از چندین جهت بوده است. یک جهت جملهای از مقام معظم رهبری در وصف سردار قاسم سلیمانی که فرمودند: فرمانده جنگاور و مسلط بر عرصه نظامی بود، اما در میدان جنگ نیز حدود شرعی را کاملاً رعایت میکردند. ما به عنوان کسانی که در حوزههای علمیه مشغول تعلیم و تعلم هستیم و فقه محور اصلی تعلیمات ما در حوزه هست لازم است که به ابعاد فقهی چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل این شهید بزرگوار پرداخته بشود؛ یعنی ویژگی سرداران و نظامیان مختلفی در طول تاریخ بوده و رشادتها و فداکاریها انجام دادهاند؛ اما نکتهای که ویژگی این سردار بزرگ را از دیگران متمایز میکند این است که عرصه نظامی را ممزوج با حدود شرعی کرده بود.
این چیزی است که وجه تمایز این سردار بزرگ است. دومین نکتهای که باعث شد این بحث انتخاب شود نامهای است که مقام معظم رهبری بعد از جریان نابودی داعش که توصیههایی را به سردار مطرح فرمودند. یکی از آنها پرداختن به این مقوله است که بعد از از بین بردن قدرت سخت در مقابله با داعش، لازم است که کارهای فرهنگی، بصیرت افزایی صورت پذیرد.
اگر بخواهیم پشتوانههای فکری جهان اسلام را تحلیل کنیم جهان اسلام یک جهانی است متاثر از اصول اعتقادات و شرع مقدس اسلام؛ یعنی کنشهای اجتماعی در جهان اسلام به نوعی متاثر از یک نوع قرائت از دین اسلام و قرائتی از فقه است و لذا اینکه چه کنشی در جهان اسلام ایجاد میشود یکی از قرائتهای دینی پشت این قضیه وجود دارد، چه کنش مثبت و چه کنش منفی باشد. وقتی ما بیانیه داعش را میبینیم، نوع عملکرد اینها را در مواجهه با موضوعات مختلف میبینیم، یک نوع توجیه شرعی هم همراه آنها وجود داشته.
نکته بعدی اینکه سوریه و شام در این مدت محل نزاع چندین گفتمان تمدنی بوده است. جریان داعش با ادعای احیای تمدن مسلمانان -به نوعی که اوج آن را در تمدن اموی بودن میدانستند- به کنشها و واکنشهایی دست زدند. دومین کنش، کنش معطوف به جریان ترکیه بود با ادعای احیای تمدن عثمانی. واکنش بعدی معطوف به جریانهای لیبرال و معطوف به منفعت گرایی و سود محوری که توسط جریانهایی مثل آمریکا از اینها حمایت میشد. اینها کسانی بودند که دنبال نفع خودشان در این کارزار بودهاند. جریان بعدی جریان فکری مکتب امام و رهبری بود که وسیله تحقق آن در سرزمین شام سردار شهید قاسم سلیمانی بود.
پس شام و سوریه کارزار گفتمانهای مختلف تمدنی در این سرزمین بود و هر کدام از اینها یک ایدئولوژی و یک توجیه و یک نوع پشتوانه معرفتی را دنبال میکردند. اگر قرار باشد برای بحث آینده جهان اسلام نقشهای در نظر گرفته شود و برنامهای در نظر گرفته شود لازم است پشتوانههای فکری که وادار به این گونه کنشها در جهان اسلام شدهاند مورد شناسایی قرار بگیرد؛ چون تا وقتی که تفکر وجود دارد کنش و رفتار هم بلافاصله بعد از آن وجود خواهد داشت و به عبارتی تفکر به زایش انسانهای جدید منجر خواهد شد.
شاید شما با قدرت سخت یک نسلی را از میان بردارید، اما تا اندیشه وجود دارد در نسلهای آینده باز این تفکر وجود خواهد داشت لذا این تهدید همیشه برای جهان اسلام به صورت بالقوه وجود دارد.
