به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، مرحوم «حسن بیگلری» از اساتید قدیمی قرآن کریم، سرهنگ ارتشی بود که با لباس نظامی به جلسات قرآن وارد میشد و با برگزاری مداوم جلسات قرآن کریم به پرورش و تربیت قاریان میپرداخت. مسجد المصطفی(ص) در میدان حسنآباد محفلی برای قاریان و علاقهمندان قرآن بود که از سطح شهر برای آموختن شیوه قرائت قرآن جمع میشدند.
بار دیگر در ظهری دلنشین، تعدادی از شاگردان استاد سرهنگ بیگلری دور هم گرد آمدند تا در فضایی صمیمی به نقل خاطرات خود از استاد و ذکر سجایای اخلاقی وی بپردازند. این مراسم با حضور استادان بزرگ قرآنی کشور، احمد و محمد خواجوی، حسن رنجبر و رضا بهرامی که از شاگردان استاد بیگلری بودهاند، برگزار شد.
در همان آغاز جلسه استاد بهرامی با اشاره به علاقه فراوان استاد بیگلری به سبک تلاوت استاد منشاوی، میگوید: استاد به سبک منشاوی خیلی علاقه داشت و هنگام شنیدن صدای تلاوت ایشان اشک از چشمانشان جاری میشد.
وی سپس به تلاوت آیات شریفه سوره حمد به سبک منشاوی میپردازد و فضای عطرآگین تلاوت آیات وحی را با یاد و خاطرات قرآنی استاد بیگلری پیوند میزند.
استاد محمد خواجوی که به نوعی مسئولیت اجرای این محفل صمیمی را بر عهده داشت، عنوان میکند: استاد بیگلری و استاد مولایی و مروت از نسل اول در قرائت علمی در کشور و جزء «السابقون السابقون» هستند؛ به نظر نمیآید که قبل از این بزرگواران کسی در زمینه قرائت قرآن به شکل علمی و در قالب سیستم آموزشی کاری کرده باشد. شروع کارهمیشه چندین مشکل دارد؛ اولا فضا، فضای آمادهای نیست چون مردم با حرفی نو، سیستم و فضای جدید روبرو میشوند. لذا از آنجا که فضا ناآشناست، کسانی که با سبکهای قدیمی فعالیت میکنند موضع میگیرند و اجازه نمیدهند کار، روان ادامه پیدا کنند.
وی میافزاید: یادم هست در زمان قدیم، خیلی از معتقدین به این سبک جدید اعتراض میکردند و حتی به تشویقها و «الله»هایی که هنگام قرائت میگوئیم ایراد میگرفتند. این نسل اول، زحمتهای فراوانی کشیدند و واقعا جز «السابقون السابقون» لقب گرفتند. نسل اول هر کاری همواره با هنرمندی، مرارت و سختی روبرو میشوند؛ این اولینها همیشه سختیهای بسیار و ملالتهای فراوانی کشیدند. همیشه اولین نسل باید هزینههای بیشتری بپردازند.
«حسن رنجبر»، پیشکسوت قرآنی که در نهمین همایش تکریم چهرههای قرآنی به عنوان استاد قرآن با بیش از 40 سال فعالیت آموزشی و جلسهداری مورد تجلیل قرار گرفت، میهمان دیگر این جلسه قرآنی بود؛ سادگی و بیآلایشی در چهره این استاد قرآنی مشهود است. گرد گذر عمر و چهل سال جلسهداری برای آموزش قرآن نتوانسته لبخند رضایت را از وی بگیرد.
وی با اشاره به اساتید قرآنی خود بیان میکند: بنده حدودا پنج استاد داشتم اولین نفر استاد ظهوری که تاجر فرش بودند و دومین استادم سرهنگ بیگلری بود که مردی بسیار مؤمن، متقی و شریف بود. میدیدم وقتی که میآمد لباس سرهنگی خود را درمیآورد و با افتخار و خوشحالی عبای کهنهاش را میپوشید، همیشه دو سرتیپ هم با وی همراه بودند. کلاسهایشان در مسجد المصطفی(ص) در میدان حسن آباد برگزار میشد.
