کد خبر: 3390909
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲

روز هشتم محرم؛ تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا از پای در آورد

کانون خبرنگاران نبأ: گرمای سوزان و سنگینی سلاح حضرت علی اکبر(ع) را اذیت می‌کرد صدا زد پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا از پا درآورد.

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، شب هشتم محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حضرت علی اکبر(ع) است؛  اولین جوان از بنی‌هاشم بود که اجازه میدان را از  پدر گرفت او 19 سال یا 18 سال یا 25 یا 27 سال داشت.
امام حسین(ع)  به او اجازه فرمودند در حالی که نگاه مأیوسانه پدر او را بدرقه می‌کرد « فنظر الیه نظر» در لحظه‌ای که  حضرت علی اکبر(ع)  به میدان می‌رفت، امام(ع) رو به  آسمان کرد و عرض کرد: خداوندا تو شاهد باش که جوانی به مبارزه آنان می‌رود که شبیه‌ترین فرد به پیامبر(ص) است از نظر ظاهر، جسم، اخلاق و سخن گفتن. هر وقت مشتاق دیدن جمال پیامبر(ص) می‌شدیم، به چهره این جوان نگاه می‌کردیم.

حضرت علی اکبر(ع) آنقدر در میدان جنگ فداکاری کرد که از هر طرف دشمنان را به هلاکت رساند ولی گرمای سوزان و سنگینی سلاح  او را اذیت می‌کرد  و برای رفع عطش به خیمه بازگشت صدا زد پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا از پای در آورد آیا آب در اختیار داری تا بنوشم؟  امام گریه نمود و فرمود: کجا آب برای من است زبانت را بیرون بیاور؛ و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار و برو، حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و هشتاد نفر را به هلاک رساند او را محاصره کردند و از هر طرف او به ضربه می‌زدند  و شخصی ضربه سختی به فرق مبارکش زد حضرت(ع) از شدت جراحت دست به گردن اسب انداختند و اسب هم به طرف لشکر دشمن رفت و می‌گویند در اثر جراحت اسب جلویش را نمی‌دید هرکس ضربتی به او وارد می‌کرد تا این‌که از اسب به زمین افتاد  و پدر را صدا زد امام(ع)  خود را به او رساند و او را در آغوش گرفت و از بالای سر  به صورت علی اکبر(ع) نگاه می‌کرد وقتی سر بلند کرد محاسنش با خون علی اکبر(ع) رنگین شده بود امام حسین(ع) علی اکبرش هم داد تا دینش را حفظ کند.

درس‌هایی که امروز می‌توان از حضرت علی اکبر گرفت

درس‌هایی که می‌توان از شهدای ساحل فرات به ویژه خاندان وحی علی‌الخصوص حضرت علی اکبر(ع)‌ گرفت این است شخصیت ایشان بقدری نامتناهی و ناپیدا کرانه است که امام حسین(ع) هنگام عازم شدن علی به میدان آیه‌ای تلاوت کردند که از آن می‌توان فهمید که اگر شخصی بعد از پیامبراکرم(ص) سزاوار پیامبری داشت حضرت علی اکبر(ع) است. درس ادب و تسلیم در برابر پدر، حضرت علی اکبر در منزل ثعلبیه وقتی پدر این رؤیا را دیدند( هاتفی در عالم رؤیا می‌گفت این قافله را مرگ بدرقه می‌کند حضرت بعد از بیدار شدن آیه « إنالله و إنا الیه راجعون» را تلاوت کردند ) حضرت علی اکبر اصلا سؤال نکرد که به چه شکل، کجا یا چه وقت از دنیا می‌رویم فقط عرض کرد: « یا ابت فلسنا علی الحق؟» اى پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟ یعنی جوانی در عنفوان شباب، فکرش و هم و غمش، حق مداری است برایش زمان و مکان معنا ندارد فقط حق و حقیقت برایش اصالت دارد. بنابرین اگر در راه حق کشته شویم باکی نیست.
علی اکبر آیینه تمام نمای پیامبراکرم(ص) بودند در سجایای اخلاقی، رفتارهای انسانی، گرفتارهای آرمانی و در تمامی ارزشهای مردمی جوانان ما باید از ایشان الگو بگیرند و تمام لحظه‌های زیستن خود را از علی اکبر الهام بگیرند.

علی اکبر با اینکه می‌داند در خیمه آبی نیست اما به بهانه آب می‌آید که نوبتی دیگر سیمای نورانی پدر را تماشا کند این حرکت اوج ادب و رفتار علی را در برخورد با پدر و عشق آتشین فرزند را می‌رساند که فرزندان باید حضور پدر و دیدار او را قدر بدانند.

ابیاتی در مصیبت حضرت علی اکبر(ع)

جوانان  بنی‌هاشم بیایید/ علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند حسین طاقت ندارد/ علی را بر در خیمه رساند

بگویید مادرش لیلا بیاید/ تماشای علی اکبر نماید

علی برخیز و قدری یاریم کن/ تسلای دلِ پر زاریم کن

ببین که دشمنان غرق سرورند/ به لبخندی مرا دلداریم کن

کبوتر از چه رو غمگین و خسته/ چرا خون بر دو چشمانت نشسته

سفیدِ نازنینِ غرقِ در خون/ بگو آخر چرا بالت شکسته

فلک آتش زدی بر این دلِ من/ تو خاکستر نمودی حاصلِ من

جوانم را گرفتی پیش چشمم/ زدی صدها گره بر مشکلِ من

صدای هلهله بزم عزایت/ میان دشمنان ماتمسرایت

غریبی همچو بابایم علی جان/ بمیرد ای علی بابا برایت

علیِ اکبرم عمرم تو هستی/ چرا ای یاورم از پا نشستی

تو رفتی و خزان کردی دلِ من/ ز داغت قامت بابا شکستی

الا خورشید بی تو شب می آید/ ز مرگت جان من بر لب می آید

ز جا برخیز ای امیدِ بابا/ که اکنون عمه ات زینب می آید

علیرضا برومند

captcha