به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، برنامه درسهایی از قرآن با موضوع خطر بازگشت امت به جاهلیت، با عناوین فراموش کردن غدیر پس از رحلت پیامبر(ص)، حسادت برادران یوسف به خاطر محبوبیت، بازگشت قوم بنی اسراییل، در مدت چهل روز، درخواست بت پرستی پس از دیدن معجزه حضرت موسی، واقفیه، در زمان امام رضا(علیه السلام)، ماجرای طالوت و کوتاهی در انجام دستورات، فراموش کردن وعده هایی که به خدا داده ایم، 17 مهرماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز کشور اجرا شد. در ادامه متن کامل این جلسه از نظر می گذرد.
حجتالاسلام قرائتی در ابتدای این برنامه با اشاره میلاد امام هادی(ع) گفت: بعد از عید قربان، نیمه ماه ذی الحجه سال سی و چهارم درسهایی از قرآن و مسابقات بیست و سومین سالگردش است. این کار که خوب درآمده است، چون من دستم در کار نبوده است. چون اگر دست من بود، معلوم نبود آن قدر خوب باشد. یک فرهنگی با فضیلتی در کلاسش از بحثهای ما سؤال طرح کرد، بعد این را توسعه داد، از کلاس به مدرسه، از مدرسه به منطقه، از منطقه به تهران و از تهران به همه ی ایران، الان دو سه میلیون علی التناوب ما بیننده داریم. که چون میخواهد سؤالات را جواب بدهد، دل می دهد، وقتی دل میدهد، زیاد یاد میگیرد.
وی افزود: من چند هزار ساعت در ماشین نشسته ام، چون دل نداده ام، هنوز رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل می دادم راننده شده بودم. این نگاهی که آدم دل بدهد، خیلی چیز یاد می گیرد. کار بسیار با برکتی است و من از همه شماها و موسس این کار و از آموزش و پرورش و صدا و سیما، برادران عزیزی که در دفتر ترویج طراح و مجری و مبلغ این کار بوده اند، تشکر می کنم، خوب من هیچ نقشی در این زمینه ندارم و فقط بحث های خودم را اجرا می کنم، منتها این ها آمده اند، از این پوست پرتقال مرباهای مختلف درست کردند. البته پوست پرتقال نیست، چون حرف های من از قرآن است، هر چه از من است، پوست پرتقال است.
فراموش کردن غدیر پس از رحلت پیامبر(ص)
رئیس ستاد اقامه نماز کشور با اشاره به موضوع غدیرخم گفت: من یک بحث مهمی را میخواهم بگویم که تا به حال نشنیدهاید، بیست دقیقه گوش بدهید، خیلی مطلب گیرتان میآید. اگر کسی از شما سؤال کرد، یعنی چنین دل بدهید که بتوانید نقل کنید. چنین دل بدهید که بتوانید نقل کنید. چطور حدود صد هزار نفر همه در غدیر خم یکباره عوض شدند؟ من نمی توانم... یک کسی آمد و گفت من نمیتوانم قبول کنم غدیر خمی باشد، دهها هزار نفر بشنوند «من کنت مولاه فعلی مولاه» یکباره بعد از دو ماه همه چیز عوض شود. سؤال این است. من سؤال را می نویسم روی آن فکر کنید. آن وقت جوابش را از قرآن میگویم. چگونه دهها هزار نفر برگشتند؟!! اگر کسی گفت یک بچه شیعه باید جوابش را بلد باشد.
وی با بیان اینکه باید جواب این پرسش را از قرآن کریم بگیریم، گفت: جواب را باید از قرآن بگوییم. پسران پیغمبر در ماجرای یوسف! پسران پیغمبر یوسف را در چاه انداختند. وقتی پسر پیغمبر بیاید و بگوید که یوسف را باید حذفش کنیم. از جلوی چشم بابا باید حذفش کنیم. یا او را بکشیم، یا در چاه بیاندازیم. وقتی پسر پیغمبر این کار را می کند، خوب در غدیر خم که پسر پیغمبر نبودند. این یک مورد. دوم اینکه اگر کسی باید قدردانی کند، برادر مهم تر است که قدردانی کند یا غریبه ها؟ برادر در اولویت است. برادران یوسف برادر بودند گفتند یوسف نباشد. در غدیر خم برادر حضرت علی نبودند.