سه الگوی فقهی جهان اسلام
در یک قالب دیگری به نظر میرسد که جهان اسلام امروزه با سه مدل الگو فقهی مواجه است. به نظر میرسد که ما در جهان اسلام چه در حوزه شیعه و چه در حوزه اهل سنت با سه الگو مواجهایم که هر کدام از آنها منجر به مدلهای مختلفی از کنشهای اجتماعی و سیاسی گردیدهاند. الگوی اول الگوی فقه مقاومت، الگوی دوم الگوی فقه تکفیر و الگوی سوم الگوی فقه سکولار. هر کدام از اینها تئوری پردازان خودش را دارد، مدارس خودش را دارد.
همچنین جایگاههای رشد این تفکر در جهان اسلام در جاهای مختلف وجود دارد چراکه در عصر جدید دیگر مرز جغرافیایی وجود ندارد به این معنا که این تفکر متعلق به سرزمین خاصی نیست بلکه در جاهای مختلفی در حال رشد و نمو است. در ادامه شاخصهای هر کدام از اینها را به صورت اجمال بیان میکنیم.
اصل تقریب، اولین ویژگی فقه مقاومت
اولین ویژگی فقه مقاومت برپایه اصل تقریب است یعنی فقه مقاومت فقهی است که پایه های معرفتی خود را بر پایه اصل تقریب بنا میگذارد. لذا به نوعی از درون این فقه بحث وحدت شیعه و سنی ظهور و بروز می کند. وقتی مبنای تقریب در بزنگاه فکری و در اندیشه فکری یک فقیه قرار بگیرد مدل مواجهه آن با احکام فقهی بی شک متفاوت خواهد بود. در مقابل، مبنای فقه تکفیر به نوعی محدود کردن دایره مسلمانی است. پس خارج کردن افراد مختلف از دایره مسلمانی از الگوی فقه تکفیر است؛ اما فقه سکولار به دنبال نسبیگرایی است و حذف حقانیت از مبانی معرفتی او است. فقه سکولار اصالتش بر پایه نسبی گرایی است و دنبال این است که بتواند بین مذاهب دیگر جمع بکند و ویژگی دیگری که در فقه سکولار وجود دارد موضوع نگاه ملی گرایی است؛ یعنی تقدم ملیت بر مذهب.
جهاد در سه الگوی مقاومت، تکفیر و سکولاریسم
ویژگی دیگر که ویژگی خیلی مهمی است نگاه به جهاد است. در بحث جهاد در فقه مقاومت جهاد وسیله است و دفع موانع است، اما در فقه تکفیر جهاد به ماهو جهاد هدف است یعنی به نوعی اصل جنگیدن، اصل سلاح به دست گرفتن به عنوان یک هدف مطرح میشود. به همین خاطر اینها برای ترغیب شان به ورود به جهاد مخصوصاً در سرزمین شامات تنها به بیان گزارههای از آیات قرآن معطوف به جهاد اشاره میکردند بدون اینکه هدف از این جهاد چیست و پساجهاد قرار است چه اتفاقی رخ دهد. فقه سکولار هم به نوعی فقهی است که گفتمان آن غالبا بحثهای مثل بحث اسلام رحمانی است.
جهاد در فقه مقاومت ً در دوران غیبت معصوم به قصد دفاع است، اما در فقه تکفیر به عنوان یک هدف در نظر گرفته و فقه سکولار هم به دنبال حذف مفهوم جهاد است. در فقه مقاومت جهاد ابعاد وسیع تری پیدا میکند و به نوعی مفهوم آن جهاد علمی، جهاد فرهنگی، جهاد اقتصادی و جهاد در مدیریت را شامل میشود، ضمن اینکه جهاد برای هدفی است، ولی در فقه تکفیر مفهوم و مصداق جهاد تنها در قتل و قتال معنی پیدا میکند و به خاطر اینکه در این نوع نگاه جهاد بذاته مطلوب است لذا مقولاتی مثل ترور در فقط تکفیر از یک جایگاه برتری برخوردار است به خاطر این که در آنجا هدف محور نیست بلکه قتل قتال به عنوان هدف است و مصداق جهاد هم در مقوله اسلحه معنی پیدا میکند.