استاد رنجبر به یاد روزهای نوجوانی و جلسات گرم قرآن استاد بیگلری میافتد و بیان میکند: من همیشه در کلاسها شرکت میکردم، یک مدت نتوانستم بروم و دوباره که رفتم دیگر رویم نمیشد بالا بنشینم، با خجالت انتهای جلسه نشستم و نمیخواستم قرائت کنم. بالاخره قرآن را که خواندم، من را دید و با روی خوش با من رفتار و اظهار خوشحالی کرد. این گونه رفتار ایشان باعث جذب شاگردان و انس با جلسات قرآن میشد.
رنجبر در ادامه میگوید: یکبار به همراه دوستان قرآنی، تصمیم گرفتیم جلسه قرآنی را در یکی از مساجد محل برگزار کنیم و از مرحوم بیگلری و مرحوم مولایی نیز دعوت کردیم تا در این جلسه حضور داشته باشند؛ سرهنگ بیگلری دعوت ما را پذیرفت اما مرحوم مولایی پیغام داده بود که مسافرتی در پیش دارد و نمیتواند به این جلسه بیاید و از این بابت عذرخواهی کرده بود. آن جلسه قرآن، نورانیترین جلسهای بود که تا به آن زمان دیده بودم.
وی که شب منتهی به آن جلسه قرآن را شب تلخی میداند و خاطره بدی را در ذهن خود مرور میکند، ادامه میدهد: استاد بیگلری پس از آن جلسه که مخصوص روخوانی کودکان ابتدائی بود، خیلی تعریف کرد و گفت «من خیلی هم خودم جلسه داشتم و هم در جلسات قرآن شرکت کردم اما نوری که اینجا دیدم را جایی ندیدم». میخواستند محبت خودشان را ابراز کنند و من را دلگرم کنند. عرض کردم «این محبت خداوند است و ما هرچه داریم از شما داریم». علی افراش و خلیلی هم از شاگردان ایشان حضور داشتند. ایشان را تا میدان مقدم با صلوات بدرقه و خداحافظی کردیم. همان شب بود که استاد سکته کرد و در بیمارستان آبان بستری شد. بنده به اتفاق مرحوم استاد بیوک محمدی به عیادتشان رفتیم. یادم هست که هنگام عیادت گریه میکردیم و دخترشان که پرستار بود ما را از این کار برحذر داشت. بعد از ترخیص دیگر استاد توانایی تدریس نداشت و سه سال با ویلچر میآمد. ایشان همان طور که استاد خواجوی گفتند واقعا «السابقون السابقون» بودند. آن زمان کسی جرئت نداشت جلسه قرآن داشته باشد، توقیف و زندانی میشد.
این پیشکسوت قرآنی در تشریح فضای ارتش میافزاید: من را به بخش وزارت کشور و ستاد مشترک ارتش معرفی کردند و در آنجا به درجهداران و سرهنگها که تقریبا 40 نفر بودند درس میدادم. دیدم بعضی از این افراد اصلا نماز خواندن را بلد نیستند. از نظر احکام و دین خیلی عقب بودند؛ همانجا بهمن گفتند: ما مثل پارچه سفیدی هستیم که داخل روغن سیاه ماشین انداخته شده و کثیف هست، آیا شما میتوانید این پارچه را تمیز کنید و ما را بسازید؟ که جواب دادم من نمیتوانم ولی این قرآن میتواند که همینطور هم شد و از آن کلاس چندین معلم قرآن تربیت شدند. فضای قبل از انقلاب اینگونه بود و استاد بیگلری در چنین فضای کاری توانسته بود متعهد و قرآنی بار بیاید.
