به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، ظهر امروز نشست تخصصی «سلفیگری و وهابیت؛ جهان مدرن و پسااستعماری» با سخنرانی حسین هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
نوسلفیان در واکنش به غرب شکل گرفتند
حسین هوشنگی با طرح این پرسش که خاستگاه جریان نوسلفی کجاست، گفت: جریان نوسلفی تحت شعاع برخورد جهان اسلام با مدرنیته به وجود آمد و نوسلفی و بنیادگراییها در جهان اسلام به نوعی همپوشانی دارند و برخی از جریانهای بنیادگرا در میان شیعیان نیز از جریان نوسلفی تاثیر گرفتهاند.
هوشنگی ادامه داد: ریشه تاریخی این جریان به ابنتیمیه باز میگردد که در زمان وی نیز جهان اسلام فضایی تنشآلود داشته و گسستهایی در جهان اسلام وجود داشت. در دوران ابنتیمیه و در شرق جهان اسلام فتوحات مغول رخ داده بود و هلاکوخان بغداد را تسخیر کرده و خلافت بنیعباس را از بین برده بود و مدتی قبل نیز اندلس از سیطره مسلمانان خارج شده و اوضاع متشتت بوده و مسلمانان شکست خورده بودند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق افزود: جریان نوسلفی که ریشه این جریانها و گروههای جدید است، متعاقب رویارویی جهان اسلام با مدرنیسم و فرهنگ غربی و یا مواجهه با استعمار و احساس تحقیری که مسلمانان از این مسئله کرده بودند، به وجود آمد. چه از نظر استعماری و چه از نظر علمآموزی و چه از نظر تاثیری که نخبگان جهان اسلام به صورت غربزدگی از غرب گرفته بودند، مورد برخورد و نفی نوسلفیها قرار گرفت.
وی تصریح کرد: پس از روبرو شدن با غرب ما رویکردهایی را در جهان اسلام شاهد هستیم که یکی از این رویکردها رویکرد انفعالی بود. این رویکرد سپر خود در برابر غرب را انداخت و معتقد بود که ما باید مطابق غرب شویم. امثال آخوندزاده و آتاتورک از این جمله بودند، جریان دیگر جریان مسلمانان تجددگرا بودند که میخواستند در میانه حرکت کنند و با تجدید نظر در مبانی دینی مظاهر مدرنیته را بپذیرند. جریان دیگر جریان بنیادگرا و نوسلفی بود که به نحوی مواجه عمدتا نفیی و سلبی داشت و سیدقطب از این جمله است. او فرهنگ غرب را جاهلیت عصر مدرن میدانست.
هوشنگی با بیان اینکه باید توجه کرد که این جریان با مظاهر دیگر غرب از جمله سکولاریسم و استبداد ملی هم مخالف بود، گفت: از یک تاریخ نوک پیکان نوسلفیان از روشنفکران و مستبدان داخلی به خود غرب تغییر کرد. این جریان خود طیفی از جریانهاست. یک طیف از اینها معتدل هستند، از جمله سلفیون صوفی که متفکر بزرگشان دهلوی بود، حسن البناء را نیز میتوان در این جریان قرار داد. این جریان در هند، مصر، مغرب و سودان حضور دارد که معتدلتر بوده و وجه سیاسی و خشونتگرایانه ندارد.
وی ادامه داد: جریان دیگر ادامه راه محمد عبدالوهاب است که سردمدار جریان سلفی وهابی است، سید قطب از این جریان فاصله دارد، اما مؤلفههایی از این جریان را داراست. ما در شیعه نیز سلفی داریم و جریان زیدیه در یمن از این جمله که شوکانی قبل از عبدالوهاب بزرگ این جریان بود و افکار سلفی را در جریان زیدیه به وجود آورد. در فرق اهل سنت از جمله حنفی و مالکی نیز گرایشات سلفی وجود دارد و میتوان گفت این جریان در همه مذاهب اسلامی نفوذ کرده است.
هوشنگی تصریح کرد: اصلیترین مؤلفه مشترک نوسلفی، نوعی بازگشت به قرآن و سنت پیامبر است. این امر مدعای همه مسلمین است، اما این جریان تاکید خاصی بر این مسئله داشت، مراد این گروه از سلف صالح منبعی در کنار قرآن و سنت نیست، بلکه نوعی راهنماست که با توجه آنها برداشتها از قرآن و سنت صورت میگیرد.
نوسلفیان گرایشات تهذیبی دارند
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) افزود: بعد سلبی تاکید بر کتاب و سنت از جانب نوسلفیان نفی تفسیرها و رفتارهای است که به نام اسلام و اجماع در فقه اسلامی انجام شده است و همچنین در کلام، فلسفه و تاریخ اسلامی شاهد آن بودهایم. داعش همه تفاسیر و آثاری را که در تمدن اسلامی انجام شده، کنار گذاشته و آنها را جزء سنت نمیداند.
