۲۵

شوال سالروز شهادت
حضرت امام صادق(ع) در سال 148 هجری قمری است. جهانیان حضرت صادق(ع) را به عنوان اندیشمند و عالم میشناسند و نقش ایشان در پیشرفت علوم اسلامی بسیار پررنگ است.
خبرنگار ایکنا به مناسبت ایام شهادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت و به طور خاص درباره تلاشهای علمی آن امام(ع) با زهره اخوان مقدم؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانیم؛
ایکنا ـ شرایط زمانه امام صادق(ع)، به خصوص وضعیت علمی مسلمانان در دوران ایشان چگونه بوده است؟
ما معمولا وقتی از امام صادق(ع) سخن میگوییم ذهنمان به این مسئله متمرکز میشود که به علت درگیری بین بینیامیه و بنی عباس فرصتی در اختیار امام(ع) قرار گرفت و ایشان از این فرصت استفاده کرده و باعث گسترش علوم اسلامی شدند لذا دوران امامت ایشان را ساده و سهل تلقی میکنیم و اینکه به راحتی توانستند این همه شاگرد تربیت کرده و حدیث را در بین شیعیان گسترش دهند ولی واقعا اینطور نیست.
امام صادق(ع) به علت توسعه سرزمینهای اسلامی و اینکه زمینه برای ترجمه و چاپ کتب متعدد از فرقهها و مکاتب دیگر فراهم شده بود با دشواری زیادی مواجه شدند؛ جامعه فکری اسلام در آن دوره مانند دوره پیامبر(ص) یکدست نبود؛ افکار انحرافی مختلف از سوی فرقههای گوناگون ترویج میشد از جمله در جبر و اختیار و اسماء و صفات الهی و قدمت و حدوث قرآن، بحثهای بسیار زیادی رخ میداد و کار حتی به جای باریک هم کشیده میشد به ویژه اینکه برخی از خلفای آن دوران که خودشان طرفدار مثلا قدیمبودن قرآن بودند معتقدان به حدوث را به زندان میانداختند و برعکس.
زمانه ایشان بسیار بسیار پر چالش بوده است و وظیفه امام به عنوان هادی امت، این بود که خط فکری ناب اسلام و مکتب تشیع را در بین این تضادها حفظ و حراست کنند. از سوی دیگر هم انقلابهای متعدد در حال انجام بود و برخی پرچم خونخواهی امام حسین(ع) هم بلند کرده بودند و البته برخی از این جریانات واقعا صداقت داشتند و برخی هم خونخواهی امام(ع) را بهانه برای کسب قدرت کرده بودند و در چنین شرایطی هدایت شیعیان کار دشواری است. امام(ع) وظیفه داشتند شرایط را به درستی تبیین کنند به خصوص اینکه برخی از این جریانات توقع داشتند که امام(ع) از آنان حمایت کند.
اینکه در تاریخ گفته میشود امام صادق(ع) چهارهزار شاگرد داشتند فکر نکنیم چهارهزار شاگرد خودی و سر به راه داشتند؛ خیر؛ ایشان شاگردان مبرزی داشتند ولی شاگردان مخالف زیادی هم داشتند. مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ کتابی چاپ کرده و مطالبی از 25 دانشمند غربی منتشر کردهاند در این کتاب آمده که سخنان امام صادق(ع) برتر از فضای علمی آن روز و متناسب با علم امروز است.
برخی شاگردان امام صادق(ع) علیه ایشان مواضع تندی میگرفتند ولی ایشان به همه مجال میدادند حر فهایشان را بزنند و ایشان از خط اسلام ناب با استدلال و برهان دفاع میکردند؛ گاهی جلسات ایشان تا نماز طول میکشید و باز بعد از نماز مردم مشتاق شنیدن مباحثات بودند.
ایکنا ـ تاثیر فعالیتهای علمی امام صادق(ع) و بازتاب آن چگونه بوده است؟
امام صادق(ع) شاگردان مبرزی مانند زراره، محمدبن مسلم و هشام بن حکم، جابر بن حیان و ... را تربیت کردند؛ محمدجواد مشکور کتابی به نام «تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی تا قرن چهارم» نوشتهاند که توصیه میکنم عزیزان آن را بخوانند؛ ایشان در این کتاب به این بحث پرداخته است که بزرگان مذاهب چهارگانه اهل سنت جزء شاگردان مکتب امام صادق(ع) بودند. معروف است که ابوحنیفه گفته است من هر چه یاد گرفتهام از امام صادق(ع) است و او تعبیر جالبی دارد که اگر آن دو سال نبود نعمان هلاک میشد یعنی اگر دو سال شاگردی امام صادق(ع) را نداشت نمیتوانست طرفدارانی برای خود داشته باشد و مکتب فقهی حنفی را ایجاد کند.
