سیدمحمد حسینی، منتقد و کارگردان سینما، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره فیلم سینمایی «300» و چرایی ساخته آن اظهار کرد: درباره قسمت دوم فیلم «300» میتوان به چند نکته اشاره کرد؛ ابتدا اینکه برخلاف قسمت نخست که اجماع گسترده ایرانیان سراسر دنیا را در پی داشت، این کار با مخالفت مردمی رو به رو نشد. دلیل این مسئله نیز بیتفاوتی ایرانیان نبود، بلکه همه دریافتند که این دست آثار یک نوعی عقدهگشایی است که اعتراض به آن تنها سبب فروش بیشتر فیلم میشود؛ اتفاقی که به روشنی در قسمت نخست فیلم «300» روی داد.
وی افزود: باید به یاد داشت که ایرانستیزی غرب تنها به کارهایی نظیر «300» خلاصه نمیشود، بلکه سالهاست که این روش ادامه دارد. «آرگو»، «سریال میهن»، «اسکندر»، «شبی با پادشاه» و... تنها نمونهای از این قبیل تولیدات هستند. در تمام این کارها نیز این نکته بیان میشود که در یک طرف ماجرا دیکتارتوری شیطانی حاکم است و در طرف دیگر هم دموکراسی انسانی وجود دارد. این نکته را در قسمت دوم «300» از زبان همسر لونیداس (یکی از شخصیتهای فیلم) میشنویم.
حسینی ادامه داد: درباره این فیلم میشود به نحو دیگر هم نگریست و آن هم روایت تاریخی فیلم است که سراسر دروغ و تحریف است. این نیز تنها ادعایی از طرف ما نیست، بلکه تاریخنویسان غرب دروغ بودن آنها را تأیید کردهاند. برای مثال آنتونی باگدن، تاریخنویس ایتالیایی، درباره جنگ ایران و یونان چند نکته را به صورت عام گفته است: اول اینکه عمده جنگهای ایران و یونان مبنای اقتصادی داشته است؛ دوم اینکه در اکثر جنگهای ایران و یونان، ایرانیان پیروز ماجرا بودند؛ همانند جنگ «سالمیس» که مبنای این قصه است، اما در فیلم به طرز دیگری این رخداد روایت میشود.
عملکرد ضعیف سینمای ایران در معرفی تمدن ملی
این کارشناس سینما در پاسخ به این سؤال که چرا ما هیچگاه خود نمیتوانیم راوی تاریخمان باشیم، گفت: پرداختن به تاریخ در حوزه سینما قطعاً برای ما مفید خواهد بود؛ حال این توجهات میتواند نسبت به نکات مثبت تاریخی باشد یا اینکه به برخی از ضعفها پرداخته شود. چون در این شرایط است که قادریم مخاطب خود را آگاه کنیم و اجازه ندهیم آثار خصمانه ذهنیت آنها را مخدوش کند. در این زمینه حضرت علی(ع) در توصیهای به امام حسن(ع) درباره مطالعه تاریخ میفرمایند: «من تاریخ را آنگونه مطالعه کردم که گویی با اولین و آخرین آن زندگی کردهام».
وی ادامه داد: ضعف دیگر این است که متأسفانه سینمای ما آلوده تقلیدهای شبهروشنفکرانه شده است، بدین معنا که که آثار تنها خلاصه شدهاند به کارهایی که در آن چند متلک سیاسی وجود دارد و به هیچوجه در این سینما نگاهی سراسر ایرانی وجود ندارد. در این زمینه نقل قولی از آوینی وجود دارد که میگوید: مردم جان فورد را میستایند چون کاملاً آمریکایی است یا کوروساوا را میستایند چون کاملا ژاپنی است، اما ما تا چه حد توانستهایم چنین خصیصهای را در بین سینماگران خود داشته باشیم. این ضعف نیز از آنجا نشئت میگیرد که اطلاعات کافی درباره آنچه در پیرامون ما رخ میدهد وجود ندارد.
تاثیرات انقلاب ایران بر تحولات جهان
این کارشناس سینما در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: باید توجه داشت آمریکا امروز خود را در مقابل تمدن ایران میداند. این مسئله را نیز سالهاست فریاد میزند. این نکته را هم ارجاع میدهم به کتاب «بازآیی شیعه» نوشته ولی نصر، در این کتاب اشاراتی خیلی صریح به آنچه در انقلاب ایران روی داده میشود. توجهاتی که غربیان بسیار از آن در هراسند. برای همین در فیلم «آرگو» کشور ما به صورت زامبیوار نشان داده میشود تا دنیا از ما بترسد. در این میان کارهایی چون «300» هم به آنها کمک میکند تا بگویند ایرانیان از ریشه چنین روحیاتی را دازند.
حسینی درباره ساختار فنی فیلم گفت: این فیلم به لحاظ فرم کاری بود ما بین بازهای کامپیوتری و سینما که در آن وجه خشونت کار بسیار اغراقآمیز تصویر شده است. کاری که مخاطب نوجوان از تحمل این همه خشونت عاجز است. درباره کارگردانی این دو فیلم هم باید گفت که «زک اسنایدر» و «نوام مارو» کارگردان قسمت اول و دوم این کار جزء فیلمسازان یهودی غیرمطرح هالیوود هستند که کار درخشانی در پرونده کاریشان نیست، پس از حیث کارگردانی نباید توقع کاری فاخری را از آنها داشت.
وی در انتها درباره نگاههای متناقض غرب به ایران چنین بیان کرد: همانگونه که شهید مطهری و دکتر شریعتی و دیگر متفکران فرمودهاند غربیان معمولاً در روایتهای تاریخی خود به مدح و ستایش ایران قبل از اسلام میپردازند.با این توضیحات در خاتمه سخنانم میخواهم به این مهم اشاره کنم که برای مقابله با این آثار احتیاج به مدیریت جهادی است تا از توانمندیهای سینما، برای معرفی فرهنگ ایرانی بهره ببریم.