استاد بهرامی، از دیگر شاگردان استاد بیگلری با اشاره به آیه «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» تصریح میکند: بزرگداشت اساتید و خادمانی که عمری به خدمت قرآن کمر همت بستهاند کار بسیار پربرکت و شایستهای است. بنده نیز اساتید متعددی داشتم که برای تلمذ میرفتم؛ استاد نجفی در زمینه قرائت و استاد مشکات که در دانشگاه دارالعلوم درس تفسیر و معارف قرآن میداد. استاد بیگلری هم که به خدمتشان میرسیدم مرد قرآنی بود که جاذبههای فراوانی داشت و در عین حال دافعهای هم نداشتند مگر در مورد کسانی که با قرآن اصلا مراودتی نداشتند.
وی میافزاید: اینگونه نبود که شاگردها به کلاس بیایند و منتظر معلم شوند و بعد از درس هم سریع معلم کلاس را ترک کند. استاد همواره داخل کلاس و در دسترس بود تا با صلوات ایشان را راهی میکردیم و بعد از کلاس هم همینطور تا جایی که فقط من و ایشان تنها میشدیم و ایشان میرفت. استاد بیگلری هم سبک اسلامی و اخلاقی داشت. زمستانها بعد از نماز قرآن میخواندیم ولی ایشان قبل از نماز حجتالاسلام مسجدجامعی به مسجد میآمد. اگر وقتی ساعت سه بعدازظهر میرفتیم استاد را در مسجد در حال مطالعه میدیدیم. بعد از رفتن همه باز ایشان در مسجد میماند.
این پیشکسوت قرآنی با بیان اینکه استاد بیگلری سه روز در هفته در مسجد المصطفی(ص) جلسه قرآن داشت، گفت: ما برای استفاده از معلومات ایشان انتظار نمیکشیدیم. ایشان همیشه در دسترس بودند؛ ویژگی خیلی خوب ایشان این بود که معلوماتشان برای همه شاگردانشان بود و متواضع برخورد میکردند و همین باعث میشد که همه جذبشان شوند. جلسه ایشان تنها جلسهای بود که رویکرد استدلالی داشت. بنده در جلسات اساتید مولایی، مروتی و رضایی شرکت میکردم و بسیار مفید بود ولی هیچکدام استدلالی تدریس نمیکردند. جلسه ایشان این گونه بود که دلیل میآورد برای هر چیز که چرا اینطور است. سبک خاص ایشان بود که همه چیز را با استدلال یاد میداد حتی در تجویدشان هم استدلال میکردند.
وی میافزاید: ویژگی دیگرش این بود که اگر کسی هنری داشت و میخواست ارائه دهد، ایشان فضا را مهیا میکرد. ایشان سبک تلاوت استاد منشاوی را خیلی دوست داشت و میدیدم که نوار تلاوتش را گوش میداد و هنگام شنیدن آن گریه میکرد. هر کسی سبک خاصی را ترجیح میدهد، مثلا من سبک «محمود البنا»، «کامل یوسف» و «مصطفی اسماعیل» را دوست داشتم ولی بهخاطر اینکه ایشان منشاوی را دوست داشتند، به این سبک قرآن میخواندم. یک روز تا صبح قرآن تلاوت میکردم، مادرم میگفت بخواب ولی ادامه میدادم. چون در ماه رمضان از رادیو کویت نیم ساعت قبل از اذان صبح سبک منشاوی را پخش میکرد و من این سبک را گوش میدادم.
وی با بیان اینکه اولین سورهای که در کلاس استاد بیگلری خواندم سوره «قاف» به سبک منشاوی بود. قرائت در کلاسشان نوبتی بود و شاید 2 تا 3 هفته طول میکشید تا نوبت به شخصی برسد. به استاد عرض کردم که قرائتم به سبک منشاوی است. ایشان خوشحال شد و در همان جلسه خواندم و خیلی خوششان آمد. اخلاقشان اینطور بود که همه را جذب میکرد. آنموقع یعنی در سال 48 و 49 کلاسشان زبانزد خاص و عام بود. بعد از آن نیز کتاب «سرّ البیان» استاد چاپ شد. محال بود کسی به کلاس استاد بیگلری وارد شود و جای دیگری برود. شاگرد خیلی زیاد داشتند که متأسفانه اکثرشان از دنیا رفتهاند.