حسادت برادران یوسف به خاطر محبوبیت
حجتالاسلام قرائتی ادامه داد: اگر در قرآن دیدیم که برادر برادر را حذف می کند، پس راه باز می شود که آن هایی هم که برادر نیستند، علی را بگویند: حذف! سوم! از یوسف ذره ای لطمه ندیده بودند، آخر یوسف کاری به برادرها نداشت. با اینکه هیچ لطمه ای ندیده بودند، گفتند: حذفش کنیم. از حضرت علی(ع) در جبهه ها لطمه دیده بودند. «احقاداً بدریةً و خیبریةً و حنینیةً» حضرت علی(ع) در جبهه پدران مشرک این ها را کشته بود. چهارم! به نوجوان رحم نکردند. خوب وقتی به نوجوان سیزده ساله رحم نکردند، به حضرت علی سی و چهل ساله حتماً رحم نمی کنند. اگر بنا بود رحمی باشد، خوب کاری ندارد. گیر چه بود؟ می گفتند: «احب» علت اینکه می گفتند یوسف را بکشید، یا در چاه بیاندازیم. می گفتند: «أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا» (یوسف/8) محبوب تر است. محبوبیت چیزی نیست.
وی افزود: آنها تاب محبوبیت نزد یک نفر را نداشتند. یعنی ما هم محبوب هستیم، منتها یوسف «أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا» تازه پدرشان یک نفر بود. محبوبیت نزد یک نفر را تحمل نکردند. چطور شما توقع دارید، حکومت حضرت علی را برای همه تاریخ و همه عصرها و نسل ها بپذیرند؟ انسان موجودی است که محبوبیت برادرش را نزد یک نفر تحمل نمی کند، چطور توقع داشتید حکومت امیرالمؤمنین(ع) را در طول تاریخ برای همیشه تحمل کنند؟ وقتی می خواستند یوسف را ببرند و در چاه بیاندازند، دو شعار دادند: «وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» (یوسف/11) آیه دیگر «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/12) ترجمه اش را هم بلد هستید. ما خیرخواهش هستیم. «نصح» یعنی خیرخواه، نصیحت یعنی کلمات خیرخواهانه! ناصحون یعنی ما خیرش را می خواهیم. «وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» ما قول حفاظت دادیم. این ها قول دادند و زیرش زدند، در غدیر خم گرچه بعضی «بخ بخ» گفتند و بیعت کردند، اما همه قول ندادند.
بازگشت قوم بنی اسراییل، در مدت چهل روز
رئیس ستاد اقامه نماز کشور بیان کرد: نمونه های دیگری را هم من دیشب نوشتم. حالا این ها در غدیر خم جمعی برگشتند. گاهی اوقات یک نفر تاریخ را عوض می کند. سامری مجسمه ساز بود، حضرت موسی به کوه طور رفت، سی شب تورات بیاورد. سی شب او چهل شب شد. در این ده روز، سه مسأله پیش آمد. یک رهبر نبود! البته رهبر شماره یک، رهبر شماره دو بود. حضرت هارون! موسی نبود. هنر هم بود، طلا هم بود. طلاها را از زنان و مردان جمع کرد و با طلا و زیورآلات یک مجسمه ای ساخت، طوری بود که باد که به مجسمه می خورد، صدا می کرد. مثل این سوت هایی که در زمین ورزش هست، فلزی است که صدا می کند. گفت: «هَـذَا إِلَهُکُمْ» اصلاً خدای شما همین است. «وَإِلَهُ مُوسَى» (طه/88) خدای موسی هم همین گوساله است. یک نفره توحید را تبدیل به گوساله پرستی کرد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) خداپرستان به سراغ گوساله پرستی رفتند. پشت کردید. یک نفر می تواند نقشه را عوض کند. یک نفر می تواند اثر بگذارد. انسان موجود خطرناکی است، هیچ کس به خودش اطمینان نداشته باشد. مؤمن، معتکف، روضه خوان، عالم، دکتر، مهندس، هیچ کس به خودش اطمینان نداشته باشد. انسان یک مرتبه عوض می شود.
