یک عمر پژوهش و ساده‌زیستی؛ از تصحیح المیزان تا تعمیر لوازم الکتریکی خانه
کد خبر: 2895990
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۲
گفت‌وگوی اختصاصی ایکنا با خانواده استاد بهبودی؛

یک عمر پژوهش و ساده‌زیستی؛ از تصحیح المیزان تا تعمیر لوازم الکتریکی خانه

گروه اندیشه: «زندگی ساده‌ای داشتند»؛ این اولین جمله‌ای است که همسر استاد فقید، محمدباقر بهبودی پس از قریب به پنجاه سال زندگی مشترک در توصیف ایشان می‌گوید و مروری بر خاطرات خانواده، خبر از یک عمر مطالعه در عین ساده‌زیستی می‌دهد.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، خانه‌ای در آجودانیه تهران سال‌ها محل کار استاد محمدباقر بهبودی بود. کتابخانه مرتب است، کتاب‌ها دارای شرح و پاورقی‌های بسیار، کمد داروی استاد را که باز می‌کنیم، آهنگ موسیقی اتاق را پر می‌کند؛ خودشان آن را این‌طور طراحی کرده بودند. حالا مادر و دختران، خاطرات معلم قرآنی را مرور می‌کنند که سال‌ها برایشان بر اساس قرآن و حدیث پدری کرده است. مشروح این گفت‌وگو را که در خانه استاد بهبودی انجام شد، بخوانید.



گزارش تصویری این گفت‌وگو را اینجا ببینید!



ایکنا: در صورت امکان خودتان را معرفی کنید و قدری از خصوصیات اخلاقی استاد بفرمایید.

همسر استاد: بنده منیره کاغذ چی هستم و فرزندانم محمدرضا، فاطمه، فائقه و فائزه هستند.



آقای بهبودی زندگی ساده‌ای داشتند و اسباب زندگی‌شان در حد کفایت بود. تجملات را دوست نداشتند و عاشق مهمان و فرزندانشان بودند. از ابتدایی که زندگی‌مان را شروع کردیم، ایشان مشغول نوشتن و تصحیح کتاب بودند. در سال 1344 من با ایشان ازدواج کردم و یک سال بعد اولین فرزندان‌مان، محمدرضا متولد شد.

استاد بهبودی بر اساس شناسنامه متولد 1305 هستند اما بعدا گفتند که پدرشان تاریخ تولد ایشان را دو سال بزرگتر گرفته است، از این‌رو با این حساب فاصله سنی‌شان با من نوزده سال بوده است.

در ابتدای زندگی مشترک‌مان ایشان مشغول تصحیح ترجمه قرآن استاد الهی قمشه‌ای بودند و بعد تصحیح بحار الانوار بود که انجام شد. صبح می‌آمدند و کتاب‌ها را برای تصحیح می‌آوردند و عصر دوباره می‌آمدند و برخی از کارهایی را ایشان تمام کرده بودند را می‌بردند.



ایکنا: نحوه آشنایی شما چگونه بود؟

همسر استاد: ایشان در زندگی همواره همراه من بودند. بنده از طریق برخی از آشنایان به ایشان معرفی شدم که پدرم در تحقیقاتی که داشتند از ایشان راضی بودند.

هیچ‌گاه به خاطر اسباب زندگی در مضیقه نبودیم، ایشان آن زمان در سه چاپخانه حیدری، آخوندی و اسلامی مشغول به کار بودند.





ایکنا: پس از ازدواج روی کدام کتاب‌هایشان فعالیت داشتند؟

همسر استاد: ایشان قبل از ازدواج کتاب‌های زیادی از جمله معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک نوشته بودند. پس از ازدواج بود که ایشان به سفر حج مشرف شده و عمره قِران را به سنت پیامبر به جای آوردند. ایشان در این سفر مطالعاتی را انجام دادند، کتاب عمره قِران را نوشتند.

