به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، با توجه به مطرح شدن مباحثی در سطح جامعه و در بین مسئولان کشور درباره امر به معروف و نهی از منکر و و تصویب طرحی در همین مورد در مجلس شورای اسلامی، دکتر سیدیحیی یثربی، استاد بازنشسته فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی و مفسر قرآن که تفسیر روز را طی سالهای اخیر تألیف کرده است، یادداشتی با عنوان «فلسفه امر به معروف و نهی از منکر» نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است. در ادامه این یادداشت را میخوانید.
هم اکنون در جامعهی ما، در چگونگی امر به معروف و نهی از منکر اختلاف است و برداشتهای گوناگونی از آنها دارند. من که این برداشتها را پیگیری میکنم، به این نتیجه رسیدهام که هنوز عدهای، معنای دقیق امر به معروف و نهی از منکر را نمیدانند. به همین دلیل بر خود لازم میدانم که با یک نگاه فلسفی، یعنی با تجزیه و تحلیل عقلانی، معنای امر به معروف و نهی از منکر را روشن ساخته و چگونگی انجام این دو وظیفهی بزرگ را در نظام اسلامی توضیح دهم، تا مبادا کجفهمی دانسته یا ندانسته عدهای و وسوسههای کسانی که هدفی جز ایجاد اسلامهراسی ندارند، در ذهن جوانان کم تجربهی ما، ایجاد شبهه کند.
ملاحظهای عقلانی در باب معنای امر به معروف و نهی از منکر
ما معمولاً، واژهی امر و نهی را با قدرت و برتری همراه میسازیم، یعنی اینگونه فکر میکنیم که امر و نهی همیشه از طرف کسی است که میتواند به طرف دیگر دستور دهد. مانند امر و نهی شاهان و امیران به رعیت و فرمانبران.
آیا واقعاً معنای امر و نهی این است که یک نفر از جایگاه برتر، به دیگری دستوری صادر کند و او را مجبور سازد که کاری را انجام دهد و یا از انجام دادن کاری خودداری کند؟!
من نمیخواهم بر سر معنای لغوی واژهها چون و چرا کنم، هدف من توضیح عقلانی مسئله است که در اسلام همهی کارها براساس عقل استوارند، تا جایی که علمای دین، احکام شرع را پشتوانهی اجرای احکام عقل میدانند.
به دلیل این که ما در معنای امر و نهی نوعی اجبار را دخالت میدهیم، برخی از اهل کلام از جمله خواجه نصیرالدین طوسی، امر به معروف و نهی از منکر را بر خدا واجب نمیدانند و دلیلشان هم این است که اگر امر به معروف و نهی از منکر بر خدا واجب میشد، باید خداوند همهی مردم را مجبور میکرد تا مؤمن و درستکار باشند. (مراجعه کنید به تجرید خواجه نصیر طوسی، مقصد ششم، مسألهی شانزدهم)
در واقع نظر خواجه نصیر این است که با توجه به این که همهی مردم مؤمن و درستکار نیستند، از همینجا میفهمیم که امر به معروف و نهی از منکر بر خداوند واجب نیست؛ چرا که اگر واجب بود آنها نباید کافر میبودند. به نظر من دیدگاه چنین کسانی درست و منطقی نیست، چرا که فلسفه بعثت انبیاء همین امر به معروف و نهی از منکر است. اما آن چه در اینجا مطرح است و ما هم همچنان درگیر آن هستیم غفلت از یک نکته است. خواجه نصیر از این نکته غافل بوده و امر به معروف و نهی از منکر را بر خدا واجب ندانسته است و ما هم از آن نکته غافلیم و در روش آن دچار انحراف میشویم. آن نکته به طور خلاصه این است که در امر به معروف و نهی از منکر اجبار جایی ندارد.
اجبار در امر به معروف و نهی از منکر جایی ندارد
اگر بخواهیم این مسئله را به شیوهای فلسفی و کلامی تببین کنیم باید گفت که رابطهی خدا با مردم بر دو گونه است: رابطهی تکوینی و رابطهی تشریعی. در رابطهی تکوینی، خداوند کارها را در اختیار خود دارد و با قوانین ویژه کار موجودات جهان را تدبیر میکند. رویش گیاهان و زندگی و مرگ انسانها، همه براساس این قوانین اداره میشوند. اما در حوزهی دین و شریعت، رابطهی خداوند با انسان بر اساس راهنمایی استوار است. خداوند انسان را به عنوان یک موجود آزاد و آگاه به راه راست هدایت میکند و نسبت به گمراهیها هشدار میدهد.
بدیهی است که در چنین رابطهای اجبار و اکراه جایی ندارد، آن چه مهم است گفتگو با انسان است و هدف همهی بعثتها، ابلاغ پیام خداوند و بشارت و انذار است، یعنی خداوند با پیام خود به انسان که موجودی است آگاه و آزاد، اطلاعرسانی میکند و با هدایت او به راه راست، او را به سرانجام نیک در دنیا و آخرت مژده میدهد و در عین حال او را هشدار میدهد که به بیراهه نرود تا در دنیا و آخرت زیان نبیند.