احمد خواجوی، برادر بزرگتر استاد محمد خواجوی و از شاگردان استاد بیگلری است که از سال 1348 افتخار شادگردی در محضر استاد بیگلری را داشته است. خواجوی که حدود 11 سال به صورت رسمی و غیر رسمی شاگرد مرحوم بیگلری بوده است، از خاطره اولین حضور خود در جلسه استاد چنین میگوید: ایشان مرد وارسته، عالم و باتقوایی بود؛ یک شب در هفته، جلسه تجوید تخصصی و یک شب دیگر جلسه تفسیر قرآن در مسجد المصطفی(ص) داشت. در ابتدای آشنایی خود با سرهنگ بیگلری در یک کلاس خصوصی چند نفره خدمتشان میرسیدم تا اینکه کمکم به جلسات قرآن ایشان در مسجد المصطفی(ص) رفتم و بعد از آن هفتهای یک یا دو شب در محضرشان حاضر میشدم.
وی میافزاید: سرهنگ بیگلری طی آن سالها در خیابان ولیعصر ـ مسجد شفا نیز جلسه قرآن داشت که من هیچگاه به آن جلسه ایشان نرفته بودم. آنچه که از سرهنگ بیگلری بهخوبی در یاد دارم این است که ایشان همواره مورد احترام همه بودند و «مرحوم حاج مصطفی مسجدجامعی» نیز احترام زیادی برای ایشان قائل بود و ایشان علاوه بر اینکه در بین اساتید دیگر نیز به خوبی شناخته شده بود و با آنها مراوده داشت بسیار مورد احترام و اعتماد اساتید قرآن بود».
این استاد قرآن با اشاره به ویژگیهای کتاب «سرّالبیان فی علم القرآن» استاد بیگلری تصریح میکند: هنگامی که با ایشان آشنا شدم سال 48 بود و ایشان در سال 38 یعنی ده سال قبل از اینکه من با ایشان افتخار آشنایی پیدا کنم کتاب را نوشت؛ قبل از آن هم حتما جلساتی داشتهاند که در این سال شروع به تألیف کتاب کردهاند. تنفیذات آیات عظام در ابتدای این کتاب موجود است که نشان از جایگاه کتاب دارد. به عنوان نمونه در تقریظ آیتالله حاج شیخ محمد تقی آملی میخوانیم: «در این عصر فیروز این سعادت عظمی بهره و نصیب جناب مستطاب خیر شعار سعادت آثار صاحبالعز و الاقبال ذیالشوکه و الاقتدار جناب آقای سرهنگ حسن بیگلری دام اقباله و زیدفی توفیقاته گردید، از عنفوان شباب عمر گرانمایۀ خود را صرف در قرائت قرآن مجید و تعلم و تعلیم آن نموده و در آموزگاری آن جدی وافی و سعیی به سزا نموده، در شبهای عدیده به تشکیل مجالس قرائت مشغول و به تعلیم آداب تجوید وقت گذرانیده و در نتیجۀ اهتمام در آن یک عمر، موفق به تألیف کتابی در تجوید شدهاند که مشاهدۀ آن شاهد صدق در کوشش و بذل جهد ایشان است».
محمد خواجوی با بیان اینکه کتاب به جامعیت سر البیان به زبان فارسی پیش از این کتاب ندیدم، تصریح میکند: در زمینه آموزش قرآن به زبان عربی «النشر» را داشتیم. بنده چون در خانواده مذهبی بودم خیلی اشتیاق داشتم به یادگیری قرآن و به کلاسهایی رفتم ولی من را جذب نکردند. استاد ابوالقاسم یاسری، دبیر تعلیمات جعفری در دبیرستان بنده بودند که کتاب «التجوید» در قطع جیبی در زمینه تجوید را نوشته بودند. ولی نه در این سطح و تفصیل. ما در باب حفظ، قرائت، تجوید و تفسیر مدیون استاد مولایی و استاد بیگلری هستیم. ایشان یا کسان دیگر که گمنام بودند و کمتر از انگشتان دست هستند.