درخواست بت پرستی پس از دیدن معجزه حضرت موسی
وی گفت: خدا به موسی فرمود: یارانت را بردار و ببر رو به دریا! حرکت کن که از شر فرعون نجات پیدا کنی. فرعون هم شنید، لشگر پشت سر اینها! یک مرتبه طرفداران موسی که رو به دریا رفتند دیدند، مقابلشان دریاست و پشت سرشان لشکر فرعون! گفتند: قرآن بخوانم.... «إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» (شعراء/61) الان اینها دسترسی به ما پیدا می کنند. موسی گفت: «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی» (شعراء/62) بابا خدا گفته است برو، لابد یک کاری می کند. رفت کنار دریا و گفت: «اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ« عصا... این عصا عجب عصایی بود. به آب می زد خشک می شد، به خشک می زد، آب می شد. هر دو هم در قرآن هست. «اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ« آیه ی دیگر «اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ« (شعراء/63) بحر یعنی دریا، حجر یعنی سنگ! به سنگ بزن چشمه آب در می آید. به آب بزن دریا خشک می شود. آبها روی هم سوار می شود. عصایش را زد، آب های روی هم سوار شد، کف دریا خشک شد. «کالحجارة» داریم.
حجتالاسلام قرائتی با اشاره به دعای سمات گفت: در این دعا «کالحجارة» نه یعنی اینکه گلی بود. می گوید حالا دریا آب هایش پس برود، گلش را چه کنیم؟ می گوید: «کالحجارة» آن کسی که آب را روی هم سوار می کند، کفش را هم خشک می کند. از رودخانه عبور کردند، فرعون هم آمد، فرعون که وارد رودخانه شد، آب ها برگشت و فرعون غرق شد با لشکرش. «وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَق» (یونس/90) فرعون و لشکرش غرق شدند. آن طرف آب طرفداران موسی دیدند یک گروهی بت پرست هستند، گفتند: موسی! موسی! اینها بت پرست هستند. پس یک خدایی برای ما درست کن. قرآن بخوانم؟ از آن عربی آسان ها هست، بعضی از آیات قرآن را فارس ها هم می فهمند. « اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/138) «اجْعَل» قرار بده! «لنا» برای ما! «إِلَـهًا» خدایی «کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» همینطور که این ها یک خدایی، یک بتی دارند... الان دیدند که موسی با عصا دریا را خشک کرد. آن طرف دریا گفتند ما می خواهیم بت پرست بشویم.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال چه اشکالی دارد که در غدیرخم همه برگردند؟ تصریح کرد: پایشان از دریا که آن طرف رفت، یک مرتبه طور دیگر فکر کردند. انسان یک آدم عجیبی است. حالا گاهی بر می گردد از بدی به خوبی و گاهی از خوبی به بدی! مگر مردم ایران کم بودند که می گفتند: جاوید شاه! جاوید شاه! مگر همین ها نگفتند: مرگ بر شاه! مرگ بر شاه! یک نفس روح الله به این ها خورد، جاوید شاه مرگ بر شاه شد.
این مفسر قرآن عنوان کرد: این در راه حق! بت پرست بودند، اصلاً بت خرمایی داشتند، مقدار زیادی خرما را جمع کردند و هسته اش را گرفتند، خود گوشت خرما را خمیر کردند، یک بت خرمایی درست کردند، در مقابلش گریه می کردند، خدا می گوید: بابا خودت این را ساختی، گریه می کردند. قحطی شد، هر چه داشتند خوردند، گفتند برویم بت خرمایی را هم بشکنیم و آب بزنیم و بخوریم. آوردند تا تیشه بزنند، گفتند: بابا خداست. رفتند گفتند: گرسنه هستیم. خدا چیست؟ خرماست. اینکه یک مثل در بین ایرانی ها هست که می گویند: هم خدا را می خواهد هم خرما را! ریشه اش همین است. یعنی انسان موجودی است که از خداپرستی به خرماپرستی کشیده می شود. حالا! تاریخ می شود عوض شود. آقا نپرس چرا از حضرت علی(ع) برگشتند. از خدا برگشتند. گفتند: « اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» به موسی گفتند یک بت درست کن. آن طرف آب!
وی افزود: قرآن راجع به بنی اسراییل می گوید: «وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» «وَیَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاءَ» هم «وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» است و هم «وَیَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاءَ»! بعضی ها پیغمبرها را کشتند، خوب وقتی پیغمبرها را کشتند، پسر پیغمبر را هم می کشند. در کربلا یزیدیان نماز جماعت خواندند. ولی امام حسین(ع) را هم کشتند.
