به گزارش ایکنا، به مناسبت ماه محرم، مراسم عزاداری و سخنرانی طی سه شب در خیریه بنیاد زینب کبری(س) برگزار میشود. شب گذشته سیدمحمدرضا حسینی بهشتی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران؛ ناصر مهدوی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر عرفان اسلامی و ظریفیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران در این مراسم حضور داشتند و برخلاف مراسم معمول به جای سخنرانی فردی به گفتوگو و ارائه پاسخ به سؤالهای مطرح در خصوص قیام امام حسین(ع) پرداختند.
اولین سؤال مطرح شده در این نشست دلیل عدم بیعت امام حسین(ع) با یزید بود که مهدوی سخن خود را با انتقاد شدید از مردم آغاز کرد و گفت: من از مردم گلایه دارم؛ اکنون دو طیف داریم که نمیدانیم با آنها چه کنیم. یک قشر که اهل تفریح هستند و در خیابانها صف کشیدهاند؛ به رستوران میروند و یک دسته هم دین و وجدانشان را با سینهزنی راحت میکنند.
در ادامه بهشتی با اشاره به اینکه باید چرایی چنین واکشنی به کرونا به شکل عمیق بررسی شود، در خصوص عدم بیعت امام حسین(ع)، گفت: در این خصوص ابتدا باید به حوادثی که سالهای قبل رخ داده اشاره کنیم. اگر حوادث بعد از سال 40 و شهادت امام علی(ع) را مطالعه کنیم به صلح امام حسن(ع) میرسیم. این صلح پنج ماده داشت از جمله امان دادن به پیروان امام علی(ع) و فرماندهانی که علیه معاویه جنگیده بودند، توقف سب امیرمؤمنان، تعیین مبلغی که به امام حسن(ع) واگذار شود از درآمد محلی در استان فارس که وضعیتی شبیه فدک داشت و مشخصاً به شخص امام حسن(ع) میرسید و ایشان هزینه آن را برای خانواده شهدای صفین، جمل و نهروان اختصاص داده بودند، اینکه خلافت تا زمان معاویه به او واگذار شود و بعد از مرگ او به امام حسن(ع) و یا به شخص تعیین شده از سوی مردم بازگردد.
وی ادامه داد: طی 10 سال تا شهادت امام حسن(ع) از مفاد این صلحنامه تخطیهایی صورت گرفت، از جمله اینکه 13 نفر از پیروان امام علی(ع) را گرفته و به شهادت رساندند. پس از شهادت امام حسن(ع) و در زمان امامت امام حسین(ع) ایشان در پی این اتفاقها به معاویه نامه مینویسند و بارها اعتراض خود را به عدم عمل به مفاد این توافق اعلام میکنند. مسئله عدم بیعت از عدم تعهد به تعهدنامه آغاز میشود.
ظریفیان نیز با بیان اینکه جامعه ما با بحران مدیریت و ضعف فرهنگ عمومی مواجه است که در حال ایجاد بحرانی بزرگتر است، گفت: اساساً پیامبر دو مأموریت داشتند که یکی دعوت به توحید حقیقی بود تا مردم از هر چیزی که جای خداوند بنشید پرهیز کنند و دوم هشدار دادن نسبت به طاغوت بود. طاغوت یک امر دینی است و در جوامع دینی بروز و ظهور میکند. خداوند آخرین پیامبر خود را با جایگاه عظیم معرفی کرده اما به دلیل اینکه این جایگاه میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد به پیامبر میفرماید تو به عنوان پیامبر هم با تمام موقعیت معنوی خود، حق سیطره نداری؛ چراکه سیطره معنوی خطرناک است و هر چیزی که عقل را کنار بزند میتواند از داخل آن فاشیزم، مارکسیسم و ... بیرون بیاید که اگر حالت قدسی داشته باشد هم بسیار خطرناک است.
وی با اشاره به اینکه بعد از رحلت پیامبر(ص)، به مرور طاغوت ایجاد شد، گفت: پیامبر با همه عظمتش بیش از 200 قرارداد با مردم منعقد کرد و یک ارتباط دوسویه با مردم داشت، اما پس از ایشان تدریجاً نظام دینی دست مردم را به بهانههای مختلف کوتاه کرد و جای مردم را اصالت قدرت گرفت که در دوره بنی امیه به اوج قدرت خود رسید. معاویه آدم زیرکی بود و میدانست نمیتواند به یکباره قدرت مطلقه را در جامعه حاکم کند به همین دلیل با انعقاد قرارداد با امام حسن(ع) آغاز به کار کرد. امام حسن(ع) نیز به این دلیل کار را واگذار کرد که نمیخواست چیزی را که مردم نمیخواهند به آنها تحمیل کند.
