به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نیاز به کتاب و خواندن آن برای فرزندان، چه به وسیله خودشان، چه پدران و مادرانشان، مانند غذای لازم برای رشد کافی آنها، حیاتی است و این رشد مربوط به بخش روحی، اجتماعی، روانی، فرهنگی و تربیتی آنهاست. تشخیص این نیاز کودکان بیشتر برعهده پدر، مادر و معلمان این گروه سنی است و تربیت و پرورش جسم، فکر و ذهن آنها، به دلیل اهمیت بالای آن، بر والدین پوشیده نیست.
نمایشگاه کتاب فرصت خوبی است تا والدین با همراهی کودکان خود، در این فضای فرهنگی حضور یافته و کتابهای مورد علاقه و نیاز آنها را برای کودکان تهیه کنند. اما آنچه اهمیت دارد ایجاد علاقه در کودکان برای کتابخوانی است و انتخاب کتاب در مرحله بعدی قرار دارد که چه کتابی انتخاب کنیم.
جذابیتهای بصری کم در بخش کودکان نمایشگاه کتاب
این نمایشگاه میتواند کودکان را به کتاب علاقهمند و یا آنها را دلزده کند. در بازدید از بخش کودکان نمایشگاه کتاب تهران دیده میشود که جذابیتهای بصری کمتری برای این سنین وجود دارد؛ چرا که آنها توانایی خواندن ندارند و در نگاه نخست با تصویر یک اثر ارتباط برقرار میکنند که البته تصویر را میتوان قدرتمندترین عنصر در علاقهمندی فرد به یک اثر دانست.
مادر دقایقی از روز پرکارش را برای خواندن کتاب به فرزندش اختصاص میدهد، با لحنی گرم و دلنشین، سعی دارد تا برای کودکش کتاب بخواند و مادر و فرزند از این کار لذت میبرند. این روند را ادامه میدهد، حالا کودک کمی بزرگتر شده، به کتاب علاقهمند است. به مدرسه نمیرود، اما وقتی کتاب را باز میکند براساس تصویرهایی که میبیند برای خود قصه میسازد. با صدای بلند و شور و شوقی کودکانه برای پدر و مادر خود در این قصه، شخصیتپردازی میکند.
دستان خالی از کتابهایی با فرهنگ ایرانی - اسلامی کودکان
کودک با شوق وصفناپذیری در نمایشگاه کتاب تهران که چند روزی هست برپا شده، با مادر خود حضور مییابد و در شلوغی سالنها به دنبال کتاب میدوند. به جلد کتابی که تصویر «بن تن» است، نگاه کرده، آن را انتخاب میکند و اصرار دارد که مادر برایش این کتاب را بخرد. اما مادر نمیپذیرد و سعی دارد کودک را قانع و راهنمایی کند. مادر در میان کتابها به دنبال آثاری است که تأثیر مثبتی بر اخلاق و اندیشه کودکش بگذارد، او را با اعتقادات دینی آشنا کند، اما چنین کتابی را نمییابد و یا اگر هست، یا محتوایش غنی نیست و یا تصویر برای کودک جذابیت ندارد. مادر به ناچار کتابی را انتخاب میکند و کودک با دستان خالی از کتاب با فرهنگ و رسوم ایرانی و دینی روانه منزل میشود.
از سوی دیگر، نگاهی بر کتابهای کودکان در غرفههای گوناگون نشان میدهد که ناشران حرفهای کتاب کودک در کشور کماند و تعداد معدودی نظیر قدیانی، محراب قلم، جمال و حدیث نینوا و ایرانیان در این راستا کار میکنند. طبیعی است که تعداد کم این ناشران حرفهای نمیتوانند همه انتظارات کودکان را برآورده کنند. البته در میان آثار آنها کتابهای خوب با تصویرگریهای مناسبی دیده میشود، اما این سؤال به ذهن متبادر میشود که آیا این تعداد و این کیفیت آثار، نیاز مخاطبان کودک را برآورده میکند یا نه؟ طبیعی است که پاسخ منفی است و باید برنامهریزی اساسی در این زمینه انجام شود و نقش تعیین کننده آموزش و پرورش در این راستا مشخص و تبیین شود.
وجود کتابهای غیرمرتبط با کودکان
در بازدید از بخش کودکان و نگاهی به کتابهای به نمایش گذاشته توسط ناشران، نشان میدهد که آثار ترجمهای گوی سبقت را از کتابهای نویسندگان ایرانی گرفته و این آثار بیش از همه خودنمایی میکند. «خانواده خرسها» که ترجمه یک نویسنده آلمانی است و یا «دختر کبریتفروش» را یک نویسنده دانمارکی نوشته است. البته آنچه شواهد و مدارک در ایران نشان میدهد، این که در کشورمان کپیرایت و مالکیت معنوی وجود ندارد و بسیاری از ناشران نشر، کتابهای ترجمهای را بر تألیفی ترجیح میدهند؛ چرا که هزینه تمام شده برای آنها کمتر میشود.
از سویی، کتابهایی چون «نسخه گیاهی برای شادابی پوست و مو»، رمان «محفل آدم سوزان» و «بلورین بطری» وجود دارند که برای سنین کودکان نیست و والدین میتوانند آن را مورد مطالعه قرار دهند. البته کارشناسان هنوز به نظر واحد نرسیدهاند که آیا بخش کودکان باید مختص کتابهای کودکانه باشد و یا کتابهای مربوط به کودکان نیز میتواند در این بخش قرار گیرد که در این زمینه شاهد وجود کتابهایی با عنوان کلیدهای کوچک، برای قفلهای بزرگ بودیم که موضوعاتی گوناگونی مانند «شفای قلبهای دردمند»، «ازدواجت را دوست بدار»، «بالابردن روحیه» و «مهار خشم» بود که مسئول غرفه نشر دومان معتقد بود این کتابها برای همه اعضای خانواده کاربرد دارد.
در پایان یادآوری این نکته ضروی است که دستیابی به اهداف سند چشمانداز بیست ساله توسعه ملی در گرو تقویت فرهنگ کتابخوانی به ویژه در میان کودکان و نوجوانان است و پایین بودن سرانه مطالعه در میان این قشر ناشی از بیبرنامگی خانوادهها و در نتیجه نهادینه نشدن علاقه به مطالعه و کمکاری نهادهایی چون آموزش و پرورش است که در این راستا برنامهای ندارند و آنچه انجام میشود، همه برنامههای حاشیهای است.
به امید روزی که همه روزهایمان با کتاب بهاری شود.