شعرهایی از جنس اتفاقات درونی یک شاعر
کد خبر: 3970622
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۷
روی میز مطالعه/ «ناخاطرات»

شعرهایی از جنس اتفاقات درونی یک شاعر

کتاب «ناخاطرات» نوشته مژگان عباسلو به همت انتشارات سوره مهر منتشر شد.

شعرهایی از جنس اتفاقات درونی یک شاعربه گزارش خبرنگار ایکنا، کتاب «ناخاطرات» مجموعه سروده‌های مژگان عباسلو به همت انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شد.

این مجموعه، شامل سروده‌های این شاعر پزشک در قالب شعر سپید است که ۵۰ قطعه شعر را دربرمی‌گیرد. این اثر، دومین اثر عباسلو در این قالب است و در ۱۰۸ صفحه تنظیم شده است. اغلب شعرهایش نیز با مضامین اجتماعی و عاشقانه است.

نادرست، امید، پلان، خلوت، دعوت، راه، شباهت، غیرممکن، فراموشی، انتظار، امنیت، گفتگو، ناچیز، صلح، افسوس، کوچ، در جمع، خطر، فریاد، آواز، وهم، خلسه، بی‌جان، سرنوشت، تعریف، آینده، عمر، دوست، محکوم به فنا و پایان عناوین تعدادی از این قطعه‌ها را شامل می‌شود.

این شاعر بیشتر به‌عنوان یک‌غزلسرا شناخته شده است، اما معتقد است؛ برخی حرف‌ها را نمی‌توان در قالب غزل زد و بعضی اتفاقات درونی به قدری خشن هستند که لطافت غزل آن‌ها را برنمی‌تابد؛ بنابراین در قالب شعر سپید سروده شده و در این کتاب گردآوری شده‌اند.

درباره نویسنده

مژگان عباسلو متولد ۱۳۵۷ و فارغ‌التحصیل رشته پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است. نخستین اثرش با عنوان «آواز‌های عاشق تو» در سال ۸۵ منتشر شد و از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری»، «از لب برکه ها»، «از سیب‌ها بپرس» و «هم قفسان» است. وی در چهارمین دوره جایزه ادبی «پروین اعتصامی» نیز برگزیده شده است.

این شاعر در صفحه اجتماعی‌اش با انتشار عکس یکی از شعرهایش «مثل شاتوت‌های خانه پدری/ پرم از اضطراب افتادن» نوشته است: شعر وصف حال این روز‌های منه. اون شاتوت خونه پدری هم خیلی وقته که بریده شده متأسفانه و یه آپارتمان به جاش ساخته شده. البته به یادش که تقریباً همسن و سال من بود به تازگی یه نهال کوچولو جای دیگه کاشتیم که شاید باز بتونه شاتوت یه محل رو مثل درخت خونه پدری من تأمین کنه. امید که در هیچکدوم امتحانات زندگیمون نیفتیم.»

برشی از کتاب

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

بیا و معجزه باش.

مگر بهار

جز آمدن چه کار می‌کند؟

***

قوی‌ترین مردان جهان

پستچی‌ها هستند که نمی‌دانند

چه حجم عظیمی از درد و اندوه را

با خود حمل می‌کنند

از آن‌ها قوی‌تر تویی

که می‌‎توانی تنها با چندکلمه

کمر مرا بشکنی!

***

چشم انتظار آن بهارم

که با تقویم از راه نمی‌آید

و با تقویم راه نمی‌آید.

چشم انتظار آن بهارم

که با...

آه! نمی‌آید.

انتهای پیام
captcha