ظریفیان تصریح کرد: معاویه از امام حسن(ع) نخواست که نظام او را تأیید کند فقط گفت که حکومت را به من واگذار کن و به یزید در آستانه مرگ توصیه کرد که با چند نفر مدارا کن و آنها را وادار به بیعت نکن اما یزید سعی کرد قدرت نیمه پدرش را تبدیل به قدرت مطلق کند. این ویژگی قدرت است که اگر بر آن نظارت نکنی به استبداد تبدیل میشود؛ پس یزید از امام حسین(ع) خواست که او را تأیید کند.
وی اضافه کرد: فرق امام حسن(ع) با امام حسین(ع) این بود که امام حسن(ع) چون مردم تمایل نداشتند، حکومت را واگذار کرد اما از امام حسین(ع) خواسته شد که یک طاغوت و نظام تمامیتخواه را که به نام دین میخواست حکومت کند را تأیید کند که امام حسین(ع) فرمودند هیهات من الذله.
در ادامه نشست از اساتید حاضر سؤال شد پس مسئله نرمش قهرمانانه را چگونه میتوان با رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تحلیل کرد؟ آیا امام حسین(ع) نمیدانستند شیعیان کشته میشوند؟
ظریفیان پاسخ داد: یزید راهی را باز نگذاشت. نرمش قهرمانانه دوسویه است. یزید گفت یا من را تأیید میکنی یا میکشمت. از خود مدینه تا مکه و از مکه تا کوفه امام حسین(ع) کسی را دعوت به مبارزه نکرد چون میدانست مسئله مربوط به خودش است. یزید میدانست اگر امام حسین(ع) او را تأیید کند همه چیز تمام میشود و نظامش مشروعیت به دست میآورد. به همین دلیل امام حسین(ع) حتی به خانواده خود گفت بروید، اینها از من تأیید میخواهند و من فسق را تأیید نمیکنم. امام حسین(ع) 10 سال نامههای تند مینویسند اما مردم را دعوت به قیام نمیکنند چون زمینه قیام آماده نبود.
بهشتی نیز در پاسخ به این سؤال که آیا اساساً یک نفر حق دارد در جامعه اسلامی علیه حاکم بشورد؟ گفت: در اینجا دو مسئله بیعت و بیعتشکنی و دیگری انتقاد مطرح است. امام حسن و امام حسین بعیت نکرده بودند. اگر کسی با حاکم بیعت هم کرده باشد منافاتی با انتقاد ندارد. تا زمان خلیفه دوم فضای جامعه اسلامی طوری بود که در ملأ عام میشد از خلیفه انتقاد شدید کرد اما از زمان خلیفه سوم فضا تغییر کرد و به شکلی شد که افراد به خاطر نقد حاکمیت تحت فشار قرار گرفته و حتی افرادی مثل ابوذر تبعید میشوند.
وی تصریح کرد: هیچ حکومتی به نام دین و اسلام حق سلب انتقاد از بالاترین مقامهای حاکمیت را ندارد و هیچ کدام از آموزههای دینی از زمان پیامبر(ص) تاکنون مجال آنچیزی که شکل گرفته و لباس دین دارد اما محتوای دین ندارد را نمیدهد. به همین دلیل امام علی(ع) فریاد برمیآورند که دین به پوستینی وارونه شبیه شده که همه چیزش سر جای خودش هست اما روح دین از آن برخواسته و پوسته و قشری از آن مانده است و این است که حق انتقاد ربطی به داستان بیعت ندارد.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر انتقاد خیلی شدید باشد و باعث تضعیف حاکم شود آیا همچنان جایز است؟ گفت: داستان انتقاد ربطی به آنچه اکنون از آن به براندازی تعبیر میشود، ندارد. انتقاد در همه سطوح حتی در تلخترین و بیشترین حجم آن این اجازه را به حاکمیت نمیدهد که با منتقد برخورد شکننده داشته باشند. چه کسی گفته نقد مایه تضعیف است. برعکس نقد سازنده حاکمیت و تصحیح کننده حاکمیت است و نقد تلخ مجوزی برای برخورد حذفی با منتقد نیست.
در ادامه از مهدوی سؤال شد که امام حسین(ع) از یک قرارداد اجتماعی فرار کردند یا برای شوریدن علیه یزید خروج کردند؟ که وی پاسخ داد: در مسئله بیعت به چند مسئله اشاره نمیشود اما امام حسین(ع) به آنها توجه داشتهاند از جمله اینکه امام با یک دستگاه فاسد بیعت نمیکنند چراکه در جامعهای که فقر و فاصله اجتماعی وجود دارد، اخلاق و ایمان شکل نمیگیرد و انسان در رنج باقی میماند.
