به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نشست تخصصی «خلافت الهی انسان در قرآن کریم» شب گذشته، شنبه 11 آبانماه با حضور حجتالاسلام والمسلمین مرتضی واعظجوادی در سالن امام خمینی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
حجتالاسلام واعظجوادی ضمن تأکید بر مناسب بودن آثار جشنواره ملکوت برای تمامی اقشار جامعه، گفت: هیچ موضوعی به عظمت مسئله خلافت الهی انسان در عالم نیست و این مسئله والاترین و عالیترین مسئله در کل نظام کائنات است. اگر داستانهایی را که خداوند در قرآن کریم مطرح کردهاست، بررسی کنیم، میبینیم که بزرگترین و خطیرترین آن وقایع، بحث معرفی خلافت انسان است. جریان نبوت، رسالت، امامت و... همه تحت عناوین خلافت الهی انسان شکل میگیرد.
شأن خلافت الهی انسان
وی با اشاره به اینکه این جلسه نمیتواند حق مطلب در بحث خلافت الهی انسان را ادا کند، افزود: این اتفاق یک اتفاق استثنائی است و بی تردید هیچ ماجرایی به عظمت و عمق خلافت انسانی نخواهدرسید. در جلد سوم از تفسیر تسنیم تقریبا ده آیه از خلافت انسان مورد تفسیر قرار گرفتهاست که میتواند منبعی برای تحقیق و پژوهش باشد. تمامی انبیاء(ع) جلوه خلافت الهی هستند و هرچه از رتبه بالاتری در امر نبوت، رسالت، هدایت و امامت برخوردار شوند، به درجات بالاتری از خلافت نائل میشوند.
حجتالاسلام جوادی افزود: در بحث خلافت الهی انسان، بهتر آن است که برای درک هرچه بهتر مطلب با توجه به مسیری مشخص پیشرفت که در اینجا تحت عنوان محورهای شناخت به آنها اشاره میشود. یکی از این محورهایی که باید به آن پرداخت، بحث هویت انسانی است. انسان باید بفهمد که شأن وی چیست که میتواند خلیفه خداوند باشد.
وی با اشاره به اینکه سرچشمه این مباحث خود خداوند است، گفت: خداوند بر همه چیز داناست و «إنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ بر همه چیز شاهد است»(فصلت/53) و با این اوصاف چه جایی و نیازی به خلیفه است؟ در پاسخ باید گفت عالم برای اینکه پدید آید، نیازمند خلیفه است و اگر جماد و نبات بخواهد بهوجود بیاید، نیازمند تعینی است که تمامی تعینات را در خود داشته باشد.
محورهای شناخت خلافت انسان
مدیر مدرسه علمیه امامحسن عسکری(ع) آمل به ذکر عنوان محورها پرداخت و اظهار کرد: محور اول در مورد جایگاه خلافت در مجموعه معرفتی است و اینکه خداوند برای چه به خلیفه وجود میدهد؟ که در این قسمت ضمن رد اینکه خداوند به یک خلیفه نیاز دارد، به این میپردازیم که خلیفه موجودی است که تمامی حیثیات وجودی را در خود دارد و این همان محور دوم است.
وی درباره دیل انتخاب انسان به عنوان خلیفه الهی، گفت: جواب همان است که خداوند به فرشتگان گفت؛ «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ من چیزی را میدانم که شما نمیدانید» (بقره/30) حیثیتهایی در وجود انسان است که انسان را قادر به تحمل امانت الهی میکند، ولی فرشتگان چنان قدرتی را ندارند. این امانت همان علمی است که خداوند به انسان دادهاست تا بتواند عالم و حافظ اسماء الهی باشد. خداوند اسماء الهی را به فرشتگان عرضه کرد و لیکن آنها فقط حافظ آن اسماء شدند و از حقیقت آن اظهار بیاطلاعی کردند، اما انسان آنها را به علم الهی آموخت و معلم فرشتهها شد. به همین دلیل فرشتهها در مقام او، سجده خضوع بهجا آوردند.
جنس علم الهی
وی با اشاره به شناخت جنس علم انسان به عنوان محور بعدی، خاطرنشان کرد: این علم از جنس علوم حصولی و مفهومی نیست که با مطالعه در حوزهها و دانشگاهها بهدست بیاید، بلکه جنس این علم شهودی و عینالیقین و حتی حقالیقین است. این علم از جنس حقالیقین است که با خود ایمان و عمل صالح را به همراه دارد. در علم حصولی، گروهی صاحب علماند، اما علمشان با حجب ظلمانی پوشیده شدهاست و نمیتوانند به عمل صالح برسند.
این عضو کمیسیون فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ارزش انسان گفت: علم حقالیقینی علمی است که انسان به جهت وجودش با فراگیری آن میتواند دامنه وجودی خود را گسترش دهد و این نکتهای است که تنها در انسان یافت میشود، چرا که مرتبه وجودی فرشتهها محدود است و از یک حدی نه توان فراتر رفتن دارند و نه پائینتر میآیند.
وی با اشاره به مضمون کتاب «صورت و سیرت انسان در قرآن» اظهار کرد: خلافت یک امر وجودی و تشکیکی است که دارای مقامها و مراتب متنوعی است. بالاترین مرتبه آن مربوط به حضرت ختمی مرتبت(ص) است و بعد از ایشان به اولیای حقه ایشان یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) و ائمه اطهار(ع) میرسد. ما باید جایگاه خود را در این مراتب تشکیکی بشناسیم.
