به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، احمد پاکتچی، مدیر گروه قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع) در خصوص «نظامسازی قرآنی؛ چیستی و روششناسی» سخنرانی کرد. این جلسه به همت مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) و روز یکشنبه 17 خردادماه برگزار شد.
معنای واحدی از علوم انسانی اسلامی وجود ندارد
پاکتچی در ابتدا گفت: نهادهای مختلف کشور به دنبال نظامسازی قرآنی هستند و زحمات زیادی نیز توسط حوزه و دانشگاه در این باب صورت گرفته است، ولی هنوز کارهای زیادی باید صورت بگیرد.
وی ادامه داد: در مجموع آنچه که تاکنون اتفاق افتاده است، تعریفها و تصویرهایی که از علم ارائه میشود، یکی نیست. اسلامی یا قرآنی شدن علم به چه معناست؟ غالبا تعریفها از این موارد یکی نیست و هر چقدر دقت نظر بیشتری از این جهت داشته باشیم به نتایج بهتری دست پیدا میکنیم.
نظامسازی قرآنی؛ کشف یا تولید؟
رییس گروه قرآن دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: در ترکیب «نظامسازی»، تعبیر «سازی» در کنار «نظام» اینرا میرساند که میخواهیم چیزی را بسازیم که تاکنون وجود نداشته است.
این استاد علوم قرآن با بیان اینکه اگر قرار باشد ما چیزی را بسازیم، میتوان نظامهای مختلفی ساخت، گفت: اگر بگوییم که تعبیر ساختن در اینجا مجازی است و ما یک نظام از پیش موجود در قرآن داریم و میخواهیم آنرا استخراج کنیم، در اینجا کار ما اکتشافی است. بنابراین فقط با یک نظام معرفتی سر و کار داریم و تنها باید روشی بیابیم که این کار را انجام دهیم. بنابراین از همین ابتدا در یک دوراهی قرار داریم و اگر نظامسازی را حقیقی بدانیم روشهای مختلفی پیشرو داریم و اگر نظامسازی را در حقیقت نظامیابی بدانیم، با روشهای کاووشی روبرو هستیم.
پاکتچی ادامه داد: من توضیح مختصری در مورد گزینه اول میدهم و بیشتر وقتم را روی گزینه دوم خواهم گذاشت، در قسمت اول در حقیقت ما قرآن را در پرتو علم بیرونی میخوانیم که حدود 150 سال سابقه دارد. مجموعه بحثهایی که از زمان سر سید احمد خان هندی تحت عنوان تفسیر علمی مطرح شد تا زمان ما همین بحث مطرح است.
نقد تفسیر علمی
وی افزود: تا آنجا که دادههای علمی با قرآن مطابق است، مفسر علمی ذوقزده است و وقتی که چنین مطابقتی در ظاهر وجود ندارد، مفسر به تاویل دست میزند و مثلاً جِنّ را به میکروب تاویل میکند. در اینجا هیچ دانش و ارزش افزود جدیدی به عالِم اضافه نشده است و فقط در جاهایی به علم او افزوده شده است و در جاهایی نیز قرآن را تاویل کرده است. ما میدانیم که او کار جدیدی نکرده است و تنها قرآن را در پرتو علم دیده است. کما اینکه در گذشته شاهد بودهایم قرآن از نگاه مارکسیستی مورد خوانش قرار گرفته است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: چنین چیزی پیش از این، یعنی پیش از 150 سال گذشته، نیز مسبوق به سابقه بوده است و مثلا اشاعره آیات را در راستای اندیشۀ خود میدیدهاند و معتزله نیز به همین شکل عمل میکردهاند. در حقیقت هر گروهی آیات را مطابق با اندیشه خود میدیده است و آیات مخالف با دیدگاهش را تاویل میکرده است.
پاکتچی با بیان اینکه در دوران ما تنها شکل قضیه تغییر کرده است، گفت: یک زمانی به دنبال تطبیق نجوم، زیست شناسی، پزشکی و ... با قرآن بودهاند و اکنون یک قدم به پیش رفتهاند و میخواهند اقتصاد، مدیریت، روانشناسی و ... را با قرآن تطبیق بدهند. خب بودهاند پیش از انقلاب هم مکاتبی انحرافی که اندیشه خود را با قرآن تطبیق میدادهاند. لیکن یک سوال جدّی در اینجا وجود دارد: این مطالب را از کجا آوردهاید؟! و بر چه مبنایی آنرا با قرآن منطبق میدانید؟
وی ادامه داد: جوانمردانهترین حالت در این مکتب این است که شخص مکتب خود را دقیقاً اعلام کند و بگوید من دارم بر اساس این طرح از پیش تعیین شده قرآن را میفهمم. ولی متاسفانه اینگونه نیست و غالباً ادعا میشود که این کار با طرحی صورت نگرفته است؛ در حالیکه اینگونه نیست و الگوی از پیش تعیین شده وجود دارد و همان نظامهای موجود با آیات قرآنی و مستندات قرآنی بیان میشوند و اصلاً هم گفته نمیشود که بر اساس چه طرحی است. متاسفانه این یک دروغ است و این چیزی نیست که ما به دنبال آن هستیم. من معمولاً شوخی میکنم و میگویم، قرار نیست ما یک تئوری موجودِ جهانی را با گفتن اذان در گوشش، مسلمانش کنیم.