وی ادامه داد: امام میخواست اشاره کند که من یک فرد هستم اگر بخواهم از مال و پولم عقبنشینی میکنم اما از اخلاقم عقبنشینی نمیکنم. دلیل دوم عدم بیعت این است که اصالت فرد را در مقابل جمع به رسمیت بشناسند که بعدها به اسم وحدت فردیت خود را زیر پا نگذاریم. سومین مسئله هم مسئولیت اجتماعی و شفقت بر مردم و چهارمین دلیل اینکه او خود را در مقابل خدا مسئول میدانست و میگفت خدا همتهای والا را دوست دارد و از آدمهای حقیر بیزار است.
مهدوی از تلاش برای ترور امام حسین(ع) سخن گفت و افزود: امام در مدینه و بعد در مکه در معرض ترور بودند و با اینکه میدانستند دعوت کوفیان، های و هوی است و ظلم ساختاری موجود اجازه رشد به کوفیان را نداده است راهی کوفه میشوند. امام به دنبال تصاحب قدرت سیاسی نبودند که قیام سیاسی کنند به دنبال تربیت نسل بودند. تدبیری برای زنده ماندن نه برای جنگیدن و کشته شدن؛ ایشان میخواست زنده بماند اما با استانداردهای بالا.
ظریفیان هم گفت: بیعت یک امر دو طرفه است اگر حاکم شروط عدالت را رعایت نکرد حق اعتراض، انتقاد و حتی حق عزل برای مردم وجود دارد. واقعیت این است که شورش و انقلاب را حاکمان غیر مصلح ایجاد میکنند نه مردم، اگر حاکمان جامعه را اصلاح کنند، مردم شورش نمیکنند. حاکمان به هر میزانی که اصلاح را کم میکنند جامعه را در معرض انقلاب و شورش قرار میدهند.
وی در مورد جامعه کوفه نیز گفت: این جامعه موزاییکی است با قبایل مختلف. عراق همواره در طول تاریخ اقبال کرده و وقتی فشار آمده ادبار کرده چون ترکیب جامعه شناسی عراق اینگونه است که حاضر نبود زیر یوق عربستان برود. وقتی مردم عراق نامه دادند، امام حسین(ع) فرصتی طلایی پیدا کرد و به نظر من میدانستند حتی اگر در کوفه هم پیروز شوند به معنی رسیدن به حکومت نیست.
ظریفیان تحلیل کرد: یزید با درخواست بیعت از امام حسین(ع) این فرصت را فراهم کرد که امام حسین(ع) بگوید دو اسلام وجود دارد؛ اسلامی که قدرت پیدا کرده و مسلط شده اما من نوه پیامبر(ص) هستم و میخواهم بگویم یک خدای دیگر وجود دارد. امام فرصت کرد اسلام اموی را به نقد بکشد. قیام امام نه برای حکومت بلکه برای این بود که اجازه ندهد دین رایج که امویها از طریق قدرت پمپاژ میکردند به اسلام مسلط تبدیل شود.
در ادامه بهشتی سخنان خود در خصوص بیعت را ادامه داد و تصریح کرد: در زمان حضرت رسول(ص) و امام علی(ع) نیز افرادی بودند که با آنها بیعت نکردند. حضرت علی(ع) حتی حقوق این افراد را از بیتالمال حذف نکرد، حقوق اجتماعی معترضان را نیز نادیده نگرفت و حتی یک نفر از مخالفان را زندان نکرد.
وی واقعه عاشورا را دارای یک لایه فردی و یک لایه اجتماعی دانست و گفت: لایحه اجتماعی تا شب عاشورا به نهایت خود رسید به همین دلیل همان شب به یاران خود فرمودند: شما کاری که باید انجام میدادید را انجام دادید؛ بیعت را برداشتم میتوانید بروید؛ من فردا میایستم. اگر حق الناسی به گردن دارید باید بروید. در این شب است که این دو لایه را با هم باید دید. تا شب عاشورا حرکت اجتماعی بود.
در بخش پایانی این نشست سؤال شد آیا برخی از مطالب که در منبرها گفته میشود اعتبار تاریخی دارد؟ که مهدوی پاسخ داد: نه تنها بنیامیه و بنیعباس سعی میکردند عاشورا را تحریف کنند بلکه شیعیان دست بالایی در تحریف عاشورا داشتند و عاشورا را احساسی کردند و روایات جعلی برای آن ساختند. این تعابیر که مثلاً امام را در خواب دیدم و ... از قرن سوم آمده اما چرا اینها را ساختند؟ برای اینکه مسئولیت باور داشتن به امام حسینی که در میدان میایستد و میگوید حاکم اگر خطا میکند من موظفم که اعتراض کنم و مسئله آزادی، اخلاق، شفقت بر انسانها و ... است خیلی بزرگ و زیر باز این مسئولیت بزرگ رفتن دشوار است؛ به همین دلیل تصویر مظلومانه از امام ساختند که باید کشته شود و به جای اینکه از یک انسان که حق انتخاب دارد الگو بگیرند بر او گریه کردند.