این نکته را هم باید بگویم که در اذهان مردم این تعبیر وجود دارد که امام صادق(ع) مؤسس مکتب شیعه بود در حالی که این سخن غلط است؛ امام(ع) مؤسس تشیع نبودند و کسانی که این سخن را میگویند خواه ناخواه آب به آسیاب مخالفان مکتب تشیع میزنند؛ مؤسس مکتب تشیع، خود پیامبر(ص) هستند که به حضرت علی(ع) فرمودند «انتَ وَ شیعتُکَ هم الفائِزونَ) تو و شیعیانت رستگار هستید؛ مکتب تشیع از دوره پیامبر(ص) نضج گرفت و در دوره امام علی(ع) مرزبندی مشخصتری گرفت و به تدریج به سایر ائمه(ع) منتقل شد و همه ائمه(ع) تلاش داشتند تا ضمن هدایت عموم مسلمین و جذب کفار به اسلام، دایره تشیع را توسعه دهند و یا حداقل شیعیان را حفظ کنند. پیامبر(ص) در وصف امیرمؤمنان(ع) فرمودند: انا مدینه العلم و علی بابها. من شهر علم هستم و علی در آن است و هر کسی بخواهد وارد شهر علم شود باید از وجود مقدس علی(ع) بهره ببرد. ایشان همچنین در شان این امام همام فرمودند که الحق مع علی و علی مع الحق یدور حیث دار یا القران مع علی و علی مع القرآن.
اینکه ما به مذهب جعفری معروف شدهایم نکته دقیقی دارد و آن اینکه ائمه(ع) کلهم نور واحد و هدف همه هم خدمت به قرآن بوده است ولی زمینه اجتماعی و سیاسی هر امامی، اقتضائات خود را داشته است؛ برخی اوقات باید سکوت میفرمودند و برخی مواقع جنگ و برخی مواقع صلح، یا دعا و تدریس و کار علمی. امام علی(ع) که هیچ شکی در شجاعت و شهامت ایشان در میدانهای نبرد وجود ندارد ولی با این وجود، وقتی فتنه داخلی و تفرقه بین امت پیامبر(ص) بر سر قدرت در سقیفه ایجاد میشود دست از قبضه شمشیر کشیده و سکوت را ترجیح میدهند تا بنیاد اسلام از بین نرود؛ حضرت برای بقای اسلام سکوت کردند و در دوره امام حسن(ع) همین عامل یعنی حفظ اسلام سبب شد تا ایشان صلح کنند و در دوران امام حسین(ع) هم ایشان وقتی دیدند که یزید قرار است از ایشان به زور بیعت بگیرد و با این بیعت، فاتحه اسلام خوانده میشود زیر بار نرفتند که منجر به حادثه کربلا شد.
در دوره امام سجاد(ع) شرایط مقتضی این بود که امام(ع) در قالب دعا معارف ناب شیعه را به مخاطبان و مردم منتقل کنند؛ شرایط دوره زندگی و امامت ایشان به خصوص با حوادث بعد از کربلا در خفقان شدید بود و وقایعی چون حره و حمله به مکه از سوی یزید رخ داد و بعد از آن هم سلطه بنی امیه بعد از یزید تداوم داشت و امام راهی جز این نداشتند. در زمان امام باقر(ع) و بعد امام صادق(ع) اقتضاء زمانه این بود که به مباحث علمی و درس و بحث بپردازند. البته درست است که به تعبیر «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» فرصتی در اختیار امام(ع) قرار گرفت تا ایشان به کارهای علمی رو بیاورند ولی این تدریس و توسعه معارف شیعه به معنای راحتی این دوران نیست.
امام صادق(ع) معاصر چند خلیفه بنی امیه بودند و فشارهای زیاد هم به امام وارد میکردند و تالمات روحی شدیدی داشتند. فرصت به معنای راحتی کار نیست ولی امام با همان گشایش مختصر، به توسعه معارف شیعه رو آوردند و نکتهای که کمتر به آن توجه داریم این است که در دوره ایشان غالبا مسائل فقهی تبیین شد زیرا مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت یعنی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی خیلی در فضای جامعه آن روز مطرح بود. امام(ع) وظیفه خود دانستند که جهتدهی فقهی به جامعه داشته باشند. پس توجه کنید مذهب جعفری که میگوییم، در حقیقت، فقه جعفری است چون در برابر مذاهب چهارگانه اهل سنت بود. بنابراین توسعه معارف شیعه در زمان امام ششم، بیشتر ناظر به فقه بوده است چنانچه در بحث سیاست میگوییم ما مذهب علوی هستیم.