مرزبندیهای سه الگوی فقهی
ویژگی دیگر این است که بنیان معرفتی فقه مقاومت تقسیم جهان بر پایه مرزبندی مستکبر و مستضعف است؛ یعنی دعوای جهان دعوای اغنیا و فقرا است اغنیایی که حقوق فقرا پایمال کردند. این مرزبندی در فقه مقاومت مطرح است و به همین خاطر همه ادیان و همه آزادمردان و عدالت طلبان زیر چتر فقه مقاومت قرار میگیرد. اما در فقه تکفیر مرز انسانها صرفا عقیده با تفسیر تنگ و محدود است؛ اما در نگاه فقه سکولار حداقل سازی محدوده دین و نگاه جهانی شدن و جهانی سازی مدرنیته مطرح است. پس در فقه مقاومت شاخص مرزها بر اساس استضعاف و استکبار است و در فقه تکفیر بر اساس مذهب و در فقه سکولار مبنای آن مبنای جهانی شدن.
در الگوی فقه مقاومت دایره خودیها اسلام است و اسلام هم با گفتن یک کلمه لا اله الا الله محمد رسول الله معنی پیدا خواهد کرد و اصل بر ظاهر مسلمان است و کاری با قلب و درون ندارد کاری به این که اندیشههای درونی این شخص چیست و تا به مرحله ظهور نرسد کاری با او ندارند؛ اما فقه تکفیر بیشتر تاکید به ایمان گرایی دارد که در حوزه اهل سنت و چه در حوزه شیعه؛ اما در نگاه فقه سکولار اصل حقوق شهروندی است و انسانها به صرف شهروند بودن از حقوقی برخوردار میشود.
روش معرفتی فقه مقاومت
اما به لحاظ روش معرفتی روشهای مختلف معرفتی وجود دارد. آن چیزی که شاخصه فقه مقاومت را تشکیل میدهد بحث عقل گرایی اسلامی است. در نگاه فقه تکفیر روش معرفتی آن بیشتر بر پایه اصل ظاهرگرایی است و با استناد به یک ظهوری از حدیث و یا روایت و یا یک آیه از قرآن است که به نوعی منجر به یک کنش اجتماعی و سیاسی میشود. فقه سکولار هم توجه به عقل خودبنیاد غربی دارد و سعی در تایید گزارههای دینی به نفع عقل خودبنیاد هست. گاهی اوقات هم ظاهر احکام را دستکاری میکنند به این دلیل که دنیای جدید آن را قبول ندارد.
آرمانشهر فقه سکولار و فقه مقاومت
نهایتاً شاخصه آخر این که در نسبت بین فقه مقاومت و فقه تکفیر و فقه سکولار وجود دارد بحث آرمانشهر و آن شهر مطلوبی که قرار است به دنبال آن باشد. در فقه مقاومت نگاه به تمدن نوین اسلامی است چیزی که با تجربه و عقل و دین آمیخته شده و قرار است یک مدل دیگری برای آینده به وجود بیاید و مفهوم پیشرفت اسلامی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برآمده از مدل نگاه فقه مقاومت است. اما در فقه تکفیر توجه به گذشته است یعنی احیای گذشته تاریخی و اینکه زمان و مکان را بتواند به گذشته برگرداند تا عزت گذشته خود را دوباره احیا کند. آرمانشهر فقه سکولار هم تحقق مدرنیته غربی است و به نوعی همه مولفههای مدرنیته را قبول دارد.
نسبت مدلهای فقهی با مسئله عدالت
یکی از نسبتهایی که میشود میان فقه مقاومت، فقه تکفیر و فقه سکولار در نظر گرفت نسبت اینها با بحث عدالت است. در فقه مقاومت عدالت بر فقه مقدم است یعنی مولفه حقانیت یک گزاره در نسبت آن با عدالت معنا و مفهوم میشود. اما در فقه تکفیر فقه بر عدالت مقدم است و غرض اجرای یک حکم است ولو آنکه لوازم ناعادلانهای هم در آن وجود داشته باشد.
سخن پایانی اینکه شهید سپهبد قاسم سلیمانی متعلق به جریان فقه مقاومت بود و بر اساس همین مبنا به اکراد کردستان کمک میکرد، به گروههای ایزدی در عراق کمک میکرد، اگر در سوریه مسیحیان گرفتار بودند به آنها کمک میکرد؛ چراکه مبنای او دفاع از مستضعفین بود و و قائل به مرزهای تنگ فقه تکفیر نبود.
انتهای پیام