کتاب نور و ظلمت در همین دوره نوشته شد و کتاب دیگری که در اویل ازدواج‌مان نوشتند آیین دوستی و مردم داری بود.

در همین دوره بود که پاورقی‌های بحار الانوار را می‌نوشتند و تصحیحات کافی را انجام می‌دادند.



ایکنا: در خصوص تصحیحات کافی خاطره‌ای دارید؟

همسر استاد: پس از این دوره به کارهای حدیثی رو آوردند. ایشان شانزده جلد حدیث کافی را طی سی سال و شاید بیشتر مورد بررسی قرار دادند و پس از جمع‌آوری احادیث صحیح به صورت شش جلد آماده کردند و به عنون صحیح کافی در سال سال 60 لبنان چاپ شد.

وقتی این کتاب اینجا چاپ شد، جلد‌ها را کندند و با جلد گزیده کافی فروخته شد. ایشان به این خاطر خیلی خیلی ناراحت شدند و مسئله برایشان خیلی سنگین بود که این قدر زحمت کشیده‌اند و صحیح کافی را آماده کرده اند که حالا تبدیل به گزیده کافی شده است.



ایکنا: شاگردان ایشان چه کسانی بودند؟

همسر استاد: ایشان شاگردان زیادی و سخنرانی‌هایی زیادی داشتند. سه یا چهار سال در دانشگاه تربیت مدرس تدریس کرده بود. زمانی که در دانشگاه تربیت مدرس بودند به ایشان گفته بودند که باید این خطوط را پیگیری بکنید که ایشان گفته بودند من می خواهم کار خودم را داشته باشم و حرف‌هایی که خودم دارم را بزنم که از آنجا بیرون آمدند.

بعد از اینکه خانه‌نشین شدند، شاگردانشان هفته‌ای یک روز به خانه می‌آمدند و تا‌کنون ادامه داشت. شاگردان جلسات را ضبط می‌کردند که نوارهای درسی‌شان موجود است. از میان شاگردانشان خانم‌ها دکترجلالی، باقری و قبادی و آقایان دکتر معارف، میرباقری، میرصادقی، زرافشان، ابراهیمی بودند که بیشتر می‌آمدند. حدود ده سال پیش که منزل ما در پل رومی بود و در مسجد جعفری ایشان کلاس داشتند، بعد احساس کردند اگر کلاس‌ها در خانه باشند بهتر است.





فائزه بهبودی: ایشان یک محقق به معنای واقعی کلمه بودند، من زمانی را به یاد ندارم که ایشان مشغول نوشتن و مطالعه کردن نباشند. کتابخانه ایشان شهادت می‌دهد که چطور دقیق کتب را مطالعه کرده و پاورقی‌های فراوانی نوشته بودند.

رشته من ادبیات بود، وقتی سوالی مثلا از اشعار خاقانی از ایشان می‌پرسیدم که در حوزه کاری‌شان نبود، کتاب را از من گرفتند و وقتی الان کتاب را نگاه می‌کنم پر از یادداشت‌های عربی است. عمر ایشان صرف پژوهش شده بود.

وقتی از ایشان سوالی می پرسیدیم روزها روی سوال کار می‌کردند و از اشعار عربی و حضرت علی برای پاسخ دادن استفاده می کردند و پاسخ ساعت‌ها طول می‌کشید.

فاطمه بهبودی: در حاشیه زندگی بسیار دقیق می‌شدند. وقتی با مشکلی در سیم و یا لوله‌های خانه مواجه می‌شدند بسیار دقیق می‌شدند و بررسی می کردند.

فائزه بهبودی: اگر در خصوص عادات و مسائلی در جامعه پخش می‌شد، سوالی از ایشان می‌پرسیدید، ابتدا از فایده‌اش می‌پرسیدند. مثلا وقتی می‌پرسیدیم می‌گویند 40 بار گفتن چیزی مطلوب است، می‌گفتند فایده این کار چیست و این ما را به فکر کردن وا می‌داشت.