وی میافزاید: کتابهای قبلی به این کیفیت نبودند؛ البته چاپ اول و دوم کتاب استاد بیگلری مختصر بود و در چاپ سوم تصحیح کردند و بخش اختلاف قرائات را اضافه کردند و خیلی مسائل دیگر. فصل علوم قرآنی که تقریبا نصف کتاب و فصل دوم که در زمینه تجوید قرآن بود. خلاصه هر کس بخواهد با علوم قرآنی یا تجوید آشنایی پیدا کند، این اثر کتاب بسیار خوبی است. از طرف قراء مصری و ایرانی در باب اختلاف قرائت خیلی این کتاب قابل بهرهبرداری است. استاد مولایی هم کتابی در باب اختلاف قرائت داشت ولی این کتاب مفصلتر و جامعتر است. بنده در مسجد المصطفی(ص) تا زمان فوتشان بودم. منزل ایشان آنزمان واقع در خیابان جامی بود و در بیمارستان مروستی بستری شده بودند. همراه با آقای بیوک محمدی دو سه باری خدمتشان رسیدیم تا زمانی که دیگر ممنوع الملاقات شدند.
استاد احمد خواجوی ادامه میدهد: یک نکته را باید عرض کنم و آن اینکه بنده انتظار داشتم از مجامع قرآنی همچون فرهنگسرای قرآن یا دارالقرآن یا سازمانها و نهادهای قرآنی دیگر که برای ایشان که پدر این سبک استدلالی هستند عنایت بیشتری نسبت به این استاد بزرگوار داشته باشند. باید تجلیل بزرگ کشوری برای ایشان انجام میشد. بسیاری از بزرگان ما از شاگردان ایشان هستند. تا قبل از ایشان افراد میآمدند و یک ساعت تا یک ساعت و نیم قرآن میخواندند، غلط و صحیح، و میرفتند ولی ایشان سبک علمی را خلق کرد. بزرگان ما همه تا دو، سه نسل آموزگار به ایشان مرتبط میشوند.
محمد خواجوی نیز سخنان برادر خود را تأیید و تصریح میکند: اینان از «السابقون السابقون» هستند و باید یک تجلیل کشوری و ملی در حضور تمام اساتید قرآنی انجام میشد که انشاءالله در آینده انجام بشود. بنده مستقیما شاگرد ایشان نبودم ولی چند جلسهای حضور پیدا کردم و از برکات زحمات و تلاشهای ایشان مطلع شدم. اکنون نسلی که ایشان تربیت کردند شاگردانی داشتند و قرآنی شدند، من خودم هم مدیون اخوی هستم که شاگرد ایشان بودند، لذا باید به بزرگداشت این بزرگان اهتمام داشت.
حسن رنجبر در تشریح شرایط دوران پیش از انقلاب عنوان میکند: اگر سابقا عشق و علاقه به قرآن بیشتر بود ولی زمینه و راهی برای حرکت به سمت قرآن پیدا نمیشد، مگر جلسات قرآن که واقعا از نظر استاد و معلم در مضیقه بودند.
استاد بهرامی با اشاره به سابقه مبارزاتی خود در زمان انقلاب تصریح میکند: در آن موقع البته برای اشاعه قرآن فضا آزاد بود. یعنی تا بعد از انقلاب چون شاه و ساواک گفته بود که هرچه میخواهید قرآن بخوانید ولی به سیاست کاری نداشته باشید. خانم کاتوزیان هم سرهنگ بود خودش یک مجتهدهای بود ولی شخصی با او کاری نداشت. یعنی برای قرآنخوانی آزاد بودیم ولی قرآن منهای سیاست. برای همین هم بسیاری از افراد تلاش میکردند جلسات قرآن خود را حفظ کنند.
وی میافزاید: فقط استاد رضائی (که خدا رحمتش کند) هم معلم من بود هم دوست، هفتهای یکبار تفسیر داشت و لابلای تفسیر بحث سیاسی را غیر مستقیم مطرح میکرد. وی مرد خیلی مبارزی بود و در جلسات حرف سیاسی میزد و به همین دلیل ساواک اذیتش میکرد. دین محال ممکن است که به سمت سیاست نرود فقط شاه میخواست که قرآن بخوانیم و درآن تدبر نکنیم مانند آنچه در زمان امویه انجام شد تا مردم به سمت تدبر نروند.
