ذوالفقار نظری، پدر شهید غلامرضا نظری در دیدار با هیئتی از برگزارکنندگان اولین یادواره شهدای قرآنی که با حضور علی محرمزاده، نماینده سازمان قرآن و عترت سپاه محمدرسول الله(ص) تهران بزرگ برگزار شد، به توصیف آن شهید پرداخت و گفت: غلامرضا در اواخر اسفندماه سال 1346 که مصادف با سالروز تولد امام رضا(ع) بود دیده به جهان گشود؛ از همان ابتدا با اینکه هنوز مدرسه هم نمیرفت، علاقه شدیدی به قرآن داشت و طولی نکشید که توانست قرآن را رسا و شیوا تلاوت کند.
وی ادامه داد: با پیروزی انقلاب اسلامی، دیگر غلامرضا را نمیدیدیم؛ شب و روز در مسجد بود، با اینکه یازده سال بیشتر نداشت، اما تمامی امور مسجد «سید سجاد» را بهدست گرفته بود، در جلسات قرآنی حاج نصرت شرکت میکرد و طولی نکشید که توانست به بچههای کوچکتر از خود قرآن درس دهد، قرآن را خیلی خوب تلاوت میکرد و همسن و سالهای خود را نیز به تلاوت این کتاب الهی دعوت میکرد.
بسیار حجب و حیا داشت
پدر شهید نظری با بیان اینکه آن شهید بسیار حجب و حیا داشت، اظهار کرد: در جمعهایی که بانوان بی حجاب در آن حضور داشتند، حضور نمییافت، به هیچ وجه با صدای بلند نمیخندید و به بزرگتر از خود همیشه احترام میگذاشت، کوچکترها را به درس خواندن فرا میخواند و آنها را راهنمایی میکرد، برادر و خواهر کوچکترش را همیشه به تلاوت قرآن فرا میخواند.
وی افزود: در اوایل سن بلوغش یک روز دیدم که توضیح المسائل آیتالله گلپایگانی را میخواند دیگر خیالم راحت شد که به هیچ وجه به انحراف کشیده نخواهد شد، چراکه همیشه قرآن تلاوت میکرد و مسائل شرعیاش را نیز با رجوع به رسالههای بزرگان دین، برطرف میکرد، اهل هیئت بود و همیشه در عزاداری شرکت میکرد، ایام مذهبی با اهل مسجد به تدارک جلسات عزاداری و یا جشن میپرداخت.
نظری با تأکید بر اینکه فرزند شهیدش اسوه اخلاص در عمل بود، تصریح کرد: مسجد، خانه اول غلامرضا بود، شبانه روز در مسجد بود و به کارهای مذهبی و پشتیبانی از رزمندگان پرداخت، خوش خلق بود و با اینکه سن کمی داشت، اما محبوب اهل مسجد بود؛ تمامی کارهای پایگاه مقاومت بسیج را به عهده گرفته بود و بیشترین انرژی خود را صرف حمایت از رزمندگانی که در جبههها بودند، میکرد.
وی اظهار کرد: همین که به سن 19 سالگی رسید، دیگر تاب نیاورد عازم جبهه شد، پیش از رفتن تمامی حساب و کتابهای مسجد را انجام داد و رفت، خیلی طول نکشید و کمتر از دو ماه از اعزامش به جبهه نمیگذشت که در سوم بهمن سال 65 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
به هیج وجه دورغ نمیگفت
پدر شهید نظری در پایان سخنانش با اشاره به اینکه غلامرضا به هیج وجه دورغ نمیگفت، اظهار کرد: قبل از اعزام به جبهه در رشته پزشکی در دانشگاه قبول شده بود اما معتقد بود که اکنون کشور به رزمنده نیاز دارد و باید به جبهه رفت، غلامرضا با شهادتش افتخاری برای خانواده نظری به ارمغان آورد که کل خانواده را رو سفید کرد.