کد خبر: 1447946
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵
استاد مولایی در کلام میرداماد/

استاد مولایی؛ پایه‌گذار آموزش کلاسیک قرآن/ جلساتی که مهد نظام تربیت قرآنی بود + فیلم

کانون خبرنگاران نبأ: سیدعباس میرداماد وقتی که از استاد می‌گوید بارها او را پدری مهربان و صبور خطاب می‌کند که نه تنها مقام شامخ استادی داشت، بلکه همچون پدری دلسوز و مهربان، همیشه قرآن را برای قرآن تلاوت می‌کرد؛ جلسات وی مهد نظام تربیت قرآنی بود.

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ، در ادامه نشست «در سایه استاد» سیدعباس میرداماد، قاری ممتاز قرآن از سال‌های حضور استاد مولایی می‌گوید که وی نیز سال‌های بسیاری در محضر استاد مولایی بوده است و رشته کلام را در دست می‌گیرد.

وی که از دوران طفولیت، پای جلسات استاد می‌نشسته و اولین فردی است که پس از انقلاب اجازه‌نامه رسمی اداره جلسات را از استاد دریافت کرده با لبخندی ادامه می‌دهد: خود آقای مظاهری به تنهایی به وسعت تمام این 65 سال از استاد حرف دارند. آقای مظاهری کفایت می‌کند، برای بیان خاطرات سال‌ها در سایه استاد.

میرداماد که خود در عرصه قرائت قرآن به مرحله استادی دست یافته و از جمله برترین‌های جلسات استاد مولایی محسوب می‌شود در رابطه با ابعاد مختلف زندگی و اخلاق استاد مولایی می‌گوید: در رابطه با استاد مولایی باید ابعاد مختلفی از وجود و حضور ایشان را بیان کرد.

استاد مولایی پایه‌گذار آموزش کلاسیک قرآن است

اول اینکه در زمانی ایشان به معنای واقعی سایه استادی داشتند که در کشور جلسه قرآن به آن مفهوم وجود نداشت و بیشتر جلسات سنتی و دوره‌ای بود اما به‌صورت کلاسیک و آموزشی به نحوی که اساسأ علم تجوید به‌عنوان مبنای تجوید تدریس شود و مردم بتوانند در آن جلسات شرکت کنند، وجود نداشت.

همان‌طور که استاد خرمیان هم اشاره کردند و آقای مظاهری هم فرمودند یک سری محدودیت‌هایی بود که قاعدتأ فقط تشنگان به آوا و نوای ملکوتی با وجود تمام این موانع جذب این جلسات می‌شدند.

بدیهی است که هر کسی هم طالب و راغب بود، این جلسات را دنبال می‌کرد. قبل از انقلاب من خاطرم هست که قاریان ایرانی از رادیو تلاوت قرآن داشتند از آن جمله می‌توان به تلاوت استاد مروت در رادیو اشاره کرد.

برگزاری جلسات ماه رمضان در مسجد نجم‌آبادی

در آن زمان بیشتر جلسات استاد مولایی در منازل برگزار می‌شد. در ماه رمضان اغلب جلسات در مسجد نجم‌آبادی که در همان منطقه سنگلج قرار داشت و یک مسجد کوچکی بود برگزار می‌شد با وجودی که آنجا فضای کافی نداشت.

شاید برای خیلی از جلسات امروز و فعالیت‌های قرآنی کلاسیک که امروزه در فضای کشور شاهد آن هستیم، محال و غیر ممکن به نظر بیاید که یک نفر با چنین امکاناتی از فضای مساجد حتی مساجد کوچک برای برگزار جلساتی استفاده می‌کرد که آوازه‌ این جلسات کشوری بود.

حضور افرادی از مناطق مختلف کشور در جلسات استاد مولایی

نه تنها ما، بلکه از مناطق مختلف افراد بسیاری با وجود سختی‌های مسیر به جلسات می‌آمدند. بنده به همراه پدر مرحومم در این جلسات شرکت می‌کردم و وقتی بزرگ‌تر شدم خودم به جلسات می‌آمدم.

