سید علیاصغر موسوی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات دینی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با بیان اینکه مطلب فوق افزود: به عنوان نمونه دراین شعر بیدل دهلوی «عید آمد و هر کس پی کار خویش است/ مینازد اگر غنی و گر درویش است/من بی تو به حال خود نظرها کردم/ دیدم که هنوزم رمضان در پیش است» درمییابیم که هرگاه عارف و سالک خویش را در محضر یار ببیند، عید اوست و به خوبی حالت قبض را حتی در عید فطر که همه به گشایش میاندیشند در حالت عارف میتوان دید که وصول حق را در طول سلوک میبیند.
موسوی با بیان اینکه در سبکهای مختلف، نماد روزه، رمضان و عید فطر متفاوت به نظر میرسد، هرچند اصل موضوع تشریعی و مقدس است، تصریح کرد: در سبک خراسانی به دلیل صراحت واژگان بر افعال و مصداقی نبودن آنها، قصد شاعر یا تقدیس روزه است یا تکفیر آن و در سبک عراقی ضمن اذعان به این صراحت، با نمادهای عرفانی نیز همراه است و میتواند از افعال سلوک و شیوههای رفتاری در طریقت باشد که معمولا فراتر از رفتار متشرعین و با شکلی متفاوت در اشعار عرفانی بیان میشود. در سبک هندی هم ضمن تصریح تشریعی بودن آن، نه تنها به استعاره بسنده نشده که در تمثیل های مختلف و متفاوت از سبکهای گذشته بیان شده است. اشعار ویژه ماه مبارک و عید فطر در آثار شاعران سبک هندی معمولا کمتر تکفیر میشود، بلکه به دلیل دوران حکومتهای شیعی در ایران ضمن تشریعی بودن به عنوان تمثیلهای حکمی و پندآموز نیز آورده شده است.
این پِژوهشگر ادبیات دینی ادامه داد: رودکی پدر شعر فارسی در بیت «روزه به پایان رسید و آمد نوعید/ هر روز بر آسمانت باد امروزا»رسیدن عید فطر را به ممدوح خود تبریک میگوید و هر روز را برایش عید آرزو میکند که از نوع تقدیس آن است.
موسوی همچنین گفت: منوچهری دامغانی نیز در قصیدهای پایان یافتن روزه و عید را گرامی میدارد و از ساقی درخواست باده و عیش میکند. در این نوع هم، عید فقط دم غنیمتی است بعد از ماه رمضان و امساک از عیش و نوش «برآمدن عید و برون رفتن روزه/ ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزه».
وی با اشاره به اینکه در سبک عراقی با دیدگاه متفاوت شاعران نسبت به عید فطر روبه رو شدهایم، تصریح کرد: سنایی غزنوی در قصیده «ماه رمضان رفت و مرا، رفتن او به/عید رمضان آمد، المنه لله/ آن کس که بود آمدنی، آمده بهتر/و آن کس که بود رفتنی، او رفته به ده، به» هم ماه روزه و هم عید فطر را مقدس میشمارد و رفتن رمضان را که با موفقیت انجام شده و آمدن عید را که با شادی و سرور همراه است، گرامی میدارد. انوری نیز در بیت «ماه رمضان خجسته بادت/ تا پیش صفر بود محرم» اشاره به مبارک بودن ماه رمضان و غمباری و حرام بودن ماه محرم دارد. وی در این شعر برای ممدوح خود ماه روزه و عید فطر را مبارک میداند که فقط به تشبیه بسنده کرده، نه تشریع و نه تکفیر.
موسوی به اشارات خاقانی به روزه و عید فطر پرداخت و گفت: استعاره روزه و عید در بیت «من کنون روزه جاوید گرفتم زجهان/ گر شما در هوس عید بقایید همه» همراه با تشبیهات شاعرانه بسیار زیبا آمده است. همچنین در این بیت خاقانی «از جسم بهترین حرکاتی صلات دان/ وز نفس بهترین سکناتی صیام دان» نماز و روزه که از فروع دین است با صفت تشریعی توصیف شده است.
دلتنگی سعدی در وداع با ماه رمضان
این شاعر و منتقد ادبیات دینی با بیان اینکه سعدی از شاعرانی است که با آمدن عید فطر و لحظه وداع با ماه رمضان احساس دلتنگی و حزن عرفانی دارد، گفت: در ابیات «برگ تحویل میکند رمضان/بار تودیع بر دل اخوان/یار نادیده سیر، زود برفت/دیر ننشست نازنین مهمان/غادرالحب صحبه الاحباب/ فارق الخل عشره الخلان/ماه فرخنده روی برپیچید/و علیک السلام یا رمضان/الوداع ای زمان طاعت و خیر/مجلس ذکر و محفل قرآن.../روزه بسیار و عید خواهد بود/تیر ماه و بهار و تابستان/تا که در منزل حیات بود/سال دیگر که در غریبستان... » سعدی به تشریع پرداخته و ضمن مدح ماه رمضان، تودیعش را نیز گرامی میدارد و به زیبایی هر چه تمام تر، ماه رمضان را وداع میگوید و از رفتنش دلتنگ می شود. شیخ اجل، در بعد عرفانی نیز، به شکل استعاری از کلیدواژه های روزه و ماه روزه استفاده می کند که در شعر عاشقانه ـ عارفانه «هر که را خاطر به روی دوست رغبت میکند/بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست/ دیگران را عید اگر فرداست ما را ز این دهست/روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست» به موضوع «روی ماه یار» اشاره میکند.
