کد خبر: 1394348
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۳

حضرت ام‌البنین(ع)؛ مادر ادب

خبرنگاران افتخاری/ راحله نوروزی: چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه(س) بود، که امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه را برای آن حضرت خواستگاری کرد.

ام‌البنین، فاطمه کلابیه، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او مالامال از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على(ع) بسیار موفق بوده است.

تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگی‌هاى فردى این بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربیت فرزندانى که همگى پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگى خویش دست از ولایت نکشیده‌اند و پیام‌رسانى و مبارزه سیاسى این بانوى کریمه(س) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد.

امیرالمؤمنین(ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نام‌های عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. هر چهار برادر به امام خویش، حسین(ع) وفادار بودند. فرزند نخست‌شان، حضرت عباس(ع)، مولود پاک و زیبایی به نام قمر پرفروغ بنی‌هاشم، علمدار کربلاست که قدوم مبارکش زیبنده و چشم و چراغ خاندان اهل بیت(ع) بود.

به یقین خداوند سبحان با خلقت عباس زیباترین هدیه را به بشریت عطا فرمود، هدیه‌ای که به بهای ناب و طلای سفید می‌ارزد و الحق جمال و جلال و وقار و فداکاری‌اش مبین همه خوبی‌ها و مهربانی‌هاست.

این بانوی بزرگوار فرزندانى تربیت کرد که فدایى ولایت و امامت‏ بودند و هر 4 تن در کربلا قربانى آرما‌ن‌هاى ولى‏ و امام‏ خود شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام‏‌البنین(س) امضاى سبز مولاى متقیان على(ع) قرار گرفت.

ارادت قلبی ام‌البنین(س) به خاندان پیامبر(ص) آنقدر بود که امام حسین(ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می‌داشت؛ به‌طوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین(ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین(ع) به او داده شد، فرمود رگ‌های قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین(ع).

این همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏‌دار پیام‌آوران کربلا پس از حضرت زینب(س) که لحظه لحظه عمر خویش را با خداى خود معامله کرد و لحظه‌اى خطا و انحراف در زندگى وى راه نیافت در سال 64 ه.ق دار فانى را وداع گفت و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا(ص)، امام حسن(ع) و فاطمه بنت‏ اسد و دیگر چهره‏‌هاى درخشان شریعت محمدى(ص) به خاک سپرده شد.

اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسان‌هایى تربیت‏ شده‌اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود.

تقدیم به ام‌البنین(ع) روزی که علی بن‌ابیطالب با عقیل مشورت کرد و از آن پیر نسب‌شناس همسری خواست که؛ ولدتها الفحوله، فرزندانش شیرمردان روزگار باشند، هیچ کس حتی عقیل نفهمید که چرا و از چه جهت؟ اما تو را نمی‌دانم. تا به حال فکر نکرده بودم شاید می‌دانستی. پس بگذار بگوئیم نمی‌دانستی.

تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی. اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی‌دانم آن روز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می‌دانم که نوعروس خانه حیدر شدی. نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین‌بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی.

خود را با آفتاب عظمت او مقایسه کردی و گفتی: مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول(ص) است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود.

و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین(ع) و زینبین(س) روز خوشی نمی‌بینند! مگر نه این است که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟! اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن کوثر رسول تن کودکان را لرزان می‌بینم!

روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی ٦ ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده‌ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آن زمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد و باز هم شروع کردند که دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا(س) از چشم می‌افتند.

اما... آن روز که برخاستی کودکان و علی(ع) بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند به‌جز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می‌چرخد کودک شیرخواره‌ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده‌اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته.

عباس من به فدایتان! آرام آرام می‌گفتی و می‌گریستی. به فدای تو حسن(ع) جان! به فدای تو زینب(س) جان. به فدای تو ام‌کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه(س). من کنیز این خانه‌ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما. آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی.

مدینه سال 61 هجری قمری: حضرت ام‌البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام‌البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام‌البنین گفت: رگ قلبم را پاره کردى بچه‌هایم و آنچه زیر آسمان است فداى اباعبدالله(ع)، از حسین برایم بگو.

ام‌البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه‌اش عبیدالله، فرزند عباس(ع) به بقیع م‏ی‌رفت و نوحه می‌خواند و می‌گریست و این اشعار را زمزمه می‌کرد:منم که سایه‌نشین و جود مولایم، کنیز خانه غم؛ خاک پای زهرایم و...
مدینه 13 جمادی‌الثانیه سال 64 هجری قمری: اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی(ع) و فرزند او امام حسن مجتبی(ع) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی.

*به نقل از یزد رسا

سلمانی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۱/۲۴ - ۱۰:۱۵
0
0
سلام بر تو ای مادر وفا! سلام بر تو ای شهید غصه ی مردان کربلا ... سلام بر تو ای آرام دل شیر خدا(ع) و آرامش دهنده ی قلب او بر غم عظمای از دست دادن دختر رسول خدا(ع) سلام بر توای پروراننده ی حسنین (ع) به مهر، سلام بر تو که مادر حمایت از ولایت و مادر ادب سلام بر تو و درود بر تو ای مادر عباس(ع)! از تو شرمگین هستیم که فرزندان تو در تهران میهمان که نه میزبان ما هستند و ما حتی به اندازه ی ذره ای که عباس عباس (ع) می کنیم به فرزندان او عرض ادب نمی نماییم. بله دوستان من! بارگاهی عطراگین اما نپرداخته به اندازه ای که باید، چیزی نزدیک به صد قدم صدق، بالاتراز سه راه آذری و در انتهای بن بست امام زاده عبدالله که جناب عبدالله و زید(ع) از فرزندان عباس بن علی بن ابی طالب (ع) آنجا آرمیده اند. دوستان من! بیاییم در سالروز در واقع شهادت حضرت ام البنین(س) به پای بوسی فرزندان او برویم و کمی بیشتر از قلب و روح خرج عباس شویم که همه چیزش را خرج قرآن و قرآن ورق ورق شده ی زهرا(س) فرمود ...
captcha