سختی مسیر و نبود وسایل حمل و نقل، نبود امکانات و ... همگی سختی‌هایی بود که برای حضور در جلسات متحمل می‌شدیم؛ به هر حال آقای خرمیان خاطرشان هست، گاهی نواهای قرآنی را نصف شب تا صبح از رادیو به سختی و با وجود نرسیدن موج درست گوش می‌کردیم و حتی ضبط صوت هم نداشتیم. با آن شرایط یک قاری قرآن  وقتی قاری مطرحی بشود، واقعأ جایگاه متفاوتی دارد.

میرداماد که ذهنش در میان خاطرات گویا به نوسان درآمده، برای آغاز هر خاطره‌ای نگاهش میان دو استاد دیگر می‌نشیند، وی عنوان می‌کند که برای بیان گفتنی‌هایی که بسیار است، زمان کوتاه است و باید در زمان‌های متمادی و بیش از این‌ها از استاد و سال‌هایی که در سایه استاد بودیم بگوئیم.

سال‌ها حرف برای گفتن

وی ‌می‌افزاید: اگر آقای خرمیان و یا استاد مظاهری بخواهند درباره جلسات و حلاوت آن روزها و خاطرات استاد بگویند، شاید سال‌ها حرف برای گفتن داشته باشند.

من اساسأ می‌خواهم بگویم که در آن زمان یک جرقه بود که ما را جذب این جلسات می‌کرد و آن جرقه اول ساختار خانواده‌های آن زمان بود که اغلب ساختاری مذهبی داشتند و از طرفی هم اقبالی که اتفاقی به‌وجود می‌آمد و می‌رفتیم، اما اینکه چگونه شد رسیدیم به جلسات استاد مولایی، من حدود 8، 9 سالگی با جلسات استاد مولایی آشنا شدم و سال 49 یا 50 بود که فعالیت‌های خود را در جلسات قرآن آغاز کردم.

از آن زمان که درک محضر شریف ایشان را پیدا کردم به جلسات قرآن می‌رفتم و اینها را از همان مسجد درخوانگاه و مسجدهای پائین شروع کردیم و بعد هم به مسجد‌الرضا(ع) رسید.

در جلسات آقای مروت گاهی شرکت می‌کردیم، بیشتر جلسات استاد مولایی من می‌رفتم. پای قرص جلسات استاد مولایی بودم. همان‌طور که گفته شد استاد پرهیزکار هم با ما هستند از همان‌جا شروع کردند به حفظ قرآن و در همان جلسات استاد، حافظ کل قرآن شدند.

استعداد نهفته مدیریت جلسات استاد مولایی عامل جذابیت آن بود

استعداد نهفته‌ای که در مدیریت این جلسه بود، آن جذابیت را ایجاد می‌کرد. من شاید این حرف‌ها را تا الان نگفته باشم. نوع مدیریت استاد مولایی خیلی ویژه و همراه با جاذبه‌ها و دافعه‌های به‌جا بود. بعضی‌ها تصور می‌کنند که ایشان به‌عنوان مدیر دائم به شاگردانشان توجه ویژه‌ای داشتند در صورتی که چنین نبود.

ایشان گاهی اهل تشر هم بود، حتی به خود ما هم بسیار تشر می‌زدند اما هیچ‌‌کدام از میزان ارادتمان به جلسات ایشان کم نشد. در جایگاهی، استاد در کنار اینکه قاری‌پرور بودند، یک مربی نیز بودند که افراد را از نظام تربیت قرآنی بهره‌مند می‌کردند؛ این اواخر وی خیلی اظهار لطف و محبت به بنده داشتند؛ گاهی اجازه می‌دادند که جلسات‌شان را بنده اداره کنم.

ماجرای مردی که از راه دور به جلسه استاد مولایی آمد

اما گفتید خاطره‌ای از استاد تعریف کنم؛ در این راستا من خاطره‌ای دارم از یکی از جلسات که در آن جلسه یک آقایی از یکی از شهرستان‌ها به مسجدالرضا(ع) آمده بود اما نوبتش نرسید که بخواند؛ قرار بود آخرین نفر هم من بخوانم که ایشان معترض شد که مردم از راه دور آمدند و شما مجال نمی‌دهید و...؛  استاد به حرف‌های آن آقا با دقت گوش دادند.