این تربیت باعث شده است که ما در خصوص مسائلی که مطرح می‌شود، فکر کنیم. در خصوص دعا معتقد بودند که ذکر زبانی کافی نیست و دعا باید با عمق و فکر همراه باشد، ما نیز حالا به این رویه عادت کردیم.

رابطه پدرانه شان خیلی عمیق بود. به همسایگان و فرزندان توجه زیادی داشتند. این توجه به قدری بود که اگر اتفاق بدی می‌افتاد به ایشان نمی‌گفتیم، زیرا استرس زیادی پیدا می‌کردند. یک بار وقتی سر پسرم شکست به همین خاطر به ایشان نگفتیم. اما در عین حال توجه زیادی برای کمک به دیگران داشتند و وقتی کسی از ایشان آدرسی می‌پرسید، ایشان را به آدرس می‌رساند.



ایکنا: آیا کارهای علمی ایشان را از توجه به خانواده باز نمی‌داشت؟

فائقه بهبودی: یکی از دلایلی که باعث می‌شد فعالیت علمی‌شان به ارتباط با خانواده لطمه نزدند، میزان خواب ایشان بود، یادم نمی‌آید شبی بیدار شده باشم و پدر خواب باشند. قسمت اعظم کار تحقیقی شان وقتی بود که ما خواب بودیم. در طول روز هم همیشه درگیر تحقیق بودند اما من به یاد ندارم ایشان از مشکلات ما غافل شده باشند و نکته‌ای را فراموش کرده باشند.



ایکنا: در کارهای منزل شرکت می‌کردند؟

فاطمه بهبودی: توجه ایشان به مادرمان بسیار زیاد بود. در کارهای خانه به شدت شرکت می‌کردند. مادر می‌توانند بهتر بگویند، ایشان به مادرم در خصوص حضرت علی گفته بودند که ایشان تمام کارهای خود را انجام می‌دادند و ایشان هم امام علی (ع) را الگوی خود قرار داده بودند.





همسر استاد: قبل از ازدواج‌شان ایشان نجاری، کفاشی و خیاطی را فراگرفته بودند که کارهای شخصی‌شان را خودشان انجام بدهند. تمام کارهای شخصی‌شان و مسائل مربوط به فرزندان را انجام می‌دادند. هر چیزی که در خانه خراب می‌شد تعمیر می‌کردند. خیلی در این زمینه فعال بود. بعضا غذا سرد می‌شد و ایشان مشغول تعمیر بود.

دغدغه خوراک نداشت و هیچ‌گاه برای خودش پیراهنی نمی‌خرید. یک بار هم به من نگفت آب یا چایی بیاور، به جز این چند ماه آخر که مریض‌احوال بودند. خیلی کمک احوال من بودند. همه خانواده احترام خاصی به ایشان قائل بوند. من هم احترام زیادی به ایشان می‌گذاشتم، زیرا همه عمرشان را وقف دین و قرآن کرده بودند. مهمان نواز و مهمان دوست بودند. دوست داشتند برای مهمان رخت خواب بیاندازند و از او پذیرایی کنند.



آیا برنامه خاصی برای مثل ورزش، تفریح یا مسافرت داشتند؟

همسر استاد: برنامه خاص روزانه‌ای جز تحقیق و کار برای تفریح نداشتند، مسافرتی هم نداشتند. در چند سال اول تنها مشهد می‌رفتیم که خانواده‌شان را در هنگام عید ببینند و تابستان خانواده‌شان به اینجا می‌آمدند. جای دیگری که می‌رفتیم قم بود. ما مشکلی نداشتیم، خودشان می‌گفتند به مسافرت بروید. من جداگانه مکه رفتم. سفر مکه واجبشان شان در سال 63 انجام شد وهیچ مسافرت تفریحی به هیچ کجای ایران نداشتند.



ایکنا: چه قدر از زمان خود را به تحقیق اختصاص می دادند؟

اگر کار خاصی نبود و چیزی در خانه خودمان یا خانه همسایه‌ها نیاز به تعمیر نداشت، مطالعه می کردند. از نظر مهارت‌های فنی، الکتریکی و برقی در کارهای خانگی مهارت زیادی داشتند و ما تعجب می‌کردیم که پدر این مهارت را چگونه کسب کرده‌اند.



