متأسفانه امروزه برخی خانوادهها تحت تأثیر تبلیغات ماهوارهای و برنامههای هدفدار آن و یا به علت بیاطلاعی از مبانی اخلاقی و ارزشهای اسلامی، برخورد نزدیک با نامحرم بدون هیچ قیدی و بدون حجاب را نوعی تجدد و روشنفکری قلمداد میکنند، تا جایی که نسل جدید نمیداند محرم کیست و نامحرم کیست؟
دیگر برخی دختران ما شوهر عمه، شوهر خاله، پسرداییها و پسرعمهها و… را نامحرم حساب نمیکنند، با همکلاسیهایشان از جنس مخالف روابط صمیمانهای دارند و میگویند فلانی دوست اجتماعی من است و رابطه خاصی با هم نداریم، در فضای مجازی هر مدل عکسی از خودشان منتشر میکنند و خانوادههایشان هم تأییدشان میکنند.
البته برخی از آقایان نیز همین وضع را دارند، با خانمهای فامیل روابطشان کاملأ گرم و صمیمی است و با هر دختری که تمایل داشته باشند بدون هیچ حجب و حیایی طرح دوستی میریزند و خانوادهها هم هیچ اهمیتی نمیدهند که عاقبت این سهلانگاریها چقدر میتواند خود و فرزندانشان را به تباهی بکشاند، همین موضوع موجب شده تا فرزندان روز به روز با والدین خود غریبهتر شده و از آنها دور شوند.
خانواده جای امنیت است، جایی که فرزندان در آنجا از حمایت بیقید و شرط بهرهمند میشوند؛ البته مقصود خانوادهای سالم است که ارزشها در آن آموزش داده و به مرور در فرزند درونی میشود، پدر و مادری که خود از نظر ارزشی قوی هستند، ارزشها را در طول رشد به فرزندانشان یاد میدهند و فرزندان نیز ارزشها را با خود به جامعه برده و با آنها زندگی میکنند.
شیوههای پرورش و تقویت عزت نفس در کودکان و نوجوانان شامل دوره نوجوانی و جوانی میشود. مشورت با فرزندان، واگذاری مسئولیت به فرزندان، تعمیق باورهای اعتقادی و آموزش احکام و معارف اسلامی از این قبیل شیوهها هستند.
سؤالاتی در ذهن انسان نقش میبندد اعم از: چقدر به وجود خداوند اعتقاد دارید؟ آیا باور دارید که قدرتی الهی در خلقت جهان داشتهاست؟ وقتی انسان میمیرد چه اتفاقی برای او میافتد؟ امور زندگی ما چگونه تعیین میشود و عوامل مختلف چه تأثیری در آن دارند؟ شروع کنید به تأثیرگذاری روی اعتقادات کودک و شکل دادن آنها در زندگی روزمره خود و اعتقادات خود را به کودک نشان دهید.
طی صحبتی که با تعدادی از خانوادهها داشتم گفته شد: مادر و پدر سعی میکنند در محیط خانه و خانواده با صحبت درباره خدا، پیامبران و دین اسلام و خواندن نماز یا گرفتن روزه و رعایت کردن حجاب خود به کودکان نیز آموزش دهند تا آنها هم دین خود را شناخته و به وجود خدا و به بهشت و جهنم و پیامبران ایمان بیاورند و آنها را بشناسند. روشهای آموزش دین به کودکان عبارتند از روش استفاده از مثال، روش قصهگویی، نمایشی و روشهای یادآوری نعمتهای الهی.
این خانوادهها سعی میکنند با تعریف کردن داستان زندگی پیامبران و امامان به صورت قصه و با دیدن کارتونهایی که درباره سیره زندگی اهل بیت(ع) است آنها را با دین آشنایی بدهند اما تعدادی از خانوادهها هم هستند که آموزش دادن به کودکان برایشان هیچ اهمیتی نداشته و کودکان را با دین آشنا نمیکنند به همین دلیل سؤالاتی در ذهن کودکان به وجود میآید که مثلأ چطور به وجود آمدهاند؟ انسانها وقتی میمیرند به کجا میروند؟ یا چرا باید حجاب خود را رعایت کنیم؟ و... این خانوادهها معمولأ به امور دنیوی و مادی اهمیت داده و معنویات مورد نظرشان نیست.
