کد خبر: 1152
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۰
محمدابراهیم روشن‌ضمیر:

اثبات مصدر الهی وحی مهمترین راه پاسخگویی به شبهات است

گروه اندیشه: قرآن سخن خداوند است که بی‌هیچ کم و کاستی بر پیامبر نازل شده‌ و پیامبر نیز آن را بی‌هیچ تغییری منتقل کرده‌ است؛ خاورشناسان با قطع ارتباط متن و ماتن، تنها راه تفسیر قرآن را متن آن می‌دانند؛ ما با اثبات وحیانی بودن قرآن می‌توانیم به مابقی شبهات پاسخ بگوییم.


روش جدید مستشرقان در قرآن پژوهی



حجت‌الاسلام والمسلمین محمدابراهیم روشن‌ضمیر، مدرس دانشگاه علوم اسلامی رضوی، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در ارتباط با روش تحقیق مستشرقین گفت: در سال‌های اخیر خاور‌شناسان به یک درون‌پژوهی قرآنی روی آورده‌اند، به این معنا که در پژوهش‌های قرآنی بی‌توجه به هیچ روایت و شرح و تفسیر بیرونی در رابطه با مسائل مختلف، به تنها چیزی که استناد می‌کنند متن قرآن است و جدای از شواهد و قرائن که خارج از قرآن وجود دارد، به بررسی متن می‌پردازند، یعنی رابطه متن با ماتن را قطع می‌کنند.



وی اظهار کرد: نمونه روشن این سخن را در جلد سوم دایره‌المعارف اسلام، بخشی تحت عنوان «محمد و قرآن» از مقاله قرآن می‌توان یافت. در آنجا این مطلب را به صراحت مطرح می‌شود که در آغاز حضرت محمد(ص) به پیامبری نگاه بسیط داشته است و تصویر درستی از پیامبری، عالم و خدا نداشته است و با گذشت زمان نگاه کاملتری پیدا کرده است یا به تعبیر مترجمان داخلی پیامبر(ص)، پیامبر‌تر شده‌است.



شبهات مستشرقان در مصدر وحی



این پژوهشگر علوم قرآنی افزود: این مطالب هم نقد و هم پاسخ جدی دارد، اما مثال‌هایی که دست‌آویز مستشرقان شده‌است از این دست‌اند؛ در ابتدای دوره مکی نبوت پیامبر(ص)، در آیات قرآنی به هیچ وجه مشخص نیست این وحی از طرف چه کسی نازل می‌شود، مثلا آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد) (شمس۸)، اصلا مشخص نیست چه کسی الهام کرده است. یا در برخی از آیات مکی مثل آیه ۱۹ سوره تکویر آمده؛ « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ » (که [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است)، در واقع به‌گونه‌ای سخن رفته که گویا گوینده این آیات خود پیامبر است. بعد‌ها که کمی جلو‌تر می‌رود با آنکه اسم خداوند تحت عنوان «ربی» و «ربکم» می‌آید ولی هنوز هم خدا معلوم نیست. در سوره‌ای آمده « نَتْلُوا عَلَیْکَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ »([بخشى] از گزارش [حال] موسى و فرعون را براى [آگاهى] مردمى که ایمان مى‏آورند به درستى بر تو می‌‏خوانیم) (قصص-3) به گونه‌ای سخن رفته‌است که گویا پیامبر تصور می‌کرده که مستقیما با خدا صحبت ‌کرده‌ است.



وی تصریح کرد: این‌ها مدعی‌اند در اواخر دوره مکی و اوایل دوره مدنی بود که پیامبر(ص) با مسیحیان و یهودیان شناخت پیدا کرد و با آموزه‌ها و تورات و انجیل آشنا شد، از میان معارف آن کتب بود که ایشان دریافتند اگر خداوند بخواهد وحی‌ای را نازل کند از طریق فرشتگان وحی و واسطه ها نزول صورت می‌گیرد و این فعل مستقما انجام نمی‌گیرد. بنابراین در برخی آیات از ملائک و فرشتگان نزول وحی به عنوان واسطه سخن به میان آمد. اینان مدعی‌اند که پیامبر در مدینه نام جبرئیل را به عنوان فرشته وحی بر زبان می‌آورد لذا می‌گویند چون جبرئیل در آغاز آیات مکی نیامده‌است، بیانگر این است که پیامبر درآغاز تصوری از جبرئیل نداشته‌است.