ایکنا: از روحانیون چه کسانی برای ملاقاتشان می‌آمدند؟

همسر استاد: آقایان سعیدی، مرحوم غفاری، شریفی (هم‌حجره بودند)، برادران گوهری که یکی‌شان فوت کرد و دیگری پیش‌نماز مسجد جعفری بودند، به ملاقات ایشان می‌آمدند. بعد از فوتشان آقای گوهری نماز را خواندند. همچنین آقای محمدرضا حکیمی دوست صمیمی ایشان بودند.



ایکنا: مراسم تشییع جنازه به صورت خصوص برگزار شد؟

همسر استاد: تشییع جنازه ایشان خصوصی بود، تقاضای ایشان این بود که در صورت وفات، سریعا دفن شوند. ایشان در روز 21 بهمن فوت کردند، از همین رو شبانه غسل میت شدند. فردایش آقای دکتر میرباقری مقداری صحبت کردند و همچنین نمازشان را حاج آقای گوهری خواندند و بعد در قطعه نام‌آوران بهشت زهرای تهران دفن شدند.

فاطمه بهبودی: هر یک از اعضای خانواده وقتی می‌خواستند کاری کنند به ایشان رجوع می‌کردند و همه ما اول در هر کاری با ایشان مشورت می‌کردیم. در انتخاب رشته، خرید منزل با ایشان مشورت می‌کردیم.



ایکنا: استاد مدتی هم شاگرد آقای خویی بودند؟

همسر استاد: ایشان دو سال در نجف خدمت آقای خویی و اساتید دیگر بودند. پس از تحصیل در مشهد کتابفرشی داشتند و آقای غفاری در مشهد با ایشان همکاری می‌کردند. آقای اسلامی از ایشان دعوت کردند برای انتشار بحارالانوار به تهران بیایند. در انتشار بحار‌الانوار سه چاپخانه اسلامی، حیدری و آخوندی همکاری می‌کردند.

در زمان تحصیل در قم چند جلسه‌ای را خدمت آقای خمینی رفته بودند. در قم به دست آقای خویی ملبس شدند و دو سال معمم بودند اما می گفتند در لباس روحانیت راحت نبوده‌اند و لباسشان را در آوردند.





از سال 60 به شمران آمدند و هنوز با موسسات رفت و آمد داشتند، اما از سال 61 در خانه ماندند. چند سالی را هم در جهاد سازندگی فعالیت داشتند اما وقتی دیدند که از مطالعاتشان می‌مانند رها کردند و دوباره به تحقیق پرداختند.



ایکنا: چه زمانی تصحیح المیزان انجام می‌شد؟

فائزه بهبودی: یکی از کارهای مهم‌شان تصحیح تفسیر المیزان بود که از جلد هفتم شروع شده بود و به موازات بحارالانوار انجام می‌دادند. ایشان هم تصحیح و هم تعلیقاتی به تفسیر المیزان اضافه می‌کردند.



ایکنا: کتاب معانی القرآن چه زمانی نوشته شد؟

همسر استاد: معانی القرآن را پس از بازگشت از مکه و از حول و حوش سال‌های 65 شروع شد و پس از پنج سال چاپ شد. مخالفت اول وجود نداشت و در دوره بعد مخافت‌هایی شد که آقای بهبودی گفتند هر جوری که صلاح باشد و دست نگه داشتند. آخرین کارشان هم تاریخ انبیا و سیره علوی بود.



ایکنا: آیا اثر نیمه تمامی داشتند؟

همسر استاد: ایشان کار نیمه تمامی نداشتند و می‌گفتند که دیگر کار خاصی ندارند. اما تا شب آخری که فردایش فوت کردند به هر زحمتی بود رفته بودند در اتاق کارشان یک چیزهایی را یادداشت می کردند که ما خوشحال شده بودیم که آقای بهبودی بهتر شده است.