در گفتوگویی که با یکی از آشنایان داشتم گفته شد: همه ما مسلمان هستیم و در خانوادهای اسلامی تربیت شدهایم و چون خود ما در خانوادهای اسلامی بهدنیا آمدهایم و بزرگ شدیم هنگامی هم که بچهدار میشویم سعی میکنیم فرزندمان را طوری پرورش دهیم که مثل خودمان بشوند؛ چون مکتب ما یک مکتب قرآنی است به همین دلیل سعی میکنیم برای آموزش و تربیت فرزند از قرآن بهره بگیریم.
وی ادامه داد: اصلیترین مطلب در زندگی ما سبک زندگی اسلامی است، فرزند در کودکی از بعضی رفتارهای پدر و مادر تقلید میکند مثلأ از نماز خواندن ولی وقتی بزرگتر شده و به جوانی میرسد و اکنون خود او به دین اسلام میاندیشد. اینجاست که یک علامت سؤال در ذهن جوان نقش میبندد و سبقهای که پدر و مادر در کودکی فرزند خود بر روی آن پیاده کردهاند به نتیجه میرسد.
پدر و مادر قبل از اینکه تصمیم به بچهدار شدن بگیرند باید مطالعات عمیقی درباره دین و آموزش و پرورش فرزند داشته باشند که این مطالعات میتواند از کلامالله مجید و یا سایر کتابهای دینی دیگر انجام بگیرد.
وی بهترین راهکار برای آموزش به فرزند را ابتدا منزل و سپس مسجد میداند؛ پدر و مادر میتوانند مسجد را بهعنوان الگویی برای تربیت دینی کودک انتخاب کنند زیرا کودک در قسمی از زندگی خود نزد پدرو مادر است و قسمی دیگر را در تعامل با اجتماع به سر میبرد.
در آموزش فرزندان «مادر» نقش بسیار مهم و کلیدی را برعهده دارد، پس اگر مادر و پدر یک تدوین ذهنی از تربیت اسلامی که آن هم از اسلام ناب محمدی(ص) سرچشمه میگیرد داشته باشیم و با کمک گرفتن از قرآن و عترت و کتابهای اسلامی و با حضور در کانونهای تربیتی مانند مساجد و کلاسهای قرآنی میتوانند به نتیجه ملموستری برسند و فرزندی صالح برای اجتماع پرورش دهند.
(در دوران معاصر در برخی کشورها تا 18 سالگی را سن کودکی میدانند در برخی کشورهای اسلامی این سن برای دختران 9 سال و برای پسران 15 سال است و در کشورهایی دیگر تا سن 23 سالگی هم گاهی سن کودکی شناخته میشود که در این کشورها اغلب دچار سردرگمی و بیهویتی میشوند.)
مصطفی رحماندوست، شاعر، مترجم و نویسنده آثار کودک در این مورد معتقد است: دین توسط دو گروه از پدر و مادرها به کودک انتقال داده میشود؛ گروه اول، والدین با جستجوی ناکامیهای خود در وجود کودک سعی دارند با آموزش کامل دین به فرزندشان خود را راضی کنند و گروه دوم یعنی روحانیون که اهل پاس داشتن از دین هستند اصلا مخاطبی به نام کودک ندارند چراکه دین در تعریف این گروه برای کسانی است که مکلف شده باشند و کودک در این دسته جا نمیگیرد. بنابراین کودک میان دو گروهی مانده که هیچ ارتباطی به آنها ندارد.
اگر دقت کرده باشید کودک ما مسواک زدن را از ما تقلید نمیکند اما مثلا نماز خواندن را از ما تقلید میکند و این دینپذیری کودک به این دلیل است که میخواهد مورد تشویق مستقیم و غیرمستقیم کسانی قرار بگیرد که میخواهند دین را به آنها آموزش بدهند، بنابراین باید زمینههای عاطفی پذیرش آئینهای وابسته به عبادت را در کودک به گونهای ایجاد کرد که کودک در درون خود دین را باور کرده و بپذیرد.
در اسلام توصیه شده است در محیط خانواده به صورت جماعت نماز بخوانید و یا لااقل در سر سفره غذا به شکرگزاری دستهجمعی بپردازید. عبادت یا فعالیت معنوی دستهجمعی اعضای یک خانواده تأثیر پایداری در رشد معنوی کودکان دارد این نوع فعالیتها باعث میشود تا محیط خانه به مکانی معنوی و مقدس تبدیل شود.
همچنین، بهتر است آموزش آداب شرعی به کودک مثل آداب معاشرت با جنس مخالف، آداب طهارت و آداب پوشش در این زمینه مادر آموزش دختر را برعهده بگیرد و پدر عهدهدار آموزش پسر شود.
