به گزارش ایکنا، ایرج شهبازی، استادیار دانشگاه تهران، شامگاه دهم اردیبهشتماه در نشست «کشش معشوق یا کوشش عاشق»، گفت: یکی از مسائلی که همواره در عرفان مطرح بوده بحث تقدم یافتن بر جستن و یا جستن بر یافتن در رابطه عاشقانه با خداست؛ اینکه نخست خدا را مییابیم و بعد در جستوجوی او هستیم یا برعکس؛ در وصول به حق کوشش عاشق مهم است و یا جذبه معشوق.
وی افزود: میراث عارفان نشان میدهد که این موضوع از بحثبرانگیزترین مباحث در میان صوفیانی بوده که معتقد بودند جستن بر یافتن مقدم است. در «کشف المحجوب» هجویری داستانی ذکر شده که نشان دهنده این تقابل است؛ شبلی نزد جنید رفت، جنید گفت: مَن طَلَب وَجد(کسی که بطلبد مییابد) ولی شبلی گفت: «لا بل من وجد طلب». خرقانی هم میگوید که در همه کارها طلب مقدم است.
استادیار دانشگاه تهران تصریح کرد: پس دو نظریه وجود دارد؛ یکی افرادی چون سنایی، خرقانی و خواجه عبدالله که بر مقدم بودن یافتن بر جستن و تقدم کشش بر کوشش تأکید دارند و در مقابل، جنید، عطار و تستری است که برای طلب و کوشش انسان ارزش قائل هستند. هرقدر از قرن 5 عبور میکنیم به تدریج نظریه کشش طرفداران بیشتری پیدا میکند و حافظ از مؤثرترین افراد در این زمینه است. اینها معتقدند که رابطه عاشقانه از سوی خدا آغاز میشود و خدا خودش را به سالکان یکسان نشان میدهد و پس از آن جذبه خدا در وجود سالک زبانه میکشد؛ یعنی خدا نشانهها، آیات و پیامبران را فرستاد و رابطه را شروع کرد.
شهبازی افزود: تبیین دیگر در این مسئله، استعداد عرفانی است؛ طرفداران این نظر میگویند هر کسی در زمینهای استعداد دارد کسانی در پزشکی، برخی ادبیات و امور فنی و... و برخی هم استعداد عرفانی دارند و طبیعتاً این استعداد را خدا به آنها داده و انسان فقط میتواند آن را پرورش دهد؛ لذا اینکه گفته شده یافتن مقدم بر کوشش است همین است. تبیین سوم هم مسئله چشش یا ذوق است؛ بسیاری از اوقات شخص بدون اینکه اهل سلوک باشد بر اثر حادثهای درک عرفانی برای او حاصل و لذتی میچشد که این چشش او را به کوشش وادار میکند؛ این چشش ممکن است بدون اراده فرد باشد یا فرد با کارهای نیک خود زمینه را فراهم کرده است.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه بنده با نظریه استعداد عرفانی موافقت زیادی دارم، اظهار کرد: باید به دنبال مبانی فکری، فلسفی و جامعهشناسی این مسئله باشیم که مبنای تئوری یافتن مقدم بر جستن و تقدم کشش بر کوشش چیست؟ اگر منظور حافظ، شبلی و خرقانی این باشد که خدا با میل و اراده خود هر کسی را بخواهد به عشق دعوت میکند، این نظریه انسانها را از تلاشهای معنوی خود نومید میکند.
وی افزود: الان برخی تصور میکنند بدون اینکه دستورات خدا را انجام دهند به خدا قرب پیدا کنند و این تصور نادرست در نظام اداری، خانواده و همه شئون زندگی آسیبهای جبرانناپذیری ایجاد کرده و یکی از علل اصلی تنبلیهای ما بوده است؛ زیرا معنویت و عشق را به خدا واگذار کردهایم و منوط به تلاش خود نمیدانیم.
شهبازی اضافه کرد: یکی از علل تقویت این نظریه این است که قوانین عالم معنا را به ماده سرایت میدهیم؛ زیرا در این عالم پول و پارتی و رابطه وجود دارد و فرد میتواند به ناحق منافعی کسب کند، در این دنیا ممکن است کسی یک شبه ثروتمند شود و به مقاماتی دست یابد و کسی شبانهروز بکوشد و به جایی نرسد، ولی در عالم معنا به هیچ وجه این طور نیست.
