به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) محمد خواجوی از شاگردان استادان احمد خواجوی و مرحوم بیوک محمدی است که علاوه بر دههها جلسهداری قرآن، 30 سال در خدمت وزارت آموزش و پرورش بوده و مسئولیتهای مختلف قرآنی از جمله ریاست سازمان دارالقرآن الکریم را نیز برعهده داشته است؛ در این گزارش با محمد خواجوی همکلام میشویم تا از دههها فعالیت قرآنی وی بشنویم.
آغاز تلاوت قرآن در کنار خانوادهای قرآنی
تیرماه 1331 در یک خانواده مذهبی متولد شد، پدر و مادرش با قرآن انس دائم داشتند، پدرش بعد از هر نماز باید حتما قرآن میخواند و اگر موقعیت مناسب بود با صوت و صدایی رسا، میخواند. مادرش هم همانند پدر با قرآن مأنوس بود که به تبع آن برادران و خواهران بزرگتر هم در سایه انس پدر و مادر با قرآن به نحوی با قرآن سروکار داشتند.
«احمد»، برادر بزرگتر «محمد» در دوران کودکی محمد، قرائت قرآن را به صورت تخصصی آغاز کرد و در حین فعالیت تخصصی در حوزه قرائت قرآن، نوارهای صوتی تلاوت قاریان مصری را با خود به منزل میآورد تا ساعاتی که در منزل است به این تلاوتها گوش کند؛ علاقه احمد به قرائت قرآن و ورود او به جلسات تخصصی قرآن زمینهای شد تا محمد که در آن سالها کودکی دبستانی بود نیز به قرائت قرآن علاقهمند شود.
برادر بزرگتر، نوارهای صوتی تلاوت قاریان بزرگ جهان را گوش میکرد و میخواند و محمد هم که از این کار برادرش خوشش میآمد سعی میکرد همانند او تلاوتها را گوش کند و همزمان با آن بخواند.
روزهایی که محمد در سایه انس پدر و مادر و برادر بزرگترش با قرآن به قرائت علاقهمند شده بود، همزمان با روزهایی بود که وی در مدرسه «جعفری اسلامی» که از مدارس مذهبی و غیردولتی آن روزها بود مشغول تحصیل در مقطع ابتدایی بود؛ دانشآموزانی که در آن مدرسه تحصیل میکردند برخلاف مدارس دولتی آن روزها، در مقطع دبستان درس قرآن داشتند و کتابی هم با عنوان «شرعیات» داشتند تا احکام شرعی را یاد بگیرند. استاد بادپا، معلم قرآن محمد در مدرسه جعفری اسلامی بود.
از سمت راست استاد محمد خواجوی - آیتالله جنتی - استاد حسین صبحدل
انگیزهای که در پس صوت خوب ایجاد شد
محمد خواجوی که داشتن خانواده مذهبی و مأنوس با قرآن، فعالیت تخصصی برادر بزرگتر در عرصه قرائت و تحصیل در یک مدرسه اسلامی را از مهمترین عوامل ورود خود به عرصه قرائت قرآن میداند درباره عامل دیگری که موجب شد وی در دوران کودکی به قرائت قرآن علاقهمند شود، میگوید: عامل دیگر علاقهمندیام به قرائت، صوت خوب من بود، صوت خوبی که داشتم موجب شد تا انگیزه بیشتری برای قرائت تخصصی قرآن پیدا کنم.
پس از اینکه متوجه صوت خوب خود و استعداد ذاتیاش در این زمینه شد کمکم این نیاز در او پیدا شد تا خواندن خود را در یک چارچوب قرار دهد و در قرائت خود از مقررات خاصی پیروی کند.
یادگیری تخصصی قرآن در جلسات برادر بزرگتر که علاوه بر استاد جلسه، استاد خانگی او هم بود شاید عامل دیگری بود که انگیزه این نوجوان را برای فعالیت در حوزه قرائت قرآن بیشتر کرد.