ایکنا:  بیماری‌ خاصی داشتند؟

همسر استاد: حدود پنج ماه بود که حالشان خوب نبود. در طول مدت‌ها اگر حالشان بد می‌شد با طب سنتی خودشان را معالجه می‌کردند و پس از اصرار خانواده به دکتر رفتند. اما همسایه ما که جراح عمومی هستند، ایشان را بیشتر معالجه می‌کردند. مشکل خاصی نداشتند و فقط ضعف بود و نارسایی قلبی بود که ایشان سال‌ها پیش داشتند.

ایشان روی ذبح اسلامی تاکید داشتند و به ندرت گوشت می‌خوردند. تنها گوشتی را می‌خوردند که بدانند کاملا به صورت اسلامی ذبح شده باشد. وقتی شاگردان قربانی انجام می‌دادند گوشت می آورند و ایشان از آن استفاده می‌کردند. برای نمازهایشان شاخص می‌گذاشتند.

فاطمه بهبودی: پدر کلا رویه‌شان اقدام طبق سیره اهل بیت(ع) بود، چون کارشان با حدیث بود، رفتارشان هم بر اساس حدیث بود. ایشان با اسراف کاملا مخالف بودند. مساله دیگری وقت‌شناسی بود که ایشان اهمیت زیادی به آن می‌دادند.

وقتی می‌خواستیم خانه‌ای را بخریم، مشورت کردیم که پس از تحقیق مخالفت کردند چون کسی که در خانه نشسته بود، اما از نظر مالی نمی‌توانست آن را بخرد و از او به اجبار خواسته بودن آن خانه را ترک کند. پدر می‌گفت شاید آن شخص با اکراه از این خانه بلند شده باشد.

پدر می‎گفتند کسی به بحار رجوع نمی‌کرده چون کسی به آن اعتماد نمی‌کرده و کسی وقت نمی گذاشته است تا تصحیح کند. ایشان به لحاظ اقتصادی با ضرر و زحمت کار تصحیح را انجام دادند، چون معتقد بودند که این کار روزی به نفع جامعه اسلامی خواهد بود.



ایکنا: گله و شکایت از روزگار و جامعه نداشتند؟

همسر استاد: اسراف ایشان را اذیت می‌کرد. تجملات را دوست نداشتند. می گفتند گل تزیینی نخرید. به کسانی کمک می‌کردند که ما بعدها می‌فهمیدیم. یک بار فرش خانه را به مسجد دادند که من فکر می کردم این را فروخته‌اند.

فاطمه بهبودی: یک بار به خانه خواهرم می‌رفتند که ما متوجه شدیم رفتگرها با ایشان سلام و احوال پرسی کردند، در حالی که ما گمان می کردیم کسی ایشان را در محله نمی‌شناسد.





ایکنا: فرمودید ایشان به امور فنی هم علاقه داشتند؟

همسر استاد: بله، حدود ده سال مدیر ساختمان بود که در این مدت همه کارهای فنی این ساختمان را انجام می‌دادند و همه جزییات را با کمترین خرجی خودشان انجام می‌دادند، برای محیط سبز حیات آبرسانی قطره‌ای درست کرده بودند.

فاطمه بهبودی: کمد داروی‌شان را طوری طراحی کرده بودند که وقتی باز می‌کردند، موسیقی پخش می‌شد و این بدان خاطر بود که وقتی نوه‌هایشان به سراغ کمد می‌روند و آن را باز می‌کنند، متوجه شوند و جلوگیری کنند.

فائزه بهبودی: در خصوص کار زنان معتقدند بود که وظیفه اول زن رسیدن به امور خانواده است. ایشان به شاگردان خانمشان هم همین مساله را گوشزد می‌کردند و می‌گفتند اگر این مهم را به خوبی انجام دادید، به کارهای دیگر بپردازید. به من می‌گفتند اگر روزی می‌رسد خودت را اذیت نکن که چیزی به آن اضافه نمی‌شود.