محرم و نامحرم
یکی از ارکان تربیت جنسی کودک مسئله آشنا کردن او با مقوله «محرم و نامحرم» است. برای اینکه دختران و پسران هنگام بلوغ با مشکلی رو به رو نشوند و به تدریج با نقش خاص خود، به منزله دختر یا پسر آشنایی یابند باید در خانواده از همان ابتدا به طور جداگانه با آنها رفتار شود. این مسئله درباره دختران اهمیت بیشتری دارد زیرا دختران بیشتر و زودتر از پسران به بلوغ میرسند.
در تعالیم اسلامی به این نکته توجه کامل شده است که از حدود 6 سالگی با دختر و پسر به روش جداگانه رفتار شود. در روایات اسلامی به خانوادهها توصیه شده است که دختر بچه 6 ساله را پسر بچه یا مرد نامحرم نبوسد و در بغل نگیرد، همچنین زنهای نامحرم از بوسیدن پسر بچهای که سن او از هفت سال گذشته است خودداری کنند همینطور توصیه کردهاند که بستر کودکان در 6 سالگی از هم جدا شود پس بهتر است این مسائل را برای کودکان بازگو کنیم.
خانوادهها معمولاً در این زمینه برنامه منظمی ندارند. بسیاری از خانوادهها اختلاط بین بعضی اعضای فامیل را که با یکدیگر نامحرم هستند، مجاز میدانند. روابط صمیمانه بین دخترعمو و پسرعمو، دخترعمه و پسردایی و بالعکس و حتی وجود روابط صمیمانه، درباره افراد دورتر در فامیل و نیز مراعات نکردن حجاب در مقابل چنین افرادی نشاندهنده این است که حدود شرعی مناسب، نه تنها به فرزندان آموزش داده نمیشود؛ بلکه برخی از پدران و مادران نیز در مراعات آنها سهلانگاری و سادهاندیشی میکنند.
آموزش حدود شرعی و مراعات آنها نه تنها نشانه عقبماندگی یا محدودسازی فرزندان نیست؛ بلکه خود نشاندهنده دقت و توجه خانواده به حدود رفتار اجتماعی است. هر قدر فرهنگ خانوادهای بالاتر باشد، به جزئیات زندگی و از آن جمله دقت درباره روابط اجتماعی با دیگران توجه بیشتری میکند. دختری که در مواجهه با افراد نامحرم، از جمله پسرعمو، پسرعمه، پسردایی و امثال آن پوشش خود را مراعات میکند و حجاب خود را نگه میدارد و نیز رفتار متین و دینی در مقابل آنها دارد، با این اعمال، سطح فکر و فرهنگ خود را نشان میدهد. به این ترتیب خانوادهها خود باید برنامه مشخصی در زمینه آموزش حدود رفتاری با افراد محرم و نامحرم، حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند.
برای آموزش و تعلیم مسائل مربوط به محرم و نامحرم به کودکان میتوانیم از روشهای زیر بهره ببریم:
1- آشنایی و آموزش تدریجی مسائل دینی به دختران و پسران را از همان دوران کودکی شروع کنیم.
2- در آموزش مسائل دینی فقط حکم خدا را رعایت کنیم، نه برداشتهای نادرست خود یا آموزشهای نادرستی که برخی به نام دین به ما میدهند.
3- در آمادگی و شیوه مواجهه با جنس مخالف، کودکان را چنان آموزش دهیم که خود را موجودی با ارزش و با اراده بدانند و معتقد به کنترل درونی شوند و به گونهای رشد یابند که همواره تقوا عامل بازدارنده آنها از خطا باشد و در واقع به مرحله خود کنترلی برسند.
4- به کودکان تفهیم کنیم که رعایت حدود رفتاری با افراد محرم و نامحرم، نه تنها نشانه عقبماندگی خانواده نیست؛ بلکه به عکس نشاندهنده بالا بودن سطح فرهنگ خانواده و نشاندهنده دقت و توجه خانواده به حدود رفتار اجتماعی و فرزندان و در نهایت سرنوشت نهایی فرزندان است.
5- خداوند هیچگاه تکلیف سختی را بر کسی تحمیل نمیکند و مقررات الهی بدون استثنا بر مبنای نیازهای واقعی انسان وضع شده است.