آن آقا بهانه می‌کرد و می‌گفت این چه جلسه‌ای است که من از راه دور می‌آیم و نمی‌گذارید و نوبت نمی‌دهید من بخوانم؛ من یک مقداری اوقاتم تلخ شد، گفتم آقا شما چرا این‌قدر تندی می‌کنی؟ خب شما اگر جای استاد مولایی بودید باید چه کار می‌کردید؟ من اگر خودم باشم می‌گویم شاگردم جانبم را گرفته، اما ایشان با یک تشر محکمی به من گفت شما برای چه دخالت می‌کنی؟ مگر من خودم نیستم که دفاع کنم که شما دخالت می‌کنید؟ و بعد من دیگر چیزی نگفتم و آن آقا آرام شد.

بعد استاد به آن آقایی که آمده بود گفتند قطعأ و یقینأ حق با شماست وغفلت از ناحیه ماست و من امروز به‌دلیل اینکه شما از راه دور در جلسه شرکت کردید، با اینکه تا حالا به جلسات نیامدی، فرجه می‌دهم تا شما بخوانی چراکه این مورد نباید در جلسات باب می‌شد و کسانی که از راه دور می‌آمدند بدون نوبت می‌خواندند، چراکه آن زمان جلسه به قدری شلوغ می‌شد که گاهی تا جلوی در و بیرون در هم می‌نشستند.

باید به رعایت حق توجه شود

این‌ها از فراز و فرودهای نظام تربیتی و اخلاقی ایشان بود و به من آموختند که باید رعایت حق کرد، اگر فردی از راه دور می‌آید با یک اشتیاقی آمده و از راه دور آمده، امروز من این را درک می‌کنم که وقتی کسی می‌آید و می‌گوید من از خارج از شهر تهران آمده‌ام و به جلسه شما رسیده‌ام برایش یک ویژگی قائلم زیرا قبلأ به من تذکر داده شده است.

آنچه که به‌نظر می‌رسد و باید روی آن تأکید کرد و گفت درباه ساختار شخصیتی استاد مولایی است. اول اینکه قرآن را برای قرآن تلاوت باید کرد، قرآن را برای قرآن باید آموخت و تدبر در قرآن برای قرآن باید باشد. ایشان هیچ نگاه و نگرش مادی در این امر نداشت و هیچ توقعی از دیگران در این موضوع نداشت.

استاد هرگز نسبت به این فضائلی که خداوند ذوالجلال به او آموخته بود و او داشت، مغرور نمی‌شدند؛ این رو که خداوند به ایشان این توفیق را داده بود که به معنای واقعی کلمه قاری و حامل قرآن بود و هرگز به دیگران تفاخری از این جهت نداشت.

ایشان در عبادت و اطاعت از خداوند موفق بودند و دائما در حال کسب فضائل و اندوخته‌های معنوی از ساحت مقدسه معصومین(ع) بود. این جزء فضائلی است که متأسفانه ما امروز در مورد آن صحبت می‌کنیم و چه بسا شاید قبل از این هم، ایشان راغب نبودند در این رابطه صحبت کنند.

لزوم برگزاری مراسم بزرگداشت استاد مولایی

آخرین جلسه‌ای که ما به اتفاق آقایان مسجد‌جامعی، بادپا، خاکی و مرادخانی به دیدار استاد، رفتیم، مقرر شد که مراسم بزرگداشتی از مقام شامخ استاد مولایی در روز یازدهم ذی‌القعده یعنی همزمان با میلاد با سعادت حضرت علی‌ ابن‌ موسی‌الرضا(ع) برگزار کنیم که البته مطمئنا خود استاد از چنین برنامه‌ای استقبال نمی‌کردند.

