حیات پس از مرگ و زندگی دوباره دال مرکزی در صورتبندی مفهوم شهادت در میان رزمندگان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. از نظر رزمنده دنیا مزرعه آخرت است و زندگی جاویدان در جهان دیگر خواهد بود. دال مرکزی حیات ابدی به تثبیت برخی از دالهای شناور مانند ایثار و جهاد، مرگ راستین و مرگ در راه خدا، در نظام همارزی شهادت منجر میشود و حوزه گفتمانگونگی یگانهای را در فضای ایران زمان جنگ شکل میدهد.
تلقی رزمنده از مرگ
بر اساس اصول ابتدایی گفتمان غالب، یعنی گفتمان اسلامی، حتی مرگ در حالت طبیعی نیز نوعی توفی معنی میشود. قرآن کریم پاسخی ویژه با تعبیر خاص به ماهیت مرگ دارد. قرآن در این زمینه کلمه توفی را به کار برده و مرگ را توفی خوانده است. مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است. یعنی انسان در حین مرگ، با تمام شخصیت و واقعیتش در تحویل ماموران الهی قرار میگیرد و آنان انسان را دریافت میکنند.
فلسفه و عرفان اسلامی
همواره در فلسفه اسلامی مرگ با جهان دیگر ارتباط داشته است. یادکرد مرگ حیات را در تعادل قرار میدهد و انسان را از بند شهوات میرهاند. مرگ همواره اتفاق میافتد، اما هر بار عقب افتادن آن و مکرر شدن مرگ دیگری سبب میشود تا آدمی مرگ خود را از یاد ببرد و آن را فقط حادثهای در پایان حیات بپندارد.
شیخ شهابالدین سهروردی کوشید تا میان بینش قرآنی و اندیشه فلسفی آشتی برقرار کند. آنچه در مرگاندیشی سهروردی بیشتر مشاهده میشود نقش مرگ در فراروندگی وجود آدمی است. وی نیز مرگ اختیاری را پیشنهاد میکند. مردن از اهواء و شهوات به آدمی فرصت میدهد تا قوای ظاهر و باطن را محکوم خود کند. در نظر سهروردی نفس با فعلیت رساندن حالات گوهری خود از پیوند تن میرهد و به عقل فرشتهها خواهد رسید.
تفاوت دیدگاه فیلسوفان غربی و فلسفه اسلامی درباره مرگ
بر خلاف بعضی از فیلسوفان غربی، در فلسفه اسلامی نه تنها مرگ مساوی نیستی قلمداد نمیشود، بلکه عارف و حکیم مسلمان آن را امری خواستنی میداند. شهادت نیز در همین بستر و حوزه گفتمانگونگی معنا پیدا میکند. مرگ رفتن از این جهان به جهان دیگر است و حیاتی دیگر در راه است.
نمایشنامه مذهبی اصلیترین تصویرساز مرگ در دوران جنگ تحمیلی بوده است. افراد، بسیاری از نیازهای تصویرساز از مرگ خود را با تمسک به آیینها و شخصیتهای مذهبی برآورده میکنند. این اعتقادات، به ویژه اعتقاد به قدیسین مذهب تشیع هر چه در میان افراد بیشتر میشد روحیه آنان افزایش مییافت. البته به طور قطع مسائل دیگر نیز بر این مؤلفه تاثیرگذار بودند. آنچه در این خصوص اهمیت ویژه داشت، تغییر معنای مفاهیمی اساسی همچون اعجاز یا زمان مرگ و مرده در زمان جنگ تحمیلی بود.
افراد در خصوص موضوعات کلیدی زندگی خود نظیر روح یا موضوعاتی که به حوزه روان و معنای زندگی مربوط میشد، شدیداً از آموزههای مذهبی تبعیت میکردند و حتی اعتقادات این افراد به وسیله رزمندگان در جبهه تکثیر میشد.
بر این مبنا، حیات جاودانه به عنوان دال مرکزی معنابخش به دالهای شناور بود. در واقع جهاد به عنوان راهی برای رسیدن به سعادت اخروی تفسیر میشد که باید با ایثار تحقق مییافت.
این نوع تفسیر از مردن از دل سنت بیرون آمده و با نظامهای دیگر اجتماعی پیوندی عمیق دارد. این تصویر علاوه بر آنکه مبتنی بر آموزههای دین اسلام است، از آموزههای مذهبی تشیع نیز شدیداً متأثر است. در واقع میتوان گفت که تصویر شیعی از مردن در کلیات خود، تصویری اجتماعی اسلامی و در جزئیاتش اجتماعی شیعی است. پناه بردن به قدیسین با عنوان ائمه اطهار(ع) یا شهدای کربلا در میان رزمندگان امری رایج بوده است. نکته جالب توجه درباره امامان آنکه نقش سنتی و کارکرد اجتماعی آنها یعنی واسط بودن بین خدا و انسان و شفاعت انسان نزد خدا، در میان رزمندگان کاهش مییابد و افراد در اوضاع بحرانی به امام حسین(ع) و ائمه حاضر در کربلا پناه میبرند و به آنان متوسل میشوند. در واقع در این اوضاع نزدیکی به خدا در میان افراد بسیار چشمگیر میشود؛ زیرا در آن برهه زمانی باید با درک عمیق، بهترین تصویر برای مرگ را انتخاب کرد که چه بسا شکلدهنده به زندگی نیز هست و با فدا کردن تن، خلوص در راه خدا را نشان داد تا به سعادت اخروی رسید.