واقفیه، در زمان امام رضا(علیه السلام)
رئیس ستاد اقامه نماز کشور بیان کرد: ما یک گروه داریم به نام واقفیه! یعنی تا امام هفتم را قبول دارند. سر امام رضا(ع) ایستاده اند. واقف یعنی توقف! چرا ایستادید؟ چون نماینده امام هفتم... شخصی بود نماینده امام هفتم، خمس و زکات و پول ها را جمع می کرد، که به امام برساند، امام هفتم که شهید شد، دید حالا باید پول ها را به امام رضا(ع) بدهد، گفتند: نه! تمام شد دیگر! اصلاً زیر امامت زدند برای اینکه پول ها را ندهند. به نام واقفیه! البته در جمهوری اسلامی ما هم واقفیه هست. امام خمینی(ره) را قبول دارد، به مقام معظم رهبری که رسید، نق می زند. این ها واقفی ها هستند. یعنی امام کاظم را قبول دارد، به امام رضا(ع) که می رسد، می ایستد. بعضی خانم ها همه ی اسلام را قبول دارند، به حجاب که می رسند، می گویند: حجاب را من قبول ندارم. نماز می خوانم، روزه می گیرم... اینها واقفیه ها هستند.
وی ادامه داد: نمی شود گفت که من سه تا لاستیکم سالم است، حالا این یکی را بگذار پنچر باشد. آقا نمی رود. نمی رود. اگر طناب چهل متری یک وجبش هم پوسیده باشد، شما به آب نمی رسی! پرسید آقا چرا نمازخوان ها عقب هستند؟ گفتم برای اینکه نمازخوان ها چرخ «واعبدوا» را بادش می کنند، «واعبدوا» «اقیموا الصلاة» چرخ «واعلموا» را پنچر گذاشته اند. درس نمی خوانند. در قرآنی که می گوید: «واعبدوا» می گوید: «واعلموا» هم می گوید: نماز بخوان! هم می گوید: درس بخوان! اما ما نماز می خوانیم ولی درس نمی خوانیم، خوب رفوزه می شویم. یک عده هم «واعلموا» را کارش دارند «واعبدوا» را کاری ندارند. باید با هم باشند. سوزن و نخ با هم می دوزد. سوزن خالی خون می اندازد. اگر آموزش و پرورش ما، دانشگاه ما، حوزه ما، تربیت معلم ما، اگر علم و تقوا با هم بود، مفید است.
لزوم همراهی علم و تقوا
حجتالاسلام قرائتی اظهار کرد: باید همراه با درسمان معنویت، تقوا اضافه شود. اصلاً معنویت قبل از درس است. شما اگر خواسته باشید ظرفی را آب کنید، ائل ظرف را می شویید و بعد آب می کنید. قرآن اول می گوید: ظرفت را بشوی، «یزکیهم» بعد می گوید: شیرش کنید «یعلمهم». چون اگر ظرف نشسته باشد، یعنی اگر در یک حوضی گربه مرده باشد، هرچه بیشتر آب کنی، گربه مرده آب را بدتر می کند. البته یکجای قرآن «یعلمهم» اول است. این را هم می گویم چون معلم قرآن هستم، شما هم سر کلاس قرآن هستید، یکبار اول «یعلمهم» می گوید، بعد «یزکیهم» را می گوید. ولی سه بار اول می گوید: «یزکیهم» بعد می گوید: «یعلمهم». این را ما بررسی کردیم فهمیدیم آن مرتبه هم که اول «یعلمهم» گفته، برای خدا نیست. برای حضرت ابراهیم است. ابراهیم در دعا گفت: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً» (بقره/129) خدایا بعد از من به اینها پیغمبری بده. خدا گفت: به اینها می دهم، نه آنگونه که تو گفتی. تو گفتی: پیغمبری بده، «یعلمهم و یزکیهم» من پیغمبری می دهم «یزکیهم و یعلمهم». پیغمبر از این طرف دعا کرد، خدا از این طرف مستجاب کرد. گاهی هم صلاح از این طرف است.
وی افزود: فردی می گفت که به حرم امام رضا رفتم. گفتم: یا امام رضا! ما سه حرف بیشتر نداریم. 1- مغازه و سرمایه 2- خانه و زندگی 3- زن و بچه. می گفت: ما از این طرف به امام رضا گفتیم، امام رضا از آن طرف گوش داده است. ما از این طرفی به امام رضا گفتیم، امام رضا از این طرف گوش داد. البته باید هم از آن طرف گوش بدهد. یک کسی خدمت حضرت آمد گفت: فقیرم! گفت: برو داماد شو. گفت: به! ندارم بخورم. گفت: برو ازدواج کن وضعت خوب می شود. تمام آدم ها بعد از ازدواج وضعشون بهتر می شود. خدا می گوید: چرا بچه هایتان را از ترس خرجی می کشید. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم» (اسراء/31) «نرزقهم» جلو است و «ایاکم» بعدش است. یعنی من از صدقه سر بچه به تو هم می دهم بخوری. از صدقه سر مزرعه، درخت های جوی ها سبز می شود. اگر این جوی که آب را به مزرعه می برد، نبود مردم می شستند بول می کردند. اینکه آب را رد می کنند، صدقه سر اینکه این جوی آب را می خواهد در مزرعه برساند، خود درخت های کنار جوی هم سبز می شود. گاهی وقت ها از صدقه سر بچه، پدر و مادر هم می خورند. یکوقت نگوییم: من خرجی ات را دادم. اگر من نبودم اصلا خدا به تو نمی داد.