پیش از اینکه به جلسات قرآن احمد خواجوی برود با مقررات تجوید و صوت و لحن آشنایی نداشت و فقط تلاوت میکرد، مردم هم که در آن زمان، آشنایی چندانی با مباحث فنی تجوید نداشتند، زمانی که میشنیدند یک نوجوان، آیاتی از قرآن را به زیبایی تلاوت میکند جذب تلاوت او میشدند و تشویق میکردند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفت زیر نظر «احمد خواجوی» و مرحوم «حاج بیوک محمدی» قرائت قرآن را به صورت تخصصی دنبال کرده و از جلسات قرآن این اساتید بهرهمند شود.
حضور در جلسات مرحوم حاج بیوک محمدی
محمد خواجوی میگوید: برادرم احمد خواجوی و مرحوم حاج بیوک محمدی که با هم دوست بودند هر دو از شاگردان مرحوم سرهنگ بیگلری بودند و ارتباط این دو به قدری با هم صمیمی بود که برادرم در کنار جلسات قرآن خود من را به جلسات قرآن حاج بیوک محمدی هم معرفی کرد، برادرم گاهی اوقات به جلسات حاج بیوک محمدی سر میزد اما من در جلسات ایشان به صورت ثابت حضور داشته و از ایشان یاد میگرفتم.
وی ادامه میدهد: جلسات قرآن آن روزها شاید با این نظمی که امروزه در جلسات شاهد هستیم، برگزار نمیشد؛ در آن روزها یک استاد قرآن از روی علاقه شخصی، جلسهای را تشکیل میداد و در خور اطلاعات و تخصصی که هر استاد داشت از جلسه قرآن او هم استقبال بیشتری میشد.
«عبدالباسط محمد عبدالصمد» و «راغب مصطفی غلوش» از قاریان مورد علاقه محمد خواجوی بودند و بیشتر سعی میکرد که نوارهای قرائت این اساتید که در آن روزها خیلی هم در کشور رایج شده بودند گوش کند.
پیوند با جلسات مرحوم سرهنگ بیگلری
شرکت در جلسات قرآن احمد خواجوی و مرحوم حاج بیوک محمدی سالها ادامه داشت تا محمد خواجوی به 18 سالگی رسید. در این سن بود که چند جلسهای، مرحوم سرهنگ بیگلری امکان حضور در جلسه قرآن خود را نداشت و برادر بزرگتر محمد از او خواست تا جلسه قرآن سرهنگ بیگلری را اداره کند و محمد هم جلسهداری را از همان روزها آغاز کرد.
حاج بیوک محمدی که از تاجران فرش بازار تهران بود و دغدغه مالی خاصی هم نداشت در آن روزها بیشتر وقت خود را صرف برپایی جلسات قرآن و آموزش میکرد تا اینکه کمکم فعالیتهای خود را گسترش داد و در بسیاری از مساجد شهر تهران جلسه قرآن تشکیل داد.
احمد خواجوی درباره جلسات قرآن مرحوم حاج بیوک محمدی میگوید: زمانی که یکی از مساجد تهران پیشنهاد برپایی جلسه قرآن را به مرحوم محمدی میداد ایشان به راحتی نمیپذیرفت و برای خود شرط و شروطی داشت. مرحوم بیگلری که در برپایی جلسات قرآن خود همواره عوامل جذب جوانان را تا جایی که مقدور بود رعایت میکرد یکی از شروطی که برای برپایی جلسه قرآن داشت این بود که مسجد محل برگزاری جلسه قرآن باید شیک و مرتب باشد و حتما از پشتی در مسجد، استفاده شود تا جوانان از شرکت در این جلسه قرآن خسته نشوند.
وی در ادامه عنوان میکند: مهمترین شرطی که مرحوم حاج بیوک محمدی برای برپایی جلسات قرآن در مساجد داشت تعطیل نشدن جلسات بود و همواره شرط میکرد که جلسه قرآن نباید به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی تعطیل شود زیرا معتقد بود یک جلسه تعطیلی موجب بینظمی در جلسات و به مرور تعطیل شدن کامل جلسه میشود. زمانی که مساجد شروط استاد محمدی را میپذیرفتند جلسات تشکیل میشد.