استادیار دانشگاه تهران افزود: علل دیگر این رویکرد آن است که نظام اجتماعی خود را به رابطه انسان با خدا تطبیق میدهند؛ اغلب افراد وضعیت جامعه خود را به رابطه انسان با خدا ربط میدهند؛ در ایران که همواره شاهان حاکم بودهاند و همه چیز دلبخواهی بوده است. این الگوی اجتماعی ناخواسته به رابطه با خدا تطبیق یافته و خدا در ذهن افراد مانند پادشاهی است که به هر کسی بخواهد لطف میکند و به هر کس نخواهد نمیکند؛ در حالی که خدا از جنس پادشاهان دنیوی نیست. به تعبیر مولوی خاک بر سر شاهی که بین خوب و بد فرقی نمیگذارد.
وی اضافه کرد: غالباً انسانها عشق با خدا را از سنخ رابطه عاشقانه دنیوی میدانند؛ معشوق ممکن است بیاعتنا و بیتوجه باشد که سرنوشت عاشق برای او مهم نیست و ممکن است معشوق فرد رذیلتمندی باشد که نباید این رابطه را به رابطه عاشق خدا تعمیم دهیم؛ خدا معشوقی خیرخواه و باوفا و محبوب عاشق است و اهل جفا به عاشق نیست.
وی بیان کرد: تمسک نادرست برخی به آیات قرآن هم مبنی بر اینکه هدایت به دست خداست که به هر که بخواهد میدهد از دیگر دلایل این رویکرد است؛ برخی تصور کردهاند کوشش ما در هدایت و ضلالت نقشی ندارد؛ در صورتی که در قرآن در کنار این آیات دیگری هستند که بر کوشش بشر دست تایید زده است، مانند «لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ؛ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى». هرقدر از صدر اسلام فاصله میگیریم روز به روز آیاتی که بر کوشش بشری تأکید دارند بیشتر مورد بیتوجهی هستند که دلیل اصلی آن، ساختار فاسد جامعه و علاقه انسانها به مسئولیت ناشناسی و رواج روحیه تنبلی است.
وی با تأکید بر اینکه بنده با نظریه تقدم کشش بر کوشش کاملاً مخالفم، تصریح کرد: به نظر من این نظریه آسیبهای زیادی در جامعه داشته است؛ زیرا انسان در نیکبختی و فرایند ایمان و عشق خود سهمی دارد؛ اینکه بگوییم هدایت، ایمان و عشق به طور کامل در دست خداست و هر طور بخواهد تقسیم میکند از قدرت خدا دفاع میکند، ولی حکمت و عدالت او را زیر سؤال میبرد و انسانهای منفعل و بیتعهد و بیمسئولیت تربیت میکند.
استادیار دانشگاه تهران با بیان اینکه ما باید از سهم و نقش انسان در سلوک معنوی و از کوشش او دفاع کنیم، اظهار کرد: آیا باید منتظر باشیم تا دولت عشق سایه بر سر ما بگستراند؟ آیا در فرایند عاشق و مؤمن شدن خود نمیتوانیم سهمی داشته باشیم؟ اگر همه چیز به جذبه خدا بر میگردد، آیا اساساً ایمان و عشق به خدا فضیلتی خواهد داشت؟ آیا کسانی که سالها ریاضت کشیده و در خدمت به خلق کوشیدهاند با دیگران یکسان هستند؟
شهبازی با طرح این سؤال که عشق را چگونه میتوان آموخت، تصریح کرد: از دید مولوی یکی از راهها بندگی کردن است که اختیاری است؛ خدا که بینیاز مطلق است، هر روز در شأنی است و انسان هم باید بکوشد و بخروشد تا به مقصود خود برسد. کوشش ما شرط لازم برای رسیدن به حقیقت است البته گمان نکنیم همه چیز به کوشش ما مرتبط است؛ بنابراین کوشش انسان یکی از عوامل رسیدن به اهداف است؛ این باور سبب میشود در عین اینکه کوشش میکنیم مغرور و نومید نشویم و کوشش ما متواضعانه باشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سه الگو در مورد رابطه انسان با خدا وجود دارد، اضافه کرد: اول الگوی مجذوب سالک؛ فرد در آغاز به شکل ناخواسته به جذبه عرفانی کشیده میشود و بعد فرد میتواند سلوکش را آغاز کند. کسانی مانند فضیل عیاض در زمره این افراد هستند. الگوی دیگر سالک مستعد است؛ یعنی فرد به شکل مادرزادی استعداد عرفان دارد و مانعی هم بر سر راه او نیست و از همان آغاز شور و شوق دارد و الگوی دیگر هم سالک مجذوب است که سلوک کرده و بعد از مدتی جذبه او را فراگرفته است.
وی تأکید کرد: به نظر بنده، ما راهی جز سلوک و بعد مجذوب شدن نداریم؛ یعنی تقدم کوشش بر کشش؛ بنابراین باید این الگو را ارائه دهیم که افراد به سمت تنبلی و بیمسئولیتی کشیده نشوند و آسیبهایی را که شاهد بودهایم، کم کنیم.
انتهای پیام