ماجرای طالوت و کوتاهی در انجام دستورات
رئیس ستاد اقامه نماز کشور با اشاره ماجرای طالوت در قرآن کریم اظهار کرد: نزد پیغمبر آمدند گفتند: ما می خواهیم بجنگیم یک فرمانده نظامی می خواهیم. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکا» (بقره/247) شما اگر می خواهید بجنگید و مشکل شما فرمانده نظامی است، از این معلوم می شود انبیاء فرمانده کل قوا هم بودند. که فرمانده نظامی را از پیغمبرشان می خواستند. گفتند: تو یک سرتیپی و سرهنگی برای ما بفرست. تا گفت: طالوت، گفتند: نه ما طالوت را قبول نداریم. او جیبش خالی است. فرمانده نظامی باید مغز و بازو داشته باشد، مغز برای طراحی و بازو برای جنگ است. چه کار به جیبش دارید؟ گفتند: نه ما نیستیم. در همین قرآن داریم که بنی اسرائیل اول گفتند: یک کسی را تعیین کن و وقتی تعیین کردند گفتند: قبول نداریم. اشکالی ندارد! پیغمبر را هم تعیین کنید، و بعد هم بگویند: قبول ندارند. از این انحراف ها وحشت نکنید. خوب این انحراف ها وحشت نکنید. خود ما چقدر غر زدیم. یک مقدار هم از قول خودمان بگوییم.
فراموش کردن وعدههایی که به خدا دادهایم
وی در ادامه با طرح موضوع فراموش کردن وعده های الهی افزود: عروس و داماد ازدواج می کنند. «فَلَمَّا تَغَشَّاها» «حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً» زن باردار می شود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ» وقتی بچه سنگین شد و دیگر پا به ماه شد و پیداست که دیگر جدی حامله است, دعا می کنند. «دَعَوَا اللَّهَ» می گویند: خدایا «رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً» اگر اولاد صالحی به ما بدهی «لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ» (اعراف/189) ما شکر می کنیم. « فَلَمَّا ءَاتَئهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکاَء» (اعراف/190) وقتی خدا اولاد صالح می دهد می گوید: نه! نمی خواهد نماز بخوانی برو درست را بخوان. مدرکت مهم است. نمی خواهد شیخ شوی. همین آقا و مادری که می گوید: برو درست را بخوان، نمی خواهد مسجد بروی. همین خانم همان کسی است که وقتی بچه در شکمش بود، گفت: خدایا اگر اولاد صالحی بدهی، «لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ» ما شکر می کنیم. « فَلَمَّا ءَاتَئهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکاَء» طور دیگری می شویم. خود انسان هم برمی گردد. پقدر تا به حال قول دادیم و برگشتیم؟
شخصی به نام ثعلبه نزد پیغمبر آمد و گفت: من می خواهم کشاورزی ام را توسعه بدهم. دعا کن! حضرت فرمود: تو همین مقداری که هستی بس است. اصرار کرد! فرمود: صلاح تو نیست. گفت: شما دعا کن. دعا کرد و وضعش خوب شد و مدینه جایش تنگ شد و بیرون مدینه رفت کشاورزی را توسعه داد و مسئول زکات رفت از او زکات بگیرد. گفت: ما زکات نمی دهیم. قرآن می گوید که «فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُوا»
حجتالاسلام قرائتی با اشاره تولد امام هادی اظهار کرد: زیارتی دارد امیرالمؤمنین برای غدیر خم... چون امام هادی پانزده ذی الحجه است، غدیر خم هجده ذی الحجه، سه روز بین تولد امام هادی و غدیر خم فاصله است، دیدم که نوشته است، زیارت غدیر... الله اکبر! خواهش می کنم هر کس با عربی آشناست، استاد معلم مربی، طلبه حتماً این را بخواند روز عید غدیر! یک زیارت طولانی هم هست. شاید نیم ساعت طول بکشد. در این زیارت حدود پنجاه آیه قرآن است. یعنی هر چه را که امام هادی می خواسته است، در قالب زیارت ها گفته است. و این صحنه برای خود ما هم یک درسی شد.
