به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد سلطانی، مدرس و پژوهشگر حوزه، 13 مهرماه در کرسی ترویجی «قرآن و مسئله دانش پیشین پیامبر(ص) به مضامین یهودی و مسیحی» با بیان اینکه این شبهه سابقه طولانی دارد و به مروز زمان توسعه یافته است، گفت: از منظر خاورشناسان، پیامبر(ص) از کتب قبلی اقتباس کرده و سؤال این است که اگر پیامبر(ص) اقتباس کرده باشد، باید به آن دسترسی هم داشته باشد. معتقدین به اقتباس یک سری شواهد تاریخی بیان کردهاند که قابل نقد است ولی دسته مهمی از شواهد خاورشناسان استناد به قرآن کریم است.
سلطانی بیان کرد: این عده از خاورشناسان آیاتی میآورند که پیامبر و اهل مکه نسبت به متون قبل از خود آگاهی داشتند، در حالی که ما هم میتوانیم آیات متعددی بیاوریم که ثابت کند پیامبر، اشراف و آگاهی نسبت به متون قبل نداشت.
این پژوهشگر با بیان اینکه مفهوم اقتباس در دنیای امروز سرقت علمی و ادبی است که البته خود غربیان هم اعتراف دارند پیامبر(ص) اقتباس نکرده است و متن قرآن با انجیل و تورات تفاوت دارد، گفت: قرآن کریم هم ارجاعاتی به زبور و تورات و انجیل داده است. بنابراین اقتباس به معنای امروزی کاملاً رد میشود.
وی با اشاره به نظر خاورشناس غربی به نام گریفیث، اضافه کرد: او معتقد است که اقتباس صورت نگرفته است و رابطه بین قرآن و عهدین را باید بینامتنیت در نظر بگیریم ولی در مواردی گفته است که منبع دسترسی محمد و قرآن مسیحیان سریانی بودند یعنی گرچه سرقت، ادبی نبوده است ولی قرآن، متأثر از کتب پیشین هست.
سلطانی با بیان اینکه چند دسته آیه داریم که دال بر عدم دانش پیشین پیامبر(ص) بر عهدین است، اضافه کرد: حداقل 20 آیه قرآن وجود دارد که دال بر عدم اقتباس است و شاهدی در تاریخ نداریم مردم مکه و مدینه که مخاطب قرآن بودند، به پیامبر(ص) بگویند ما نسبت به این مطالب آگاهی داشتهایم و قطعاً پیامبر را متهم به دروغگویی میکردند.
وی افزود: دسته اول آیاتی هستند که نشان میدهد پیامبر نسبت به قصص انبیاء قبلی آشنایی نداشته است؛ از جمله آیه: تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ ۖ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ؛ در مورد داستان حضرت نوح(ع) فرموده است که این از امور غیبی بود که ما به تو وحی کردیم و نه تو خودت میدانستی و نه قوم تو هم خبر نداشتند. برخی تفاسیر مانند ابوالفتوح رازی گفته که مراد آیه آن است قصه حضرت نوح(ع) برای پیامبر(ص) به اجمال روشن بوده است و نه به تفصیل و انباء غیب هم همان جزئیات ماجراست ولی برخی مفسران طور دیگری تفسیر کردهاند.
سلطانی اظهار کرد: به نظر بنده آیه در مقام نفی دانش پیامبر(ص) و قوم پیامبر(ص) است نه همه مردم مکه و مدینه، یعنی ممکن است حداقل یهودیان و مسیحیان مطلع بوده باشند. علاوه بر این، اگر اهل کتاب هم از این تفاسیر مطلع نبودند، چرا قرآن فقط ایشان و قومش را فرموده است؟
وی بیان کرد: تفسیر دیگر هم در مورد این آیه، آن است که عدم امکان طبیعی دستیابی پیامبر(ص) به دانش صحیح را بیان کرده است؛ ما کنت یعنی استمرار عدم دانش نسبت به گذشته تا زمانی که قرآن نازل شده است؛ در ابتدای سوره یوسف هم فرموده است: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَٰذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ.