آغاز جلسهداری قرآن در مساجد شهر تهران
زمانی که مرحوم حاج بیوک محمدی همزمان چندین جلسه قرآن را در شهر تهران تشکیل داد و فعالیتهای خود را گستردهتر کرد، دید دست تنها است و تقاضا زیاد است و همین مسئله موجب شد تا تیمی که احمد و محمد خواجوی هم در آن حضور داشتند، تشکیل داده و اداره هر یک از جلسات قرآن را به یکی از اعضای این تیم واگذار کند. محمد خواجوی که در آن سال جوانی 21 ساله بود نیز مسئولیت یکی از این جلسات قرآن را عهدهدار شد.
محمد خواجوی میگوید: بعد از توسعه جلسات قرآن در مساجد شهر تهران، مرحوم حاج بیوک محمدی پیشنهاد کرد که جلسات قرآن را علاوه بر مساجد به مدارس هم بکشانیم؛ در دوران طاغوت تکلیف قرآن معلوم بود اما با این حال سعی میکردیم با مدیران علاقهمند در برخی مدارس صحبت کنیم و در برخی از دبیرستانهای شهر تهران کلاسهای قرآن را تشکیل دهیم؛ در نهایت یک گروهی تشکیل داده و با همکاری برخی مدیران علاقهمند در دبیرستانها این کلاسهای قرآن را راهاندازی کردیم.
خواجوی که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی 25 ساله بود درباره شرکت در مسابقات قرآن قبل از انقلاب میگوید: مسابقات قرآن قبل از انقلاب اسلامی از سوی اوقاف که متولی امور دینی کشور بود برگزار میشد، اما من در این مسابقات شرکت نمیکردم؛ به این دلیل که مسابقات قرآن آن زمان در یک نظام غیر دینی و طاغوتی برگزار میشد شرکت در آن مسابقات را درست نمیدانستم.
از سمت راست استادان حسین صبحدل - محمد خواجوی - احمد حاجیشریف
حضور در شورای قرآن سازمان اوقاف
فعالیتهای قرآنی و جلسهداری محمد خواجوی ادامه داشت تا اینکه بعد از انقلاب اسلامی، سازمان اوقاف شورایی را متشکل از قرآنیان برای انجام کارهای قرآنی و برگزاری مسابقات قرآن تشکیل داد که محمد خواجوی هم عضو این شورا شد.
محمد خواجوی میگوید: یکی از کارهای مهمی که پس از تشکیل شورایی برای ساماندهی فعالیتهای قرآنی در سازمان اوقاف صورت گرفت برنامهریزی برای برگزاری مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران بود؛ ما به عنوان اعضای این شورا نسبت به عظمت این کار و ویژگیهای یک کار بینالمللی اشراف داشتیم اما مسئولان اوقاف، بیشتر از ما نگرانی داشتند و میگفتند که چطور یک مسابقه بینالمللی برگزار کنیم و تمام دنیا را هم با خبر کنیم. تحت هر شرایطی نخستین دوره مسابقات بینالمللی قرآن برگزار شد.
وی ادامه میدهد: از دیگر کارهای خوبی که با تشکیل شورای قرآنی در سازمان اوقاف اتفاق افتاد اعزام قاریان به مکه مکرمه و مدینه منوره بود که این اعزامها با توجه به تبلیغات منفی که از سوی استکبار علیه جمهوری اسلامی ایران صورت میگرفت بسیار تأثیرگذار بود.
آغاز همکاری با سازمان تبلیغات اسلامی
محمد خواجوی با بیان اینکه شورای قرآن سازمان اوقاف به دلایل متعدد پابرجا نماند، میگوید: بعد از قطع همکاری با سازمان اوقاف، آیتالله جنتی، رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی جمعی از قرآنیان را دعوت کرد تا با مسئولیت «سیدمحسن خدامحسینی» به انجام فعالیتهای قرآنی بپردازند که من هم در عین حال که کارمند وزارت آموزش و پرورش بودم فعالیت قرآنی خود را با سازمان تبلیغات اسلامی آغاز کردم.
