کد خبر: 1379696
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۲

تهاجم فرهنگی؛ دلهره‌ای عمیق که گاهی درک نشد

خبرنگاران افتخاری/ مجید دهبان: تهاجم فرهنگی دغدغه و نگرانی بسیار مهمی است که مقام معظم رهبری از سال‌های پس از جنگ تاکنون داشته‌‌اند که گاهی از طرف مسئولان درک شده و گاهی درک نشده است. این نگرانی برای همه اقشار جامعه هست و کم اهمیت دانستن مقوله فرهنگ، موضوعی است که این چپاول فرهنگی را پررنگ‌تر کرده است.

مقام معظم رهبری در ارتباط با تهاجم فرهنگی و فرهنگ غنی این مردم که گاه مورد چپاول قرار گرفته دغدغه بسیار دارند و در جایی خطاب به مسئولان فرمودند: البته من در سخنرانی‌ها، از این دغدغه با مردم نخواهم گفت، اما نمی‌شود که به شما نگویم. شما خودتان دست‌اندرکاران مسائل فرهنگی هستید و باید از این دغدغه من خبر داشته باشید. خود من هم آدمی بی‌اطلاع از مسائل فرهنگی نیستم؛ همانطور که از مسائل کشور نیز هیچ‌گاه بی‌خبر نبوده‌ام.
لذا حقیقتاً در باب فرهنگ، احساس نگرانی عمیقی دارم.

به نظر من تأثیر فرهنگ، هم به عنوان یک عامل اصلی و تعیین‌کننده در رفتارهای فردی و اجتماعی کشور و امت‌مان؛ هم به عنوان یک حامل برای تأثیرات و اثرگذاری‌های سیاسی، گرایش‌های سیاسی، مغفول عنه قرار گرفته و آنچنان‌ که باید و شاید نیست.

حرف‌هایی زده می‌شود، چیزهایی می‌گوئیم، بنده خودم مطالبی را زیاد تکرار می‌کنم؛ لیکن در مقام عمل می‌بینیم که بهای آنچنانی داده نمی‌شود.

دلهره‌ای که درک نشد

من به خاطر اهمیتی که معتقدم در باب موضوع فرهنگ و نفوذ فرهنگی و شخصیت فرهنگی و کاری که دشمنان و دوستان می‌توانند در این مورد بکنند، وجود دارد که حقیقتاً با هیچ کار دیگر و با هیچ سازندگی و بنای دیگر، آن را قابل مقایسه نمی‌دانم. از اوائل انقلاب تاکنون، از مقوله فرهنگ، دغدغه و نگرانی و دلهره بسیاری دارم. این دغدغه و نگرانی، گاهی درک می‌شد، گاهی درک نمی‌شد. مواردی که درک می‌شد، گاهی تجاوب می‌شد، گاهی نمی‌شد.

کم‌کاری

در عین حال باید اعتراف کنیم که در زمینه‌های فرهنگی، آن کار مطلوب و مورد انتظار را خیلی انجام نداده‌ایم. مجموعاً در زمینه‌های فرهنگی، ما کم‌کاری داریم؛ حقاً این را باید قبول کنیم.

نگران استعمار بر کودک

حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسئله‌ کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال می‌کنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسئله بپردازند.

امروز قضیه‌ تربیت کودک و نوجوان، با گذشته‌های دور حتی با گذشته‌های نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش خیلی تفاوت کرده است.

ما می‌خواهیم از این نسلی که امروز مثل ماده خامی و مثل ذخیره‌ای در اختیار یکایک ماست، چه ساخته شود؟ آینده‌ای را که آنها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد، چگونه تصویر کرده‌ایم؟ اگر حقیقتاً به آرمان‌های اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دستهای استبداد سیاه در این صدوپنجاه سال، دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است، فکر می‌کنیم؛ اگر اینها برایمان مهم است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت می‌دهیم، پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم، درباره‌ آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم؛ که احساس می‌کنم برای برخی از مسئولان امور فرهنگی، دست‌اندرکاران، مسئله به این شکل مطرح نیست!

کم اهمیت دانستن فرهنگ

من به ذهنم این طور می‌رسد که ما در نظام جمهوری اسلامی، مقوله فرهنگ را قدری دست کم گرفته‌ایم. به نظر من تأثیر فرهنگ، هم به عنوان یک عامل اصلی و تعیین‌کننده در رفتارهای فردی و اجتماعی کشور و امت‌مان؛ هم به عنوان یک حامل برای تأثیرات و اثرگذاری‌های سیاسی، گرایش‌های سیاسی، مغفولٌ عنه قرار گرفته و آن‌چنان که باید و شاید نیست. حرف‌هایی زده می‌شود، چیزهایی می‌گوییم، بنده خودم مطالبی را زیاد تکرار می‌کنم؛ لیکن در مقام عمل می‌بینیم که بهای آن‌چنانی داده نمی‌شود.

با استعداد اما مظلوم

بچه مسلمان‌های ما بسیار با استعدادند. من واقعاً وقتی به اینها نگاه می‌کنم، می‌بینم حقیقتاً روحیه انقلابی، آنچنان توان رشد به این بچه‌ها داده که از خیلی از هنرمندهای قدیمی ما باهنرتر شده‌‌اند.

بچه مسلمان‌های ما وقتی وارد مقوله‌ای می‌شوند، به همان اندازه که تشویق می‌شوند، به همان اندازه که برایشان جایی باز هست، می‌بینیم آثار خوب ارائه می‌دهند. معلوم می‌شود استعداد در اینها خیلی خوب است. متأسفانه فرهنگ رسمی ما، به این چیزها نپرداخته است؛ مراکز رسمی فرهنگی، به این چیزها نپرداخته‌اند و اینها مظلوم واقع شده‌اند.

نگرانم

خدای متعال نگذاشته که بعضی بفهمند «وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ؛ خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود نور/40»

عده‌ای هم حاضر نیستند که به این معنا اعتراف کنند. اما بنده می‌بینم و این تهاجم را در مقابل چشم مشاهده می‌کنم. وقتی هم تبیین می‌شود، هرکس می‌شنود، می‌بیند که درست است. بعضی هم بدون اینکه ما تبیین کنیم، خودشان مثل ما مشاهده می‌کنند. اصل قضیه که بنده از آن نگرانم، همین تهاجم فرهنگی است.

غصه خوردم برای آگاهی

اینکه شما می‌بینید بنده مسئله تهاجم فرهنگی را مطرح کردم و گفتم؛ روی آن اصرار ورزیدم؛ راجع به آن حقیقتاً غصه می‌خوردم و تلاش کردم و بازهم به فضل الهی تلاش می‌کنم.

من می‌دانم اگر نسل روی کار، یعنی جوان روشنفکر، آگاه، روحانی و کسی که در فضای این مسائل قرار دارد، به این نکته توجه کند که دشمن می‌خواهد ارزش‌های فکری و انقلابی او را مورد سؤال و تهاجم قرار دهد، نصف بیشتر قضیه حل شده است.

جامعه بالقوه فرهنگی

جامعه، جامعه‌ای است که بالطبیعه فرهنگی است، اما بالفعل، فرهنگی نیست. چرا می‌گوئیم به طبیعت فرهنگی است؟ چون اهداف دین، اهداف فرهنگی و معنوی است؛ اهدافی است که با روح و فکر و قلب سرو کار دارد. بنابراین، یک فرد و مجموعه دینی، یک جامعه فرهنگی است. ولیکن بالفعل نه؛ فرهنگی نیست.

captcha