رسول گرامی اسلام(ص) درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرموده است: «با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له» بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.(بهشت جوانان، ص468)
تعمیق باورهای اعتقادی و آموزش احکام و معارف اسلامی
آگاهیهای درست و متناسب با نیازهای نوجوانان در زمینه خودشناسی، خداشناسی، اخلاق و معارف اسلامی، نقش مهمی را در سرنوشت آینده آنان ایفا میکند؛ زیرا اساس شخصیت انسان را اندیشه او میسازد و اگر این اندیشه بر آگاهیهای مستند دینی مبتنی باشد، فرد، زندگی آگاهانه و هدفمند را در پیش گرفته، به اصول اخلاقی و ارزشهای دینی وفادار خواهد بود. از این رو، آموزش اخلاق و معارف اسلامی به نوجوانان در روشنگری ذهن آنان و ایجاد زیرساختهای عزت نفس بسیار اهمیت دارد.
یاد معاد، محرک نیرومندی است که نوجوانان را نه تنها به سوی ارزشهای انسانی هدایت میکند، بلکه استعداد آنان را برای به عهده گرفتن مسئولیت رفتار خود و توجه به اصل «خود مسئولی» شکوفا میکند؛ زیرا آنها به این باور میرسند که باید در جهان آخرت از عهده پاسخگویی به اعمال خوب و بد خود برآیند. در پرتو اعتقاد به معاد، روح صداقت و درستکاری در انسان پرورش مییابد و زندگی، هدفدار و با معنا میشود.
روایات فراوانی از معصومان (ع) وجود دارد که فرزندان خود را به آگاهانه زیستن میخواندند و مسیر و هدف زندگی را برای آنان تبیین میکردند. امیرمؤمنان(ع) در نامهای خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) مینویسد: «فرزندم! پیش رویت راهی مشقت بار و طولانی و به شدت هراسآور است که تو را از آن گریزی نخواهد بود؛ پس چارهای نیست جز آن که خوب پیشبینی کنی و توشه خود را اندازهگیری و سبک بار باشی. هرگز کوله بار سنگینتر از توانت بر دوش مگیر تا بر تو سنگینی نکند».
یکی از پیامهای تربیتی این روایات به والدین، این است که فرزندان خود را با مسائل و موضوعات دینی و اعتقادی آشنا کنند و هدف زندگی را برای آنان بازگویند تا فرزندان از همان دوران کودکی و نوجوانی زندگی آگاهانه را در پیش گیرند.
راهکارهای تقویت زمینههای رشد دینی کودکان و نوجوانان/ دوران طلایی آموزش پشت نیمکتهای مدرسه
امروزه کودکان در عصر اطلاعات و دنیای ارتباطات قرار دارند که این مسئله، هوشیاری درباره این مخاطبان کم سن و سال را وظیفهای انکارناپذیر میکند.
یکی از مباحثی که دستاندرکاران حوزه تعلیم و تربیت دینی باید بهطور گسترده با آن آشنایی پیدا کنند، نحوه استنباط کودکان در سنین مختلف از موضوعات و مفاهیم دینی است. به یقین تفکر دینی آنان را میتوان در همین مفاهیم و برداشتهای گوناگون جستوجو کرد و اگر درصدد هستیم تا پیامرسانی مذهبی، متناسب با ویژگیهای دانشآموزان را برنامهریزی کنیم، ناچاریم در دنیای کودکانه آنان گام نهاده و از دید آنها به معارف دینی بنگریم.
به اعتقاد کارشناسان مسائل تربیتی، مراحل رشد و تکامل درک دینی کودکان و نوجوانان به دورههای سه گانه تفکر مذهبی - شهودی، مذهبی عینی و مذهبی انتزاعی تقسیم میشود. بر این اساس، میتوان تعلیم و تربیت دینی کودکان را در دو دوره کلی خردسالان 5 تا 9 سال و کودکان 9 تا 13 سال برنامهریزی کرد.
تعلیم و تربیت دینی خردسالان باید توأم با بازی، شوخی، سرگرمی و داستانگویی باشد تا ارتباط مربی و متربی از جاذبهها و تأثیر لازم برخوردار باشد. در دوره دوم نیز استفاده از داستان، شعر، سرود، نمایشنامه و فعالیتهای عملی و هنری مختلف و سرگرمیهای گوناگون، یکی از ضرورتهای تعلیم و تربیت به شمار میآید.
مجتمع آموزشی حافظان وحی به منظور تربیت بچههایی مؤمن، صالح و سالم و آشنا به امور دینی و قرآنی از همان سنین کودکی، 16 سال قبل در شمال شرق تهران افتتاح شد. در این مجتمع معلمان و مسئولانی دلسوز و متعهد به آموزش قرآن به شیوه اشاره و حفظ و مفاهیم و قصص قرآنی میپردازند و بچهها با 300 موضوع مختلف آیات الهی در سنین کودکی آشنا و مأنوس میشوند.