وی با بیان اینکه نهضت قرآنآموزی از همان سالها در سازمان تبلیغات اسلامی آغاز شد، عنوان میکند: طرح نهضت قرآنآموزی از جمله طرحهایی بود که خیلی خوب رشد کرد و طی 10 سالی که سیدمحسن خدامحسینی، مسئولیت امور قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی را برعهده گرفته بود، ادامه داشت. تا قبل از اجرای نهضت قرآنآموزی توسط سازمان تبلیغات اسلامی، سواد قرآنی مردم بسیار ضعیف بود و این نهضت ملی موجب شد تا موجهای جدیدی در کشور ایجاد شود و سطح سواد قرآنی مردم بالا رود.
محمد خواجوی ادامه میدهد: با اجرای طرح نهضت قرآنآموزی و تشکیل کانونهای قرآن در مراکز استانها، به تدریج زمینه انجام فعالیتهای قرآنی توسط مردم فراهم شد؛ در آن سالها مردم به صورت خودجوش کار قرآنی و دینی میکردند و در قبال آن هم تقاضایی نداشتند. در اجرای فعالیتهای قرآنی آن زمان، بیشتر انگیزهها دخیل بود تا نگاههای مادی و بعضی حرفهای دیگر و به همین دلیل اگر طرحی داده میشود خودبهخود توسط مردم اجرا میشد.
وی با اشاره به دورههای تربیت معلم قرآن که یکی از کارهای خوب امور قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی در اوایل دهه 60 بوده است، میگوید: چندین دوره تربیت معلم قرآن در باغ شیان و اردوگاه شهید باهنر برگزار شد؛ مهمترین ویژگی دورهها این بود که اساتید حاضر در این دورهها پس از درس، سر دیگ غذا هم میرفتند و غذا دست شرکتکنندگان میدادند که همین کارها در روحیه شرکتکنندگان اثرات بسیار مثبتی داشت. به یاد دارم مرحوم استاد علی اربابی پس از پایان کلاس، میآمد سر دیگ غذا و برای بچهها غذا میکشید.
اعزام به جبهه در قالب طرح «بسیجی قاری، قاری بسیجی»
طرح «بسیجی قاری، قاری بسیجی» از دیگر طرحهای قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی در آن سالها بود که در آن طرح قرآنیان به جبهه اعزام میشدند تا در فواصلی که حملهای نبود و اوضاع منطقه آرامتر بود به آموزش قرآن برای رزمندگان بپردازند. اعزام قرآنیان به جبهه در قالب طرح «بسیجی قاری، قاری بسیجی» به صورت داوطلبانه بود که محمد خواجوی هم داوطلب حضور در این طرح شد.
خواجوی درباره حضور داوطلبانه خود در طرح بسیجی قاری، قاری بسیجی میگوید: سه بار به جبهه اعزام شدم که البته هر بار مدت کوتاهی در مناطق جنگی حضور داشتم؛ نخستین بار که به جبهه رفتم در قالب طرح «بسیجی قاری، قاری بسیجی» سازمان تبلیغات اسلامی بود که بنا بود با اعزام به جبهه به انجام برنامههای قرآنی و آموزش قرآن بپردازیم.
وی ادامه میدهد: بار دوم زمانی بود که برای اعزام به جبهه اعلام عمومی برای اعزام شد و من هم که احساس وظیفه میکردم تصمیم گرفتم به جبهه بروم. در آن سالها کارمند آموزش و پرورش بودم و به این دلیل که آموزش و پرورش به ما نیاز داشت به راحتی اجازه نمیداد که به جبهه برویم تا زمانی که اعلام عمومی برای اعزام به جبهه صورت گرفت و وزارت آموزش و پرورش نیز موافقت خود را برای اعزام فرهنگیان به جبهه اعلام کرد؛ طی عملیات کربلای پنج در جبهه حضور داشتم و بعد از آن نیز یک یا دو بار به مدت کوتاه اعزام شدم.
خواجوی که اعزام قاریان به کشورهای اسلامی برای امر تبلیغ را از دیگر اقدامات خوب اواسط دهه 60 میداند، میگوید: اعزام قاریان برای امر تبلیغ به کشورهای اسلامی به قدری تأثیرگذار بود که خیلی از سفیران ایران در کشورهای اسلامی عنوان میکردند، تاثیر حضور قاریان و اجرای برنامه توسط آنها در کشورهای اسلامی به مراتب بیشتر از سخنرانی یک روحانی در آنجا است.
