کد خبر: 1372713
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۲

شدم مثل دختر بزرگ خونه که خواستگار نداره/ خاطرات شهید عبدالله میثمی

خبرنگاران افتخاری/ جواد رستمی: انگار اگه از خبرهای روز و لحظه به لحظه‌ سایت‌ها و خبرگزاری‌ها مطلع نباشید یا که اگر کمتر با خبر باشید برد کردید و یا حداقلش اینه که شب رو راحت می‌خوابید و صبح راحت به محل کار می‌رید.

شاید زیادی شلوغش کردیم و کردند، اما به نظرم هرچی بیشتر از اطرافت باخبر باشی بیشتر زجر می‌کشی. خبرایی که از جاهای مختلف نقل می‌شه، خبرایی که صحتشون تأیید می‌شه و بعد از چند ساعت تکذیب.

حرفایی رو می‌شنوی که عده‌ای می‌زنن و بعد از چند ساعت میگن منظور ما این نبوده و چیز دیگه‌ای بوده. نقل قولایی که سایت فلانی منتشر می‌کنه و سایت آقای فلانی تکذیب!! از همه‌ اینا که بگذریم تو رأس مملکت ما چیزایی رو می‌شنویم که بعدش یادمون میاد که ای کاش اینجوری نبود یا اینکه فلانی این کار و نمی‌کرد، یا فلان شخص این حرف و نمی‌زد.

خوب اشکال نداره، رقابت همه جا هست و پیروزی از آن کسی است که بتونه سبقت بگیره و امتیازش و بالا ببره. به عبارتی مد شده که بعضی تو پوشش و حجاب غربی سبقت می‌گیرن و بعضی‌ها تو دهن کجی و بی‌معرفتی. بعضی دوست دارند هرجور که دلشون می‌خواد تو جامعه اسلامی بگردن و بعضی تو گنجینه‌ خاک گرفته‌ خاطراتشون حرفای قلمبه سلمبه‌‌ای رو از تاریخ و انقلاب بیرون میارن که دیگه برای این مردم تاریخ مصرفشون گذشته.

اینجا یاد خاطره‌ای افتادم که شاید دلمون کمی به درد بیاد که امروز یا چه جوری و به چه هدفی از هم تو کاراشون سبقت می‌گیرن و آدمای لشکر خدا چه جوری از هم سبقت می‌گرفتند. شاید امروز یا برای پست و مقام دنیا و پول زیاده ولی قدیم برای عشق به ولایت بوده. یادش به خیر شهدامون که همیشه پیروز و قهرمان مسابقه‌ها و دو راهی‌ها بودن.

یادش به خیر می‌گفت: دلم تنگ شده، سر دو راهی موندم، نمی‌دونم بمونم و خدمت کنم یا شهادت و انتخاب کنم؟ خجالت می‌کشم. شدم مثل دختر بزرگ خونه که خواهر کوچیکه رو بردند و خواهر بزرگه خواستگار نداره. آخه همه زودتر از اون شهید شده بودند.

قبل از رفتن زیارت حضرت زهرا(س) خوند. شهادت حضرت زهرا(س) نزدیک بود و اسم عملیات هم «یا زهرا(س)». از سنگر رفت بیرون وضو بگیره که دیگه برنگشت.[1]

پی‌نوشت:

[1] خاطرات شهید عبدالله میثمی

captcha