بنابراین ما باید امر به معروف و نهی از منکر را به معنای مجبور کردن ندانیم، بلکه به معنای راهنمایی کردن و وادار کردن بدانیم که کار خدا همین است و کار ما هم باید همین باشد، و این راهنمایی و وادار کردن اصلاً نیازی به زور و اجبار ندارد، زیرا انسان با زور و اجبار راهنمایی نمیشود، بلکه سرکوب میشود و از انسانیت در میآید.
انسان تا انسان است، خدا حرمت او را نگه میدارد و با او به عنوان یک طرف معتبر سخن میگوید و حتی در روز قیامت نیز به او حق استدلال میدهد و لذا میکوشد تا بر انسان حجت تمام شود.
آیات بیانگر حدود هدایت
حتی به رسول خدا در آیههایی که سرا پا معجزهاند، با بیان روشن توضیح میدهد که در مقابل منکران شکیبا باشد و اذیّت و آزار را تحمل کند، وگرنه اگر اجبار لازم بود، خود خدا میتوانست، همهی جهانیان را با ایمان و درستکار سازد. به این آیهها (سورهی انعام، آیههای 33 تا 35) توجه کنید و آنها را بارها و بارها بخوانید تا به درک درست برسید.
«به یقین میدانیم که سخن آنان تو را اندوهگین میسازد. آنان نه این که تو را باور ندارند، بلکه آن ستمکاران آیات خدا را انکار میکنند! (33)
پیش از تو نیز فرستادگان دیگر را باور نکردند و این فرستادگان در برابر ناباوری آنان شکیبایی کردند و آزار دیدند تا این که به فریادشان رسیدیم و هیچ کس نمیتواند سخن خدا را تغییر دهد و تو بیتردید سرگذشت فرستادگان را شنیدهای. (34)
و اگر رویگردانی آنان بر تو گران آید، اگر میتوانی شکافی در زمین یا نردبانی به آسمان پیدا کن تا بلایی بر سر آنان بیاوری. اگر خدا میخواست همگان را هدایت میکرد. زنهار که از نادانان نباش! (35)»
این است فرق یک دین عقلانی و درست که به انسان اصالت و اعتبار میدهد، با دین غیر عقلانی که انسان را ذاتاً گنهکار میداند و هرگاه بخواهد و بتواند، با شکنجه و آزار، روح او را از دست شیطان نجات میدهد. (بنگرید به رفتار کلیساییان در قرون وسطی)
سه نکته
در پایان سه نکته را یادآور میشوم:
یکی این که بدون تردید، امر به معروف و نهی از منکر، عقلاً و شرعاً واجب است و با تأکیدی که قرآن و حدیث بر آن دارند، میتوان آن را از ضروریات شمرد.
دوم این که، باید به این نکته توجه کنیم که امر به معروف و نهی از منکر، از طرف خدا و پیشوایان معصوم(ص) و مردم، به معنای اجبار نیست، بلکه به معنی هدایت و واداشتن است و به عبارت دیگر به معنای فرا خواندن به اجرای معروف و ترک منکر است.
توصیه قرآن به پیامبر(ص) مبنی بر ضرورت شیکبایی در امر به معروف و نهی از منکر
سوم این که، چنان که در آیههای بالا آمده، ما باید به آسانی حرمت مردم را نشکنیم و با قدرت و سلطه برخورد نکنیم، بلکه خودمان در راه دعوت و هدایت مردم شکیبا باشیم و رنج ببریم و زحمت بکشیم. چنان که شیوهی همهی پیامبران این بود.
دریغا! که ما از این نکته غافلیم؛ ما میخواهیم خودمان راحت باشیم و به دلخواه خودمان رفتار کنیم و در صورت لزوم با مردم نیز با قدرت برخورد کنیم. ما باید بیش از زبان، با رفتارمان به هدایت مردم بپردازیم.
جوانان ما ببینند که مسئولان کشور ذرهای در فکر جاه و مال نیستند و شب و روز غصهی مردم را میخورند. این را باید در عمل نشان دهیم. جوانان ما ببینند که ما چقدر قانعانه زندگی می کنیم. خانه و زندگیمان و وسیلهی رفت و آمدمان در حد طبقهی محروم است. اینها مردم را هدایت میکند.
اما اگر ما در کاخها بنشینیم و ثروتاندوزی کنیم و تن به تجمل و تشریفات بدهیم، حتی از خیر فرش قرمز و ماشینهای تشریفاتی و استقبال و بدرقهی ساختگی خودمان، صرف نظر نکنیم، از جوانان جامعه چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم!
بار دیگر شما را به دقت در آیههای بالا سفارش میکنم، مخصوصاً به آن که انبیاء شکیبا بودند و آزار دیدند. آیا مسئولان ما چنین صفتی دارند؟ آیا ما به وظیفهی خود عمل کردهایم که سیلی به صورت دیگران بزنیم؟ امر به معروف از ضروریات است، اما اجرای درست آن نیز از ضروریات است.
با آرزوی توفیق همهی کسانی که در راه امر به معروف و نهی از منکر، به وظیفه ی خود عمل کنند.
والسلام دکتر سید یحیی یثربی