بتول حقی، مسئول مجتمع آموزشی حافظان وحی درباره آموزش به کودکان بیان کرده است: وقتی پایههای اعتقادی بچهها در خانه و مدرسه محکم شود، اگر دچار تضاد هم شوند، امور ضد ارزش برای آنها خیلی سخیف و پست به نظر میآید چون معتقدیم کودکان و نوجوانان وقتی در شرایط یکسان آموزشی در خانه و مدرسه قرار بگیرند و پایههای دینی، مذهبی و اعتقادی آنها از ابتدا به صورت صحیح و اصولی شکل گیرد، هیچ تندباد حوادثی آنها را نمیلرزاند، اگر بچهها ارزشها را به صورت درست درک کنند قطعاً فرزندانی مصلح خواهند شد و در نتیجه جامعهای صالح خواهیم داشت.
آنچه در ساختن شخصیت انسان مؤثر است، خیلی بیشتر از مدرسه و جامعه آغاز میشود و به مسئله تغذیه، شیرمادر، روحیات والدین و... مربوط است. اهل معرفت و انسانهای دقیق در به وجود آمدن نسلی پاک، نجیب، باایمان و اهل صلاح و فلاح به این نکات و ریزهکاریها هم توجه میکنند.
در زندگینامه بسیاری از بزرگان دین یا شهیدان اسلام میخوانیم و میشنویم که مادرانشان در ایام بارداری و شیر دادن مواظب حالات روحی خود بودهاند، با وضو به آنها شیر میدادند، غذای حلال میخوردند و در هر مجلسی شرکت نمیکردند و ... ضمن اینکه مادر در ایام بارداری یا هنگام شیر دادن چه صداهایی بشنود (ترانه یا تلاوت قرآن) چه تصاویر و فیلمهایی ببیند، در چه جلساتی شرکت کند و با چه کسانی معاشرت داشته باشد، همه در تکوین شخصیت معنوی فرزند مؤثر است.
درخواست فرزند صالح داشته باشیم
یکی دیگر از مراقبتهای دوران قبل از تولد که تأثیر فراوانی در تربیت دینی بچهها دارد، دعا و نیایش و درخواست فرزند صالح از خداوند است. از حضرت علی(ع) روایت شده که فرمودند: «من از خدای خود فرزندانی زیبا روی و خوشقامت نطلبیدم، بلکه از پروردگارم خواستم فرزندانی به من عطا کند که مطیع خدا و خائف از او باشند، تا هرگاه به آنان مینگرم که مطیع خدایند، چشمانم روشن شود».
قلب کودک در این سن چون زمین خالی است که هر بذری را در آن بکارید رشد خواهد کرد، بنابراین به والدین توصیه میشود که آموزش مستقیم ارزشهای دینی را از 2 سالگی آغاز کنند. چراکه حس مذهبی کودک نیز از این سن آغاز میشود.
این مسئولیت به عهده پدر و مادر است، اگر پدر و مادر آنها را به فرزندان خود منتقل نکنند یا بدتر از آن خودشان ارزشها را نادیده بگیرند، بچهها به جای ارتباط با پدر و مادر دائم با تلویزیون و رایانه ارتباط برقرار میکنند و بهدلیل این بیتوجهی انتقال ارزشها به فرزندان هم صورت نمیگیرد. وقتی نوجوان وارد مرحله بلوغ میشود، مخالفتهای خود را با ارزشهای پدر و مادر شروع میکند.
سنتهای عرفانی دنیا پر از داستانهای گوناگون است و از چگونگی پیدایش جهان گرفته تا علل کارهای بد بعضی انسانها و عواقب کارهای بد آنها قصهها و حکایات بسیاری آورده شده است، با بهرهگیری از ادبیات غنی جهان و وقایع تاریخی و مذهبی ادیان به کودک خود نشان دهیم که انسانهای متفاوت، دارای عقاید گوناگونی در مورد خداوند هستند. با اصلاح و سادهسازی داستانهای مناسبی از ادیان متفاوت و کتب آسمانی نقل کنیم و ذهن آنها را روشن کنیم.
سخن آخر
خداباوری را در همان سنین کودکی میتوان تقویت کرد. با چنین اقدامی آموزشهای بعدی نیز نتیجه مفیدتری خواهد داشت. والدین در این میان نقش مهمتری دارند که ابتدا با روشنسازی اعتقادات خود باید تلاش کنند ایمان خود را در زندگی روزمره خود متجلی کنند و سپس به روشهای ساده به تقویت ایمان کودکان خود بپردازند تا فرزندانی صالح برای جامعه پرورش دهند.
*مریم علیزادمقتدر