نظامسازی قرآنی به مثابه کشف
رییس گروه قرآن دانشگاه امام صادق(ع) گفت: در روش دوم میخواهیم نظام موجود در قرآن را کشف کنیم. در اینجا قرار است طرح کلّی از خود قرآن و نصوص استخراج شود. این یک بیان جذاب است و هر مسلمانی را ذوق زده میکند اگر چنین پردهای پیش روی او گشوده شود و چنین طرح کلّیای را از قرآن بیابد.
وی ادامه داد: اگر بتوانیم علاوه بر عقل عرفی که پیش روی خود داریم، الگویی از ماوراء و وحی بیابیم که ما را کمک کند. اما مسائلی وجود دارد که از زمان ارسطو تاکنون دائماً مورد نقض و ابرام قرار میگیرند، تمایز علوم طبیعی از ماوراء طبیعی، علوم انسانی از غیر انسانی و ... از این قبیلاند. همین تمایز علوم طبیعی از علوم فراطبیعی را اگر در نظر بگیریم، آیا اینها از نظر وجودی با هم تمایزی دارند؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه اگر در زمینه علوم طبیعی بر اساس الگوی طبیعی برخورد کنیم، عمل مورد نظر ما صورت میپذیرد، گفت: امّا امکان تغییر این الگوها و قواعد وجود ندارد. ما میتوانیم این قواعد را بفهمیم به خدمت بگیریم.
پاکتچی تصریح کرد: فراتر از این، حوزههایی داریم که قواعد آنرا انسانها وضع میکنند و بر اساس آن عمل میکنند. در این حوزهها موارد کمی وجود دارد که با قواعد طبیعی روبرو هستیم، مثلاً اینکه انسان مدنیٌ بالطبع است و ... . ولی بسیاری از نظامها و قواعد را خود ما ساختهایم و ایجاد کردهایم و امکان تغیر و تحول در آنها وجود دارد. اتفاقاً سخن از اسلامسازی، بر سَر علوم انسانی است که درصد بسیاری از آن، همین قواعد برآمده از خود ما انسانهاست.
وی ادامه داد: در اینجا ممکن است، میان امری خارجی که موضوعی خاص است و علمی که ناظر به آن موضوع خاص است، خَلطی صورت بپذیرد. میخواهیم آن موضوع خاص را اسلامیسازی و قرآنیسازی کنیم و یا علم ناظر به آن موضوع را اسلامیسازی کنیم؟ این دو امر باید از هم تفکیک شوند و الّا دچار خَلط میشویم.
پاکتچی افزود: بنابراین باید دو نوع نظامسازی را از هم تفکیک کنیم: 1- نظامسازی قرآنی ناظر به امر و موضوع بیرونی؛ 2- نظامسازی قرآنی ناظر به علمِ ناظر به آن امر بیرونی. به نظر میآید در قسمت اول نزاعی وجود ندارد و همه متفقند بر اینکه قرآن به دنبال اصلاح آن امر بیرونی هست، آنچه که مورد نزاع است، نظامسازی علمِ اسلامی و قرآنی است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در ارتباط با این مطلب اگر بخواهیم به طریق اکتشافی پیش برویم، با توجه به اینکه در علوم انسانی هر روز مسائل جدیدی به وجود میآید و این علوم تغییر میکنند، امکان ندارد که بگوییم علم روانشناسی در بیرون وجود دارد و آنرا با قرآن تطبیق میدهیم.
وی ادامه داد: برای چنین نظامسازیی باید دو تفکیک صورت پذیرد، امور فطری که خدا وضع کرده است و امو اعتباری که انسان وضع کرده است.
پاکتچی با بیان اینکه در علوم انسانی هر دوی این جنس قضایا وجود دارد، گفت: کسانی که فکر میکنند ما در قرآن فطریات نداریم و همه چیز اعتباری است، چنین چیزی با مفاهیم قرآنی منافات دارد و در مقابل هم کسانیکه میگویند همه چیز فطری است، باز افراط کردهاند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: بنابراین نیاز به الگوهایی داریم که هر چه بیشتر امور فطری را از امور اعتباری جدا کنیم. نکته دیگر اینکه نیاز به یک نگاه چند سطحی داریم. در حقیقت اموری که یک وجه کلّی دارند و به شکل جزئی نیز دارای سطوح دیگری هستند. در حقیقت میتوان آن سطح کلّی را فطری بدانیم و امور جزئی آنرا اعتباری بدانیم.
وی ادامه داد: مثلاً در مفهوم زوجیت که خداوند میفرمایند: «خلقناکم ازواجاً ...» که به نظر زوجیت را از جانب خداوند و فطری دانسته است. در اینجا در انسان بنیادی فرهنگی در نظر گرفته میشود و آن هم همان نگرش زوجیت است که در فرهنگهای مختلف وجود دارد و همه چیز را به شکل مذکر و مونث مینگرند. این امور را میتوان بنیادهای فرهنگی نام نهاد و در قالب یک مجموعه در نظر گرفت. بنابراین باید جنبههای فطری و شناختی را با جنبههای اعتباری متمایز کرد و اگر این اتفاق بیافتد، در دستیابی به علم انسانی از قرآن، قدمی جلو افتادهایم.