این استاد قرآنی با اشاره به دقتهای استاد بیگلری میگوید: ما همه ثمره جلسات قرآن قبل از انقلاب بودیم. استاد بیگلری میگفت: در تشویق قاری افراط نکنید. معنا و مفهوم آیه را بفهمید بعد «الله» بگوئید. در قرآن کریم به این مضمون اشاره شده که هنگام تلاوت قرآن این این قدر سروصدا میکردند که صدای قاری را متوجه نشویم. بعضی فکر میکردند تشویقهای ما از ایندست است که این افراط را پیامبر(ص) نهی کرده است.
استاد محمد خواجوی اظهار میکند: فحشا و منکرات در سطح جامعه طوری بود که به مردم القا میکرد که تنها افراد عقبافتاده نماز میخوانند و اهل دین هستند.
احمد خواجوی نیز به شرایط سخت دینداری در دوره پیش از انقلاب اشاره و بیان میکند: افراد معتقد را ترور شخصیت میکردند تا اگر کسی جنبه پائینی داشت از این خط خارج شود.
استاد بهرامی نیز به خاطر خود از ساواک اشاره میکند و تصریح میکند: پسر یکی از رفقا را ساواک گرفته بود. پدرش به ساواک گفته بود که پسرم بسیار مظلوم و متدین هست و حتی آزارش به مورچه هم نمیرسد و اهل تدین و نماز است. به پدرش گفته بودند شما چرا پسرت را اینطوری تربیت کردهای؟ باید به مجالس لهو و لعب برود.
استاد محمد خواجوی با اشاره به امکانات محدود آن دوره جهت آموزش قرآن میگوید: اخوی یک گرام آورده بود که صفحات عبدالباسط بود که به سختی گیر میآوردیم. بعد با زحمت یک ضبط گرفتیم و نوارها را گیر بهدست آوردیم. جلسات خیلی وسعت نداشت و کم بود فقط در چند نقطه جنوب شهر بود. اما خیلی امکانات الان بیشتر شده است. چه اتفاقی میافتد که یک سرهنگ میآید و در چنین جامعهای قرآن را درس میدهد، در دولتی که مخالف است، کسی که خودش هم جزئی از این دولت است میآید و قرآن را درس میدهد و راسخ در دینش میشود؛ کسی هم نمیتواند به او کاری داشته باشد.
استاد بهرامی با اشاره به آیه شریفه 9 سوره الحجر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» بیان میکند: خدا وقتی بخواهد خودش کسی یا چیزی را حفظ کند، حفظ میکند و دیگر کاری از دست فرعون زمان برنمیآید. ارتباط و محدودیتی به زمان و مکان ندارد. این افراد کرامالکاتبین هستند. امام خمینی(ره) جرئتی الهی پیدا کرد. افرادی همانند فلسفی، شبستری، مطهری چگونه مردم را بیدار میکردند در همان زمان طاغوت برنامه اجرا میکردند.
وی میافزاید: نسل امروز چقدر برای قرآن کار کرده؟ محمود البنا تا شخص را مجذوب نکند و به آسمان نبرد تلاوت را قطع نمیکند. منشاوی محال است صدایش را بشنوی و به تفحص در قرآن نپردازی. در شرایط کنونی و امکانات فعلی باید قاری و قرائتکننده قرآن پرورش داد. خیلی خوب است که این همه جوان برای خواندن قرآن آمدهاند. کسی که دستاندرکار دعوت قراء است باید بداند که چه کسی را دعوت کند. مثلا یکی را دعوت کرده بودند مردم داد میزدند «الله اکبر». قرآن را نباید داد زد، شکل و شمایل قاری را میبینند چهجوری است و شلوغکن است. در حال حاضر از قاریان برجسته اسمی آورده نمیشود به جای آن افرادی میآیند که جیغ و داد میکنند.