14 سفر تبلیغی برای اجرای برنامههای قرآنی
وی با بیان اینکه 14 سفر تبلیغی طی این سالها داشتهام، عنوان میکند: بعد از انقلاب اسلامی که به سفرهای تبلیغی میرفتیم مسلمانان دیگر کشورها از حضور ما در کشور خود و اجرای برنامه قرآنی خیلی استقبال میکردند و به دلیل تحولات صورت گرفته در انقلاب اسلامی احساس میکردند آن منجی که میآید، به داد آنها میرسد و آنها را از این گرفتاری، فقر و بدبختی نجات میدهد، «انقلاب» است. بعد از اجرای برنامه، بسیاری از مسلمانان آن کشورها که به زبان عربی با ما صحبت میکردند، گریه میکردند و میگفتند سلام ما را به امام خمینی(ره) برسانید.
محمد خواجوی به یاد خاطرهای از اعزامهای تبلیغی خود میافتد و در نقل این خاطره میگوید: برای امر تبلیغ با چند نفر از دوستان قرآنی به کشور «موزامبیک» رفته بودیم که پس از رسیدن به این کشور، سفیر جمهوری اسلامی ایران در موزامبیک به استقبال ما آمد و ما را به منزل خود برد؛ سفیر ایران در همان ابتدا از ما پرسید که برای چه آمدهاید؟ ما گفتیم که آمدهایم تا جلسه قرآن برگزار کنیم و در محافل و مجالس قرآنی تلاوت کنیم که گفت: این کارها به درد مردم اینجا نمیخورد اینها مردم فقیری هستند و برایشان کلی باید هزینه کنیم و در آخر هم هیچ نتیجهای نمیگیریم. ما به سفیر ایران گفتیم اینطور نیست و بحث قرآن فرق دارد و از او خواستیم که تماسی با مسئولان بگیرد.
وی در ادامه عنوان میکند: سفیر ایران در موزامبیک به اصرار ما زنگ زد و گفت که قاریان ما آمدهاند تا در اینجا اجرای برنامه قرآنی داشته باشند که آن آقا هم پرسیده بود همین قرآن را میخوانند؟ زمانی که مطمئن شده بود که قرآنی که میخوانیم همان قرآن آنها است، اجازه داده بود که ما برویم و در یکی از مساجدی که آن آقا هم حضور داشته به تلاوت قرآن بپردازیم. سفیر ایران پس از قطع تلفن و مکالمه خود به قدری خوشحال شده بود که میگفت بعد از شش ماه این آقا اولین بار است جواب تلفن من را داده است و این یک معجزه است.
خواجوی ادامه میدهد: زمانی که برای اجرای برنامه قرآنی خود وارد مسجد شدیم چند روحانی به استقبال ما آمدند و بچههای ما نیز خواندند و به اصطلاح کار گرفت و خیلی از تلاوت ما خوششان آمد؛ بعد از پایان جلسه آن آقا از ما مجددا دعوت کرد تا روز جمعه نیز در این مسجد حضور داشته و برای جمع زیادی از مردم که برای نماز گردهم میآیند تلاوت کنیم، ما هم پذیرفتیم.
وی یادآور میشود: پس از اینکه مجددا برای تلاوت دعوت شدیم سفیر ایران که خیلی از این دعوت خوشحال بود به ما گفت روز جمعه اگر بتوانم بعد از تلاوت شما یک سخنرانی 10 دقیقهای داشته باشم که جنبه سیاسی هم پیدا نکند خیلی خوب میشود؛ ما هم گفتیم خوب حول محور قرآن صحبت کن و بگو که رهبر ما مفسر قرآن است و...؛ بعد از اینکه در آن روز ما تلاوت خود را در مسجد و در جمع سفیران انجام دادیم، سفیر ایران هم اجازه گرفت که 10 دقیقه صحبت کند و صحبتهای خود را حول محور قرآن انجام داد و هر چه که دوست داشت در آن جلسه گفت.
