کد خبر: 2872660
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۷
بازخوانی وصیت یکی از شهدای عملیات والفجر ۶؛

دوست ندارم اسلحه‌ام بر زمین بماند و کسی آن را برندارد

کانون خبرنگاران نبأ/ حسین الفتی حسن کیاده: شهید احمد شعبانیان، یکی از شهدای عملیات والفجر۶ است که در بخشی از وصیت‌نامه خود به برادرانش تأکید می‌کند که دوست ندارم اسلحه‌ام بر زمین بماند و کسی آن را بلند نکند.

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، عملیات والفجر 6 در اسفندماه سال 62 با رمز مقدس یا زهرا(س) در منطقه عملیاتی چزابه با هدف انهدام نیروهای دشمن و گمراه کردن آنها از عملیات آتی، انجام گرفت.

در این عملیات ما موفق‌ به‌ شکستن‌ خطوط‌ دفاعی‌ دشمن‌ در محور تنگه‌ چزابه‌، شمال‌ شرقی‌ «بستان» شده‌ و تا سحرگاه‌ که‌ نبرد به‌ جنگ‌ تن‌ به‌ تن‌ کشیده‌ شد، محور جاده‌ سوبله‌ به‌ چزابه، تحت‌ سلطه‌ نیروهای‌ ایران‌ درآمد. با آغاز عملیات‌ خیبر در منطقه‌ «هورالهویزه» و «هورالعظیم» عملیات‌ دو روزه‌ والفجر6 به‌ اتمام‌ رسید.

شهید احمد شعبانیان یکی از شهدای این عملیات است که 20 شهریورماه سال 42 در شهرستان آستانه اشرفیه در استان گیلان دیده بر جهان گشود. کلاس چهارم ابتدایی بود که انقلاب پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و همکاری فعالانه با این نهاد انقلابی داشت، پس از مدتی به حوزه علمیه آستانه رفت و شروع به درس طلبگی کرد.

با آغاز جنگ درحالی که سنش اقتضا نمی‌کرد با خواهش و تمنا توانست رضایت مسئولان را جلب کند تا به جبهه اعزام شود. ولی به علت کمی سن از ورودش به خط مقدم جلوگیری کردند. اما با چندین‌بار رفتن و با وجود اینکه مدت‌ها پیش با همین وضع توانسته بود.

قسمتی از وصیت‌نامه شهید احمد شعبانیان در ادامه می‌آید:
درود فراوان به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) و با درود و سلام به امام زمان(عج) و جانشین بر حقش حضرت امام خمینی(ره) نور چشم رزمندگان اسلام؛ و با توکل بر خدای بزرگ، چند جمله‌ای را به عنوان وصیت روی کاغذ می‌آورم، امیدوارم که در حد توان‌تان به آن عمل کنید.

پدر و مادر عزیز 17 سال تمام برای من زحمت کشیدید می‌دانم که انتظاراتی هم از من داشتید اما همچون زینب(س) حاضر شدید مرا در راه خدا قربانی کنی چراکه من امانتی بودم از طرف خدا در دست شما و شما بایستی این امانت را به او بازگردانید؛ پس چه بهتر که این بازگشتن با شهادت کامل شود.

امروز من در کنار رزمندگان، به سوی دشمن در حال حرکت هستم. امید دارم که خداوند تبارک و تعالی فخر و کبر را از من دور کند که اگر خواست شهید شوم خالصانه برای او باشد. مادر عزیز دعا کن که خدا این هدیه ناقابلت را بپذیرد.

خطاب به برادران عزیز بگویم که دوست ندارم اسلحه‌ام بر زمین بماند و کسی آن را بلند نکند. راهم را؛ که راه امام(ره) است، ادامه دهید و با دشمنان اسلام تا آخرین قطره خون نبرد کنید. خواهرانم! همچون زینب(س) می‌خواهم که کاخ ستم را فرو ریزید و مثل او بخروشید که خروش شما، حجاب شماست. سعی کنید الگو برای دیگران باشید.

captcha