مدیر گروه زبان انگلیسی دانشگاه علوم اسلامی رضوی با اشاره به اینکه به اعتقاد مسلمین پیامبر(ص) مبیّن و بیانگر وحی است، افزود: کلمه وحی در قرآن چندین بار به کار رفته‌است. به طور مثال یکبار کلمه وحی در ارتباط با زنبور عسل،این نوع وحی را غریزه و الهام درونی می‌دانیم و وقتی هم در ارتباط با پیامبر(ص) به‌کار‌رفته که منظور وحی رسالی است. خاور‌شناسان این نوع از تفسیر را قابل‌قبول نمی‌دانند و معتقدند که این تمایز بین وحی‌ها صحیح نیست.



وی گفت: خاور‌شناسان اصرار دارند برای تفسیر واژه وحی فقط به خود متن قرآنی، بدون توجه به شواهد بیرونی استناد گردد چرا که در خود قرآن نیز تفاوتی برای وحی به پیامبر و زنبور عسل وجود‌ندارد. من بر این باورم، گرچه روایات شارح و مفسر قرآن هستند، اما می‌توانیم به همه شبهات خاور‌شناسان با توجه به متن قرآن پاسخ بدهیم. اگر ما اساس وحیانی بودن قرآن را ثابت کردیم مابقی شبهات را به راحتی می‌توانیم پاسخ بگوییم.



مقایسه وحی در اسلام، یهودیت و مسحیت



این محقق دانشگاهی با اذعان به اینکه ما در اسلام قرآن را سخن خداوند می‌دانیم که بی‌هیچ‌ کمی و کاستی بر پیامبر نازل شده‌است، گفت: پیامبر(ص) وحی را با‌‌ همان محتوی و الفاظی که بر وی نازل شده‌است به ما منتقل نموده‌اند، یعنی ما هم محتوای و هم الفاظ قرآن را وحیانی می‌دانیم. در یهودیت و مسیحیت وحی به این شکل نیست و دو دیدگاه درباره آن وجود‌ دارد. یکی از آن دو دیدگاه وحی را زبانی می‌داند، یعنی وقتی خداوند می‌خواهد چیزی را وحی کند، معارف آن را بر قلب پیامبر(ص) نازل می‌کند و حقایق بر ایشان منکشف می‌شود و پیامبر(ص) آن حقایق و معارف را با زبان خود بیان می‌کند. بنابراین آن‌ها معتقدند که الفاظ پیامبر(ص) وحی نیست بلکه تفسیر وحی است، مثل اینکه ما منظره زیبا را می‌بینیم و برای دیگران توصیف می‌کنیم. توصیف ما‌‌ همان منظره نیست بلکه تفسیر ما از منظره است.



نوع دیگری از وحی که سعی می‌شود که بر وحی اسلامی هم انطباق داده شود این است که، خداوند معارف را هم به قلب پیامبران نمی‌دهد بلکه پیامبر را خلق می‌کنند تا او معارف را برساند. مثالی هم برای سخن خود می‌آورند این است که، وقتی خداوند بخواهد گلابی به انسان بدهد خود گلابی را نمی‌دهد بلکه شرایطی را در عالم ایجاد می‌کند که درخت در عالم ایجاد شود و آن درخت محصول گلابی را به انسان بدهد. این دیدگاهی است که تلاش شده در رویارویی با آن معارفی از قرآن که برایشان قابل درک نبوده ارائه شود. با این تعبیر نقش محوری در وحی بر دوش پیامبر است.


captcha