وی خاطرهای دیگر از سفرهای تبلیغی خود که به «سریلانکا» داشته است را به یاد میآورد و میگوید: آن روزها که همزمان با جنگ تحمیلی هشت ساله ایران نیز بود روزهای درگیری و جنگ در سریلانکا بین «ببرهای تامیل» و دولت سریلانکا بود؛ به همراه چند نفر از دوستان قرآنی در یکی از مساجد محلات مسلماننشین سریلانکا تلاوت قرآن داشتیم و زمانی که شروع به خواندن قرآن کریم کردیم، کمکم صدای تیراندازی آمد از اطراف مسجد به گوش میرسید تا اینکه تیراندازیها زیاد شد و حاضران در مسجد فرار کردند و به غیر از ما چند نفر ایرانی دیگر کسی در مسجد نبود.
خواجوی ادامه میدهد: ما به قرآن خواندن خود ادامه دادیم تا اینکه سروصدا خوابید و افرادی که متواری شده بودند به مسجد بازگشتند و با دیدن ما متعجب شده و از ما پرسیدند که چرا فرار نکردید؟ ما هم پاسخ دادیم این سروصدا و تیراندازی در برابر جنگی که هماکنون در کشور ما وجود دارد صدایی نیست و این صداها برای ما عادی است.
خاطره تلخی از حج تمتع سال 66
وی در حالی که خاطرات خود در سفرهای تبلیغی را مرور میکند به یاد خاطره تلخی که از سفر حج تمتع خود در سال 66 داشته است، میافتد و با یادآوری جنایت استکبار جهانی نسبت به حجاج ایرانی برای برگزاری مراسم برائت از مشرکین میگوید: در آن روز که نزدیک به 100 نفر از حجاج ایرانی شهید شدند حجاج در حال حرکت به سمت خانه خدا بوند که مأموران سعودی به شکلهای مختلف به حجاج ایرانی حمله کردند.
محمد خواجوی ادامه میدهد: در آن شرایط سخت که تعداد زیادی از حجاج ایرانی کشته شده بودند هر یک از حجاج به یک طرف فرار میکردند که ما هم با یک گروه به داخل یک کوچه پناه بردیم تا اینکه شب شد و ما به کسانی که به آن کوچه پناه برده بودند، گفتیم شهر خلوت شده و میتوانند به محل سکونت خود بروند و بعد از آن گروهی رفتیم به محلات مختلف تا عدهای از حجاج که در خانهها و کوچهها پنهان شده بودند، بیرون بیاوریم و این کار را هم کردیم.
این قاری قرآن که از سال 52 به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و سالها علاوه بر معلمی قرآن به عنوان مربی پرورشی نیز در آموزش و پرورش فعالیت داشته است همزمان با دهه 60 و 70 در امور قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی نیز فعالیت میکرد تا اینکه در سال 81 با تبدیل شدن دفتر امور قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی به سازمان دارالقرآن الکریم مسئولیت این سازمان را برعهده میگیرد و سالها به عنوان رئیس سازمان دارالقرآن الکریم فعالیت قرآنی خود را ادامه میدهد.
محمد خواجوی که هماکنون یکی از اعضای هیئت امنای سازمان دارالقرآن الکریم است، پس از دههها فعالیت قرآنی هنوز هم معلمی قرآن را کنار نگذاشته است دو جلسه قرآن ثابت در حسینیه شهدا و مسجد شیشه تهران دارد. تألیف چندین کتاب با محوریت آموزش قرآن از جمله فعالیتهای این استاد قرآنی در سالهای اخیر بوده است.
تألیف کتابهای قرآن ابتدایی و راهنمایی، تألیف کتابهای روخوانی و روانخوانی نور، تألیف کتاب روش تدریس آموزش قرآن و آموزش مقدماتی تجوید با همکاری احمد حاجیشریف و تألیف کتاب روانخوانی و صحیحخوانی نور بخشی از تألیفات این استاد قرآن طی سالهای گذشته بوده است.
گزارش: لیلا محمدی
گزارش تصویری از جلسه قرائت قرآن استاد خواجوی در حسینیه شهدا