وی با بیان اینکه به اعتقاد سلمان ساوجی عید فطر فصل جدیدی از سلوک است، افزود: سلمان ساوجی در ابیات «ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید/خیزید و میآرید که عید است و خزان است/ در غره شوال، محرم نبود، می/آن رفت که گویند رجب یا رمضان است» به استقبال عید میرود و ماه روزه را تکفیر نمیکند بلکه به اصطلاح عرفا، آن را فصل جدیدی از سلوک میداند و مرتبهای که بعد از امساک و مراحل قبض به بسط و وصال میرسد. در این مرحله عارف، احساس آزادی میکند و به عیش می نشیند. البته گاه در آثار عرفایی از این دست نیز دیده شده که به ظاهر موضوع روزه به دلیل منع از دیدار یار، تکفیر یا مذمت شده است.
موسوی به خرسندی حافظ از آمدن عید فطر به عنوان پایان مرحله ریاضت اشاره کرد و گفت: خواجه نیز در ابیات «باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش/وین سوخته را محرم اسرار نهان باش/ زان باده که در میکده عشق فروشند/ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...» همانند دیگر عرفا، از حالت قبض شکوه میکند و به شکلی استعاری، امساک را نوعی تنبیه برای یار میداند که از دیدن جمال یار دور است. در ابیات «روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست/می ز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست/ نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت/وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست» خواجه، روزه داری و صیام را نوعی امساک و حالت قبض و هجران برای دیدار یار میداند و از آمدن عید شوال (فطر) و پایان مرحله ریاضت سلوک خوشحالی و خرسندی میکند. در عرفای رند و بزرگ همیشه نگاه به ماه رمضان، یک نگاه تنبیه آمیز است؛ به دلیل اینکه سالک مجبور به ریاضت و امساک است و آنگاه که گشایش حاصل میشود در مقام وجد شروع به تعریف و توصیف میکند. ابیات «بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد/هلال عید به دور قدح اشارت کرد/ثواب روزه و حج قبول آن کس برد/که خاک میکده عشق را زیارت کرد» نیز از همان نوع اشعار هستند که در توصیف مقام گشایش و پایان ریاضت و هجرانند.
وی با اشاره به گرامیداشت عید فطر در اشعار سبک هندی افزود: ازجمله اشعار تشریعی که به مدح ماه مبارک میپردازد غزل «افسوس که ایام شریف رمضان رفت/سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت/افسوس که سی پاره این ماه مبارک/از دست به یک بار چو اوراق خزان رفت» صائب است. صائب وداع ماه مبارک رمضان را به زیبایی هر چه تمامتر توصیف میکند؛ هم از نظر صورت و هم از نظر معنا و تشبیه آن به جمال حضرت یوسف، تحسین چندجانبه ماه مبارک است«از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب/آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت».
بی روی یار عید فطر معنا ندارد
موسوی همچنین گفت: در سبک هندی علاوه بر تشریع و تشبیه، تمثیل نیز برای انتقال مفاهیم شعر به کار میرود. در دو بیت «عید آمد و هر کس پی کار خویش است/مینازد اگر غنی و گر درویش است/ من بی تو به حال خود نظرها کردم/دیدم که هنوزم رمضان در پیش است» بیدل دهلوی نه تنها روزه و ماه رمضان را توصیف و رفتار عوام و خواص را از هم جدا میکند، در سلوک و سیر الی الله، عارف را مقید به یک ماه و یک عید نمیداند و برای وصول به حق، دائم او را در مسیر سلوک میپندارد چراکه بی روی یارعید فطر نیز عید نیست. همان طور که اگر هلال رمضان هم رخ بنماید بی روی یار، روزه جز رنج و عیدش نیز، جز رنج روز هجران نیست. هر گاه عارف و سالک، خویش را در محضر یار ببیند، عید اوست و در اینجاست که بهخوبی، حالت قبض را حتی در عید فطر که همه به گشایش می اندیشند، در حالت عارف میتوان دید و علت تفاوت عارف و عامی برای رسیدن به حقیقت، در همین نکته است که عارف، وصول به حق را در طول سلوک و عامی (زاهد) در عرض سلوک میبیند.