وقتی مریض بودند و من به ایشان سر می‌زدم می‌گفتند برو و به خانواده‌ات برس. معتقد بودند وظیفه اصلی زنان خانواده‌شان است. اعتقاد نداشتند که خانواده را رها کرده و اولویت را به کار دیگری بدهیم. برای کار خانم‌ها مشکلی نمی‌دیدند اما معتقد بودند زیاد تلاش نکنیم.



ایکنا: اکنون چند نوه دارید؟

همسر استاد: شش نوه داریم که بزرگترینشان دانشگاه می‌رود و کوچکترین‌شان هم هنوز مدرسه نمی‌روند.



ایکنا: استاد چه توصیه‌هایی به فرزندان می‌کردند؟

همسر استاد: معتقد بودند هر وقت حاجتی دارید روزه بگیرید و صلوات نذر کنید و اگر وسعتان رسید خودتان به دست خودتان کمک کنید. معتقد بودند نباید هیچ سائلی را رد کنید.

فاطمه بهبودی: به ایشان می‌گفتیم شاید این سائل پول را درست مصرف نکند و یا واقعا نیاز نداشته باشد که می‌گفتند مهم این فرد نیست بلکه نیت شما مهم است و به شما مربوط نیست که او این پول را چکار می‌کند.

همسر استاد: روی زکات تاکید زیادی داشتند. معتقد بودند زکات هر چیزی را باید پرداخت، زکات بدن، زبان و مال. معتقد بودند هر چیری که دارید باید زکاتش را پرداخت کنید و باید با دست خودتان به نیازمندان بدهید. معتقد بودند که اولویت با قرب و خویشاوندان است.





ایکنا: این عکس متعلق به چه دوره‌ای است؟

همسر استاد: این عکس متعلق به 26، 27 سالگی شان است و برای دریافت جواز کتابفروشی در مشهد انداخته اند.



ایکنا: رابطه‌شان با داماد‌ها چطور بود؟

همسر استاد: عاشق دامادهایشان بودند، مخصوصا آقای مجید طاووسی که رابطه صمیمی داشتند و مدام می‌خواستند ایشان را ببینند.



ایکنا: استاد فعالیت سیاسی هم داشتند؟

همسر استاد: اصلا در سیاست فعالیتی نداشتند، فقط یک بار به یاد می‌آورم که آقای دکتر سروش در حدود سال‌های 60 با گارد مخصوصی آمدند و جلسه کوچکی داشتند و این تنها جلسه‌ای بود که از این دست داشتند.



ایکنا: اگر نکته خاص دیگری هست بفرمایید؟

همسر استاد: از ابتدای سال جاری ایشان یک افتی کردند، می گفتند همه کارشان را انجام داده و دیگر کاری ندارند. اما با این حال دست بر دار نبودند. آقای دکتر میرباقری می گفتند که ایشان بی‌نظیر نباشند، کم نظیرند و سوالات را خیلی دقیق جواب می‌دادند و می‌گفتند پدری را از دست داده‌ایم و عزاداریم و حالا اگر سوالی داریم از که بپرسیم.

کتاب معانی‌القرآن ایشان به زبان انگلیسی چاپ شده است. سایت را آقای دکتر خسروی اداره می‌کنند. ایشان کسانی بودند که آقای بهبودی وصیتشان را به ایشان کرده بود و یک هفته قبل با ایشان مسائلی را مربوط به فوتشان در میان گذاشته بودند.

دوست داشتند همیشه بچه‌ها در هنگام فوتشان در کنارشان بودند و اتفاقا روز فوتشان هم فرزندان بودند. یک بار به فائزه خانم گفته بودند که یک روز سه شنبه، بیست و یکم می‌آیند و اتفاقا بیست و یکم بهمن ماه که روز سه‌شنبه بود فوت کردند. همیشه می‌گفتند خیلی دلشان می‌خواست از یاران امام زمان باشند.

captcha