مرحوم مهدی پیشوایی در کتاب سیره پیشوایان بحث مستوفایی در این زمینه دارند و خواندنی است؛ البته اینکه امام(ع) عمدتا در حوزه فقه تلاش کردند، به معنای آن نیست که در سایر حوزههای علوم دخالتی نداشتند بلکه شاگرد کلامی چون هشام داشتند و در شاخههای مختلف علوم شاگردانی تربیت کردند که دانشمندان امروز غربی معتقدند سخنان علمی امام صادق(ع) متناسب با پیشرفت علمی امروز است.
ایشان شاگردی به نام ابوشاکر داشتند که بعد از درس به امام(ع) گفت توحید و خدا و این مطالب که میگویی همه افسانه است؛ خدا کجاست؟ امام صادق(ع) فرمودند قبول داری که خون در بدن تو جریان دارد؟ ابوشاکر منکر شد. امام(ع) فرمودند تو نمیبینی ولی بدان این مسئله وجود دارد و هر چیزی که دیدنی نباشد افسانه نیست. دقت کنید که حدود 13 قرن قبل،موضوع جریان خون هنوز کشف نشده بود. در ادامه بحث با ابوشاکر،امام(ع) به او سنگی را در گوشه مسجد نشان داد و فرمود آیا این سنگ را میبینی و او جواب مثبت داد و حضرت فرمود آیا حرکت آن را هم میبینی؟ او گفت خیر؛ امام(ع) فرمودند روزی برسد که علم آنقدر پیشرفت کند که داشنمندان به حرکت سنگ پی خواهند برد. دقت کنید که سخن حضرت ناظر به حرکت ملکولی اشیاء است.
برخی میگویند شیعه هیچ علمی را تاسیس نکرده است. حسن صدر کتاب تاسیس الشیعه را نوشت و ثابت کرد که ریشه بسیاری از علوم حتی فنی و ریاضی و نجوم و شیمی و طب به شیعیان و دوره امام صادق(ع) برگشت دارد.
ایکنا ـ چرا امام صادق(ع) با وجود پیشنهاداتی از سوی برخی حامیان ایشان مطرح میشد مانند جدشان در برابر حاکمان ظالم قیام نکردند؟
در دوره امام قیامهای متعددی رخ داد و برخی نیات سلطهطلبی و مال دوستی و دنیادوستی داشتند و دنبال احیای اسلام نبودند گرچه در زیر پرچم دفاع از اهل بیت(ع) این کارها را میکردند ولی امام صادق(ع) میدانستند هدفشان چنین چیزی نیست. ابومسلم وقتی علیه بنی امیه و به زعم خود به نفع اهل بیت(ع) قیام کرد، از امام ششم(ع) درخواست کرد که همراهی کند ولی امام(ع) میدانستند که اگر خود ابومسلم هم صداقت داشته باشد قطعا کسانی که در پس پرده و حامی مالی و تسلیحاتی او هستند نیت خیری ندارند و تمایلی به اهل بیت(ع) ندارند و قصد دارند امام را قربانی این ماجرا کنند. فرزندان عباس، عموی پیامبر(ص) از ابتدا رفتار دوگانه داشتند یعنی از یکسو با امامان علیهم السلام(ع) و از سوی دیگر با مخالفان ایشان روابط برقرار میکردند ولی ائمه همواره مراقب مکر آنان بودند. در زمام امام ششم حتی به ایشان، پیشنهاد حکومت دادند تا ببینند که آیا امام جریان مخفی زیرزمینی دارند و یارانی برای خود دارند که بخواهند در موقع لازم اقدام نظامی بکنند یا خیر. در واقع هدفشان جاسوسی بود، ولی دیدند که امام(ع) تمایلی به قیام ندارند و با هیچ قیامی هم همکاری نکردند.
برخی میگویند مگر امیرمؤمنان(ع) نفرموند «اگر بیعت مردم نبود و اینکه خداوند از عالمان برای ستادن حق مظلومان از ظالمان عهد و پیمان نگرفته بود من افسار خلافت را رها میکردم»؟ چرا امام صادق(ع) وقتی با بیعت برخی از مردم روبرو شدند قیام نکردند؟ جواب این است که امام میدانستند ادعاهای آنان دروغ است. حتی منصور دوانیقی از امام خواست که ایشان در مصدر کار قرار بگیرند ولی امام صادق(ع) چون نیت آنان را می دانستند قبول نکردند. منصور قصد داشت امام وارد قدرت شود و بعد تبلیغات منفی علیه ایشان بکنند که امام قدرتطلب و دنیادوست است و اگر دنبال حکومت نیست چون شرایط برای او فراهم نیست!! یعنی حرکات آنها، و اظهار بیعت و دوستیها، دام و تله بود تا شیعه را تضعیف کنند ولی امام با هوشمندی زیر بار نرفتند.
گفت و گو از علی فرج زاده
انتهای پیام