سخنی با استاد؛ از محبت‌های پدرانه و اندیشمندانه‌تان ممنونیم

استاد مولایی هرگز به‌دنبال مطرح شدن نبودند؛ در واقع بزرگداشت مقام استاد مولایی، بزرگداشت مقام قاریان است. پاسداشتی است که خودمان می‌خواهیم به ایشان اظهار کنیم و بگوییم: استاد ممنونیم از الطافتان و از محبت‌های پدرانه‌ شما که ساعت‌ها وقت‌تان را پای رحل قرآن برای ما می‌گذاشتید تا یاد دهید و ساعت‌ها حتی با وجود کهولت سن بدون هیچ حرکتی بنشینید و آموزش بدهید و با صبر و تحمل و با درایت و تدبیری که ویژگی و شاخصه خود شما بود، ما را در این مسیر هدایت می‌کردید.

سیدعباس میرداماد که این روزها خود یکی از قاریان ممتاز قرآن کریم است و اداره جلسات استاد مولایی را برعهده دارد، همراه با خاطرات آن سال‌ها، شاید به روزهایی باز می‌گردد که اولین بار در محضر استاد می‌نشست و برای رسیدن نوبت به وی جهت قرائت قرآن در سایه استاد لحظه‌شماری می‌کرد.

شاید یک نگاه آشنا و مشترک در میان این سه شاگرد استاد به وضوح حس می‌شود و آن هم لبخند‌های مداومی است که با یادآوری خاطرات استاد بر لبان‌شان می‌نشیند و گرم و صمیمی به هم نگاه می‌کنند و قلب‌های‌شان بارها و بارها برای حضور دوباره استاد در جلسات بی‌تاب است.

دلتنگی‌های پنهان

این بی‌تابی را گاه گاهی لابه‌لای کلمات و بیان خاطرات‌شان نیز می‌توان مشاهده کرد؛ با خود می‌اندیشم که ما تنها با شنیدن خاطراتی از استاد این‌چنین بی‌تاب حضور دوباره این بزرگ‌مَردیم، حال آنان‌که که روزگاری را در کنار استاد سپری کرده‌اند، چه‌طور می‌توانند این روزها و آن چشم‌های بسته را ببینند و دلتنگی‌هایشان را میان بغض‌های فروخورده خود پنهان کنند؟!

میرداماد در ادامه به همبستگی و ماندگاری رفاقت میان شاگردان استاد اشاره کرد و افزود: ما همگی شاگرد قرآن بودیم و رفاقت‌های‌مان نیز ماندگار؛ ولی ارادت ما به استاد از نوعی دیگر است چراکه این ارادت به‌دلیل جایگاه ایشان بود. جایگاه استاد به‌صورتی تعریف شده است که ایشان بعد از مقام پدری، مقام شامخ استادی به معنای واقعی برای ما داشتند.

من علمنی حرفاً فقد سیّرنی عبداً‌...

جلسه‌ای نبود که بنده خدمت ایشان برسم و دست ایشان را نبوسم؛ یک‌بار استاد به من گفتند که تو بچه سیدی این کار را نکن. گفتم: جدم امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «من علمنی حرفاً فقد سیّرنی عبداً‌» من تکلیف دارم ادا می‌کنم، ما باید یاد بگیریم که مقام استاد چقدر بالاست و این فضیلت بالاخص برای استاد قرآن بالاتر نیز هست.

ما جرعه‌نوش این چشمه فیاض قرآنی به برکت این بزرگانیم. این‌ها هستند که به ما آموختند و وقت گذاشتند و به اندازه دقیقه‌ای اگر برای ما وقت گذاشته باشند، ما نمی‌توانیم جبران کنیم؛ تنها می‌توانیم دعا ‌کنیم وجودشان سالم باشد و خداوند آنچه که خیر است و صلاح است برای ایشان میسر و مقدر کند و دعا می‌کنیم که همان‌طور که عمر با فضیلتشان در کنار قرآن بوده ان‌شاءالله خداوند قرآن را همدم و هم‌نوا و معطوف‌شان قرار دهد.

captcha