جنس خلافت انسان
ریاست موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء با تأکید بر اهمیت شناخت جنس این خلافت، گفت: این نوع از خلافت وصفی از اوصاف نیست، یعنی عرضی نیست، بلکه خود یک گوهر است. ما ذاتی داریم که این ذات دارای اوصافی است که ممکن است از بین برود و اعراضش ساقط شود، اما وقتی مسئلهای جوهر شد، دیگر از بین نمیرود.
وی ادامه داد: وقتی بخواهیم به علم برسیم و یک چیز را خوب بشناسیم، باید به حاق و اصل مطلب پی ببریم. در این حالت اتحاد عاقل و معقول ایجاد میشود. در این حالت است که باید گفت که دیگر این معلوم است که صاحب ارزش و اهمیت است، نه علم. تا به حاق مطلب نرسیم، نمیتوانیم به گوهر ذات برسیم. مقامی که به عنوان مقام خلافت میشناسیم، امری عرضی نیست، بلکه جوهری است که با جوهر وجودی انسان گره خورده و عجین شدهاست.
حرکت جوهری ملاصدرا
رییس و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم وحیانی معارج با اشاره به مقوله حرکت جوهری ملاصدرا گفت: ملاصدرا حرکت جوهری را برای همین مطرح کرد تا نشان دهد که دانش و علوم با جوهر انسان عجین میشود و به واسطه آن جوهر انسان رشد میکند. صدرمتألهین گفته که اگر حرکت جوهری را قبول نکنیم، باید قبول کنیم که همه ایمان و عمل صالح و... عرضیاند و از بین میروند و این در حالی است که اینها هویت انسانی را میسازد و جوهر انسان را وسعت میدهد و عَرَض توانایی گسترش جوهر انسانی را ندارد.
وی افزود: انسان به جایگاهی میرسد که مجرای اراده الهی میشود و جوهر او هرآنچه را که خداوند اراده کردهاست، انجام میدهد. در واقع این انسان به اراده خود اختیارش را در اختیار خدا قرار میدهد و وقتی که انسان خود را در معرض لطف و اراده خداوند قرار داد، بر اساس حرکت جوهری جوهرش به جایی میرسد که خلیفةالله میشود.
وی با تشریح مراتب این خلیفةاللهی خاطرنشان کرد: برای انسانهایی که در ابتدای راه هستند، این خلیفةاللهی یک حال و مقام گذراست، ولی آنکه در برابر شدائد راسخ و استوار است و در برابر همه شدائد با اراده الهی میزید، صاحب خلافت است.
عضو مجمع عالی حکمت اسلامی در ادامه گفت: انسانی که گوهر وجودی او هویت خلافتاللهی را یافت، تبدیل به آیینه حقنما میشود. آیینهای که ما با آن روبهرو میشویم، مجازی است چرا که جنس آن با ما فرق دارد. ما با آن جهتی از آیینه روبهرو میشویم که بازتاباننده چهره عاکس است، اما جوهر و ذات آیینه با ما فرق دارد و آیینه بودن تنها وصفی برای یک شیشه است و انسانهایی که خلیفةالله میشوند، به حقیقت آیینه میشوند و تنها بازگرداننده اوصاف و اسماء الهی نیستند، بلکه خود اسماء و صفات الهی میشوند.
قرب نوافل و فرائض
وی تصریح کرد: خلیفه الهی به قرب فرایض و نوافل میرسد؛ یعنی به جایی میرسد که عبد دست و پا و زبان و گوش و چشم و دست خداوند و خداوند هم دست و پا و زبان و گوش و چشم و دست میشود. در این حال، دیگر هویتی جز خدا ندارد. برای همین نکته است که فعل، قول و تقریر معصوم(ع) حجت است و این همان ماهیت و جنس خلافت است.
مرتضی واعظ جوادی گفت: انسان به جایی میرسد که خداوند او را خلیفه خود میکند؛ یعنی وی مجرای اراده و فعل خداوند میشود یا به تعبیر کتاب «صورت و سیرت انسان در قرآن» آستینی میشود که دست خدا از آن خارج میشود. در این حالت، عصای موسی(ع)، انگشتر سلیمان(ع)، دم مسیحایی و جانبخش جز یک سری تعینات مادی برای ظهور الهی نیستند. به عبارت دیگر انسانی که به مقام خلافت الهی میرسد، هویت انسانی وی دیگر باقی نیست. در این جا صیرورت شکل میگیرد.
مصیر و صیرورت
وی در خاتمه خاطرنشان کرد: مصیر به معنای تحول وجودی است؛ یعنی انسان برتر از فرشته قرار میگیرد و این نکته اشاره به انقلاب وجودی دارد، نه اینکه ما مکانی داریم که به آنجا میرویم. ما به اندازه صیرورت خود معاد داریم؛ یعنی به اندازه انقلاب وجودی خود در برابر خداوند در روز حشر ظاهر میشویم. برخی تا آستانه قرب الهی میروند و گروهی هم به هیبت حیوانی محشور میشوند. در واقع همه به سمت خداوند میرویم، اما تا همان حدی که صیرورت وجودی پیدا کردهایم.