وی در ادامه به اشاره به کنگره ای بعد از شهدای مکه در آفریقا گفت: درباره چهارصد شهید مکه، یک کنگره ای بود که برای سخنرانی به آفریقا رفتیم. از همه کشورهای آفریقایی و غیر آفریقایی جمع شده بودند، سالنی دو سه برابر اینجا با کم و زیادش بود. گفتند کسی علیه سعودی حق ندارد حرف بزند. چون سعودی به همه آخوندها پول می دهد. اصلاً ما هم آمده بودیم که بگوییم سعودی ما را کشتند. حرف نزدن یعنی چه؟ شب نشستم و با خودم فکر کردم که ... حرف با این ها نزن. یک گنبد خضراء، گنبد سبزی بود، قبر پیغمبر! بزرگ! به یک نفر گفتم تو فردا این را بردار و همین طور بالای سر من نگهدار. همینطور بایست. گفت: چرا؟ گفتم: تو بایست باقی اش با من! این برداشت و این را نگه داشت و من وقت سخنرانی ام که شد، رفتم و گفتم: آقا من با شما حرف نمی زنم. من با پیغمبر حرف می زنم، پشتم را به مردم کردم و آن وقت زیاتنامه خواندم.
این مفسر قرآن ادامه داد: گفتم «السلام علیک یا رسول الله...» یا رسول الله! گفتی ظلم نکنید، زیر بار ظلم نرو، بلند شو و ببین که مسلمانان چقدر مظلوم هستند. یا رسول الله گفتی روی پای خودت بلند شو، بلند شو و ببین سنگ های قبرت هم از خارج می آید. یا رسول الله تو گفتی نمی دانم چه، «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّـهِ» (انفال/60) بلند شو و ببین مسلمانان از دشمن خدا می ترسند. تو گفتی: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ« (فتح/29) بلند شو و ببین «أَشِدَّاءُ عَلَى الْمسلمین رُحَمَاءُ بین الکفار» آقا پشتم را به این جمعیت کردم، یک سی چهل آیه را به هم گره زدم، «السلام علیک یا رسول الله... بلند شو و ببین... بلند شو و ببین...» آقا جلسه متحول شد، چه افرادی گریه کردند. بعد از جلسه سر من ریختند، ببوس!
وی افزود: همان هایی که گفتند: کسی علیه سعودی نباید حرف بزند. پشتم را کردم و با کمک آیات قرآن، یک زیارتنامه درست کردم، تمام جنایات و ضعف های امت اسلامی را... «السلام علیک یا رسول الله... در قرآن گفتی این... ما این هستیم. در قرآن گفتی این... ما این هستیم. در قرآن گفتی این... ما این هستیم. یا رسول الله در قرآن گفتی: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ«، بلند شو و ببین نماز مسجد الحرام «و لا تَنْهَى عن الْفَحْشَاءِ و لا عَنِ َالْمُنکَرِ« نماز جماعت دو میلیونی می خوانند، بالاترین منکر هم کشتن مسلمانان غزه و فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان است. خدایا هر چه به عمر ما اضافه می کنی، به ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق برکت کار ما بیفزا. ما را نسبت به خون شهداء و خدمات نیاکان خائن قرار نده. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما!
رئیس ستاد اقامه نماز کشور در پایان اظهار کرد: بار دیگر از تک تک کسانی که در این مسابقات فرهنگی درسهایی از قرآن در این بیست و سه سال، در این سال ها کمک کردند، شرکت کردند، برنده شدند، که شما از برندگان هستید، تشکر می کنیم. این برندگی شما به لوحی نیست که ما به شما می دهیم. برندگی شما به این است که شما با قرآن آشنا بشوید. اگر با قرآن آشنا شوید، چیزی دیگر در نزد شما مزه نمی کند. ما اگر مزه قرآن را بچشیم، چیزی دیگر... موسی چون شیر مادر را خورد، بعد که از آب او را گرفتند، هر دایه ای را به او دادند، دیگر سینه دایه را نمی مکید. یعنی چه؟ یعنی کسی که به سینه مادر چسبید و از شیر مادر خورد، دیگر شیر دایه ها مزه نمی کند. ما هنوز به قرآن نچسبیده ایم که شیر قرآن را بمکیم. وگرنه هیچ چیزی نزد ما مزه نمی کند.