عملیات نصر(هویزه) صبح روز پانزدهم دیماه ۱۳۵۹ با حمله هماهنگ شده نیروهای ایرانی به مواضع دشمن آغاز شد. نیروهای عمل کننده توانستند مناطق جنوبی کرخه کور را آزاد کرده و ضربات محکمی بر نیروی دشمن وارد آورند. نیروهای عراقی که شدیداً غافلگیر شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب کرخه کور عقبنشینی کردند و در حدود ۸۰۰۰ نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند. لیکن به دلیل تأخیر نیروهای محور کارون در عبور از این رودخانه و برخورد آنها به میدان مین، پادگان حمید و منطقه «جفیر» که عقبه دشمن محسوب میشدند و از اهداف مرحله اول بودند، دستنخورده در اختیار دشمن باقی ماندند.
صبح روز بعد؛ آغاز مرحله دوم عملیات
طبق طرح عملیات، مرحله دوم حمله، ساعت ۸ صبح روز بعد شروع شد. نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل تعدادی از تانکهای دشمن با آرایش نظامی، جناح جنوبی لشکر زرهی ۱۶ را مورد تهدید قرار دادند. یگانهای عراقی با وجود ضربات سختی که روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حمید از توان پشتیبانی و تحرک بالایی برخوردار بودند.
نیروهای خودی سرمست از پیروزی اولیه، دشمن را دستکم گرفته و از تثبیت مواضع جدید غافل شده و تلاشی در تحکیم موقعیت به دست آمده به عمل نیاوردند، سنگری ایجاد نکرده و خاکریزی بر پا نداشتند. از روز قبل، تانکهای عراقی در صحنه باقی مانده و برخی افراد به جمعآوری غنائم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضدحمله و کمبود مهمات و ضعف تدارکات، دست به دست هم داد و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی دگرگون کرد.
در ساعت ۱۱، کل نیروهای لشکر ۱۶ زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نیروهای دشمن به حرکت درآمدند؛ حضور هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را برآشفت. تانکهای عراق به هزار متری محل استقرار تیپ رسیدند. شدیدترین جنگ تانکها در طول جنگ بین لشکر ۱۶ زرهی و لشکر ۹ زرهی دشمن درگرفت و تا ساعت 16 ادامه یافت. در این ساعت، فرمانده گردان زرهی جهت تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور عقبنشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان، تمام نیروهای زرهی مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترک کرده و به جای یک گام چندین گام عقب نشستند.
بمباران هوایی هویزه
در این موقع که نظم نیروها به هم ریخته بود، هواپیماهای نیروی هوایی ارتش در آسمان منطقه ظاهر شده و اشتباهاً به جای مواضع دشمن نیروهای خودی را بمباران کردند که اوضاع را بدتر کرد.
نیروهای پیاده سپاه که حدود یک و نیم کیلومتر جلوتر از تانکها مشغول جنگ بودند، از این دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل دیگر هم در عدم آگاهی آنها مؤثر بود؛ یکی گرد و غبار صحنه نبرد که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش داده بود و دیگری عقبنشینی نیروهای زرهی با به جا گذاشتن تانکها در صحنه نبرد که از دور نشان میداد، آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به این ترتیب با این عقبنشینی نیروهای سپاهی در منطقه جا مانده و به محاصره تانکهای دشمن درآمدند.
مسعود انصاری یک از بازماندگان این حمله میگوید:
«تعدادی از تانکهای چیفتن در صحنه بودند و ما خیال میکردیم که ارتش هنوز دارد مقاومت میکند ... یکی از تانکهای عراقی در جاده به بیست، سی متری ما رسید. حسین[علمالهدی] با اشاره به من گفت: «برج تانک را بزن». من هم زدم و خود حسین هم زد. دو تا تانک دیگر نیز با آرپیچی زده و برای چند دقیقه پیشروی آنها متوقف شد. در این عملیات با وجود اینکه ما بیسیم داشتیم، ارتش عقبنشینیاش را به ما خبر نداد. من خودم چندین بار معرف لشکر را صدا زدم که جریان چیست؟ گفت «به گوش باش» چند بار دیگر صدا زدم گفت: «تیپ ۱ دارد تغییر موضع میدهد.» بعد از چند دقیقه دیگر ارتباط قطع شده بود تا اینکه محاصره شدیم. همه بچهها مقاومت کردند. چنانکه در کانال کوچکی کنار جاده، بیش از ۵۰ نفر شهید شدند.»
محمدرضا باستی، یکی دیگر از بازماندگان حماسه هویزه در خاطرات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن گفته است:
«حسین و محسن به من گفتند: شما آرپیجی ندارید، بروید که کشته میشوید. درست یادم نیست، حسین خودش آرپیجی داشت یا نه. خلاصه او ما را روانه کرد که در آنجا نمانیم . ما حدود ۱۰۰ متر بیشتر نرفته بودیم که برگشتیم پشت سر بچهها را ببینیم. دیدیم حسین یک گلوله آر.پی.جی به طرف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانکها همچنان جلو میآمدند که بچهها یکی از آنها را زدند و بقیه سر جایشان متوقف شدند، ما حدود ۳۰۰ متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانکهای عراقی از طرف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما میآیند ... ما محاصره شده بودیم. رگبار تانکها قطع نمیشد. بچهها یکی، یکی تیر میخوردند. خون از بدن آنها سرازیر بود. بچهها سینهخیز جلو میآمدند. در این حال مسعود انصاری هم داشت خودش را جو میکشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتم و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهید شدند.»
دانشجوهای پیرو خط امام به فرماندهی سیدمحمدحسین علمالهدی خون تازهای بودند که در ابتدای جنگ به نیروی نظامی تزریق شدند. آنها در عملیات نصر که ۱۵ دی ۵۹ انجام شد، شرکت کردند و برای اوّلین بار تعداد زیادی از عراقیها را اسیر کردند. یاران حسین آن قدر در دل دشمن پیش رفتند که حمایت و پشتیبانی از آنها سخت شد. عراقیها آنها را محاصره و شهید کردند و تانکهای عراقی از روی جنازهشان رد شدند و همان جا تبدیل به مزارشان شد.
در این حماسه حدود ۱۴۰ نفر از نیروهای مؤمن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی از اعضای سپاه و بسیج که تعدادی از آنها از دانشجویان پیرو خط امام بودند به شهادت رسیده و تعدادی نیز با تن مجروح و با استفاده از تاریکی شب، خود را به نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیامآوران حماسه هویزه رسالت سنگینتری را برعهده بگیرند.
آزادی هویزه در عملیات بیتالمقدس
هویزه در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس آزاد شد. آنهایی که توانسته بودند در جریان محاصره عقب بیایند، محل درگیریها را مشخص کردند و به یاد شهیدان، پرچمهایی را آنجا نصب کردند و بقایای جنازه مطهر شهدا را در همان محل به خاک سپردند.
خاطرات عملیات نصر، برگرفته از نشریه فرهنگ انقلاب اسلامی