استاد حوزه علمیه گفت: دسته دیگر آیاتی است که از عدم خواندن کتب پیش از بعثت صحبت کرده است؛ در آیه 48 عنکبوت فرموده است: دلالت ظاهر آیه آن است که پیامبر(ص) کتاب نمیخوانده و نمینوشته است؛ وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ ولی برخی گامی جلوتر رفته و گفتهاند که پیامبر(ص) آشنایی هم نداشت؛ آیا این عدم آشنایی یعنی اینکه مکتوبات مسیحی و یهودی در اختیار او نبود و نخوانده بود یا اینکه اساساً به صورت شفاهی هم نشنیده بود که مراد بنده، نوع دوم است.
این پژوهشگر گفت: وقتی میگوییم آشنایی نداشت یعنی آشنایی شفاهی نداشت زیرا اساساً مکتوبانی از اهل کتاب در آن دوره در مکه و مدینه وجود نداشت. بنده معتقدم با اینکه آیه دلالت صریح بر شفاهی ندارد، ولی معتقدم میتوان از آن برای عدم آشنایی شفاهی هم بهره برد.
سلطانی اظهار کرد: در قرآن شواهدی وجود دارد که در اذهان مردم دوره جاهلیت تفکیکی بین شفاهی و مکتوب وجود نداشت. مثلاً قرآن کریم فرموده است: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ؛ تمرکز آیه بر زبان است و نشان میدهد در اذهان مخاطبان قرآن و شبههافکنان بحث شفاهی مطرح نبوده است. طبق آیه «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» هم کفار شبههکننده بحث از کتابت میکنند یعنی این مطالب بر پیامبر املاء شده است؛ امروز هم هنوز که هنوز است، محققانی که شبهه اقتباس را جواب میدهند، ذهنشان به سمت شفاهی نمیرود و مثلاً میگویند داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن با متون دیگر فرق دارد، در حالی که اگر شفاهی باشد، این اختلافات طبیعی است.
سلطانی بیان کرد: اینکه پیامبر(ص) از آگاهی شفاهی برخوردار نبوده از این آیه هم مشهود است: وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ برخی مفسران تصریح دارند که پیامبر(ص) به این مضامین آشنا نبود.
این پژوهشگر به دسته دیگری از آیات اشاره و اضافه کرد: این دسته آیات میگویند ای پیامبر(ص) تو در آنجا نبودی یعنی قرآن وقتی داستان مریم(س) را نقل میکند، میفرماید تو نبودی یعنی اطلاع نداشتی وگرنه از نظر زمانی قطعاً ایشان حضور نداشتند یا تعابیری که هل اتاک نباء ... یا هل اتاک حدیث موسی ... دارد دال بر این مسئله است که استفهام انکاری است. آیات دسته دیگر هم آیاتی است که برخورداری عرب جاهلی از کتاب را رد کرده است؛ در «وَمَا آتَيْنَاهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا ۖ وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ»؛ فرموده که نذیر برای آنان نیامده است، یعنی اگر به صورت شفاهی به این مضامین دسترسی داشتند، نیازی به ارسال کتاب نبود.
سلطانی افزود: دسته دیگر آیات ارجاع به اهل کتاب است لذا فرمود: أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ این آیه نشان میدهد اگر پیامبر و قومش آگاهی داشتند که نباید آنان را به اهل تاب ارجاع میداد. دسته دیگر هم آیاتی هستند که نوع شبهه کفار در مورد اقتباس را مطرح کردهاند، آیاتی مانند وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا؛ یعنی به پیامبر(ص) گفتند که تو رفتی از جایی این آیات را گرفتهای مثلاً یک اعجمی بوده که پیامبر از او میآموخته است در حالی که اگر پیامبر(ص) و قومش آشنا بودند، کفار نمیتوانستند چنین شبههای مطرح کنند.
وی در پایان تأکید کرد: آیات امی بودن پیامبر(ص) هم به نظر بنده با ادعای عدم آشنایی با متون پیشینیان قابل جمع است.
انتهای پیام