این شاگرد استاد بیگلری با بیان اینکه اساتید قدیمی فن، این گونه قرائتها را قبول ندارند، تصریح میکند: نوع آموزش و استفاده از لحن بسیار مهم است. استاد بیگلری تمام قاریها را دوست داشت. شاید خود صدای بسیار زیبایی نداشت ولی اهل فن بود. سبکهای قدیمی یکی است ولی با الحان و صداهای مختلفی صورت میگیرد. منشاوی اگر چهار بار یک چیز را تلاوت کند با چهار نوع مختلف میخواند، تا به طرف مقابل نفهماند نمیرود؛ باید از لحن متوجه بشوند. متأسفانه بعضی قرائتها واقعا دلخراش است.
استاد رنجبر با اشاره به برکات جلسه قرآن استاد بیگلری بیان میکند: وقتی خداوند بخواهد که اسلام زنده بماند، از هر طریقی اراده کند آن را زنده نگه میدارد. استاد بیگلری از دل نظامیگری آمد و جلسه قرآن درست کرد و احدی نتوانست آن را از کار بیندازد، بلکه برکات و فوائد آن جلسه هنوز نیز ادامه دارد و در بین نسلها تدوام یافته است.
استاد محمد خواجوی اظهار میکند: رضا شاه بهزور کشف حجاب کرد اما در زمان محمدرضا به صورت نرم فضا بهصورتی در آمد که آدم به سمت بیحجابی و بیدینی برود. فضا طوری بد و افتضاح بود که به یاد دارم از چهارراه ولیعصر(عج) نمیشد بالاتر رفت. یادم هست که یک بار برای تلاوت قرآن جلسهای دعوت شدم و مجبور شدم از این مسیر با ماشین بروم، پس از قرائت در جلسه اول دیگر دعوت را نپذیرفتم. فضا طوری بود که اصلا اجازه نمیداد دین ترویج پیدا کند.
استاد بهرامی با اشاره به تألیف دیگر استاد بیگلری میگوید: استاد غیر از «سرالبیان»، کتابی در مورد حج دارند که من تدریس میکردم. کتابی از مکه برایم آورده بودند که اختلاف قرائت بود. ده نوع قرائت در آن به نام «دسته گل محمدی» تألیف شده بود. من خواستم از ایشان که آن را به من بدهند. این اثر در واقع ترجمه النشر بوده ولی به سبک خاص خودشان. محتوا در مورد تجوید بود ولی کار بسیار فنی و ریز است. قاری میخواند اما به تجوید دقت ندارد در حالی که پایه این فن همه ایرانی بود.
وی با بیان اینکه کتاب «دسته گل محمدی» هم مانند «سرالبیان» استدلالی بود تصریح میکند: استاد در بستر بیماری بودند گفتم بدهید به من که گفتند ان شاءالله چاپ میکنیم. کتاب سرالبیان را خیرین چاپ کردند که الان باید پیگیر شد و خانواده ایشان را پیدا کنیم تا بتوانیم آن کتاب را چاپ کنیم. کتاب حج را به مسجد میآوردند و به ما درس میدادند. خودش اعلام نمیکرد که کتاب را نوشته است. ایشان اهل سیاست نبود. من موضوعی از سیاست گفتم لبخند زد و چیزی نگفت. میخواست مردم را قرآنی کند. میگفت من اگر اینجا را نگه ندارم نمیتوانم کاری برای قرآن بکنم. یکبار ساواک ریخت به منزلشان، ایشان لابلای کتابهای سیاسی و مذهبی کتاب انقلاب سفید و چند کتاب موافق با شاه را جاگذاری کرده بود، وقتی افراد ساواک این کتابها را دیدند دیگر پیگیر نشدند. با این رفتارها ساواک دیگر کاری با ایشان نداشت و جلسات قرآن میتوانست ادامه یابد.
یادآور میشود، علاقهمندان میتوانند مشروح این گزارش را در نشریه «ظهر دلنشین» که به زودی منتشر میشود، مطالعه کنند.
* گزارش از محمد پارسائیان