وی به این مسئله اشاره کرد که بعد از عاشورا تعدادی زنده ماندند و تعدادی توبه کردند و اتفاقها را روایت کردند. اما بعدها جنبههای فرعی و احساسی آن زیاد شد اما برای اینکه امام حسین(ع) مطرح شود نیازی نداریم به شکل سوزناک دست حضرت عباس(ع) بریده شود و جزئیاتی از سخنان فردی و درگوشی که افراد به هم گفتهاند روایت شود که به لحاظ تاریخی اثبات کردن آن سخت است.
ظریفیان نیز گفت: عراق جایی است که مرکز رسانه جهان اسلام است. کوفه هم در درونش ترکیبات متنوع و متکثری از مردم و اقوام دارد و افراد زیادی هم بودند که به زور به کربلا آورده شده بودند که حتی شب عاشورا فرار کردند. این افراد از گروههای مختلف بودند به همین دلیل واقعه عاشورا را جمعیت متکثری گزارش کرده است و علیرغم اینکه بنی امیه تلاش کرده از شدت جنایت کم کند اما حتی یک اموی هم وجود ندارد که اصل عاشورا را انکار کرده باشد؛ در جاهایی نیز گفته و تلاش کردهاند آن را توجیه کنند.
وی اضافه کرد: حتی غارتها و اسب تاختن بر اجساد را نفی نکردهاند اما در برخی موارد افراط کردهاند؛ البته تا قرن چهارم از افراد مختلف با نحلههای مختلف کمتر تحریف میبینیم. ما مدیون طبری در روایات کربلا هستیم اما از قرن چهارم به بعد با ورود تصوف و صوفیه ویروس تحریف وارد میشود که از قرن دهم نیز اوج پیدا میکند.
ظریفیان یادآوری کرد که حضرت زینب(س) حداقل یک سال پس از عاشورا زنده بوده و در بسیاری از صحنهها حضور داشته و از طریق امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز واقعه عاشورا روایت شده است.
در پایان نشست از اساتید حاضر خواسته شد تا یک نکته و چکیده مهم از عاشورا بیان کنند که ظریفیان گفت: نکته کلیدی عاشورا جمله اگر دین ندارید(حداقل ندارد) آزاده باشید است و این پیام مفهوم بلندی برای همه نسلهاست؛ یعنی اخلاقی زیستن و خود را نفروختن و ظلم را تأیید نکردن؛ این امر یک امر وجودی است مثل عشق، مثل محبت مادر و مثل کمک به دیگران میماند که کهنگی پیدا نمیکند. اوج عاشورا که گاندی را تکان داده همین جمله است. یک انسان به معنای انسان میتواند دین نداشته باشد اما نمیتواند اخلاق نداشته باشد.
بهشتی نیز گفت: این نهضت چه به عنوان هدف و نیت و چه به عنوان پیامد یک نتیجه برای تاریخ اسلام و جامعه اسلامی به همراه داشت و آن سلب مشروعیت از حاکمیت بود. از آن پس چهره به ظاهر دینی که خود را به جانشینی پیامبر(ص) معرفی میکرد دیگر اصلاح نشد.
مهدوی نیز گفت: عاشورا یک پیام برای حاکمان و مدیران دارد؛ هر قدر هم این قدرتها بخواهند با سیستمهای نظامی رابطه را با مردم قطع و عدالت را کور کنند تا یک جایی میتوانند مدیریت کنند و بالاخره فرو میپاشند. عاشورا به حاکمان میگوید نباید به زور و قدرت تکیه کرد اگر خودشان را اصلاح نکنند و برای شنیدن حرف مردم گوششان را تیز نکنند، فرو میپاشند و با روش نامشروع نمیشود جریان زندگی را پیش برد.
وی اظهار کرد: امام علی(ع) و امام حسین(ع) از شیعیان نالیدند و گریه کردند. اگر تصور میکنید که با گریه و زاری و رفتارهای سوری به امام ارادت دارید خیلی ضرر کردهاید. اگر از امام حسین(ع) عشق و آزادی نیاموزید ضرر کردهاید. امام از سطحینگری مردم و از اینکه حاکمان از خدا شرم ندارند، دروغ میگفتند و اختلاس میکردند و ادعای اسلام داشتند گلایه میکردند.
مهدوی در پایان گفت: شب عاشورا شب زنده کردن فرهنگ امام حسین است. آدمها بزرگ نمیشوند مگر با زحمت تفکر و دوراندیشی. ما با سینهزنی مخالف نیستیم اما ارادت به امام حسین(ع) بینظمی و هیاهو نیست؛ حیف است که از این مکتب درس نگیریم.
انتهای پیام