هوشنگی با بیان اینکه این وجه سلبی بیانگر این است که بحث تهذیب و ویرایش برای داعش اساسی بود، گفت: اینها بر آن بودند که علم فقه، اصول، فلسفه، کلام و ... را که به اسلام نسبت داده میشد بپیرایند. داعش با تورم فقه و اصول مخالف بوده و به دنبال نوعی سادهسازی از دین است و هر چیزی را که معتقد باشد در کتاب و سنت نیست را خرافات و بدعت میداند و نوک تیز پیکان حمله داعش نیز متوجه تصوف و تشیع است. همین الان حرف داعش این است که العدو القریب شیعه و کردها هستند و غرب العدو البعید است.
وی افزود: نوسلفی و بنیادگرایی جریانی واکنشی است که یک دیگری میخواهد که ابتدا غرب و مدرنیته مطرح شد، اما الان چنانچه داعش صریحا میگوید شیعه دشمن اصلی اوست. اساسا این نزاع و شکاف میان شیعه و سنتی این خطر وجود دارد و مسئله سوریه و یمن به این شکاف دامن زده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق تصریح کرد: بعضی موارد را می توان به سرویسهای جاسوسی استناد داد، اما واقعا تهذیبگرایی متعلق به احمد بن حنبل و قبل از ایشان در خوارج ریشه داشته و مخالفت با شیعه و رفواض به این مسئله باز میگردد و این شکاف تاریخی است که مورد استفاده سرویسهای جاسوسی غربی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: تهذیبگرایی در میان شیعیان نیز سابقه داشته است و ما در آیتالله برقعی، آرمان مستضعفان، فرقان و ... نیز آنها را میبینیم. دیگر خصوصیت این جریان که در راستای همین تهذیبگرایی است نفی مذاهب متفاوت است و اینها مذاهب چهارگانه را چهار راه برای رسیدن به بهشت میدانند و اکنون توانستهاند نوعی وحدت در جهان اسلام ایجاد کردهاند.
هوشنگی افزود: از دیگر سو جریان داعش در کنار تهذیب اعتقاد به اجتهاد نیز دارد و دو قرائت اجتهاد عقلگرا و نصگرا در میان این جریان وجود دارد. عبدو و رشیدرضا به اجتهاد تاکید داشتند و نوسلفیان نیز معتقدند که نباید باب اجتهاد را بست. تهذیب به خلوص دین باز میگردد و اجتهاد به ایجاد توانایی دین در جهان امروز مربوط است. در میان نوسلفیان جریان اخوان معتقد به اجتهاد عقلی است، اما بنیادگرایان به اجتهاد نصگرا معتقد هستند.
وی تصریح کرد: جریان نوسلفی با سکولاریسم مخالف است. سکولارهای قائل به جدایی نهادهای اجتماعی و تقسیم نقشهای در میان این نهادها بودند که منجر به حاشیه راندن دین میشد. هر جا مدرنیزاسیون اجرا شده وضعیت سکولار تقویت شده است، در حالی که نوسلفیها دین را دارای تعلیمات جامعی میدانند و اینکه قائل به حکومت دینی هستند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق افزود: مخالفت دیگر نوسلفیان با اومانیسم است. اومانیست به انسان اصالت میدهد و دین نیز از منظر انسان و نیازهای او مورد تحلیل قرار میگیرد. اگر چه دین در غرب حضوری پررنگ دارد ولی این حضور اومانیستی است. اومانیسم حقوقی ذاتی برای انسان قائل میشود، این در حالی است که میبینیم سیدقطب به عنوان یکی از اندیشمندان نوسلفی با اومانیست مخالفت میکند. یکی از دستاوردهای اومانیسم دموکراسی است که این نیز مورد مخالفت نوسلفیان است. از سویی دیگر نوسلفیان با علم جدید به عنوان منبع معرفت مخالف هستند و معتقد هستند که علم جدید ناقص است در حالی که دین کامل است.
وی ادامه داد: از نظر نوسلفیان علم بشر ناقص ولی دین کامل است و یا باید همه آن را پذیرفت و یا باید هیچ بخشی از آن را نپذیرفت، اما از آن جا که علم جدید خود را غیر مطلق میداند، مورد نفی نوسلفیان قرار میگیرد.
هوشنگی با بیان اینکه دیگر مشکلی که نوسلفیان با مدرنیته دارند بحث هویت است، گفت: مدرنیزاسیون فرهنگ را عوض کرده و مردم را از هویت بومی دور میکند، در غرب هم همین اتفاق افتاده است، اما در آنجا این مسئله به صورت متوازن و در زمان انجام گرفت، در حالی که در میان مسلمانان تکنولوژی با سرعت بالایی وارد و این بحران هویت ایجاد کرد. بازگشت به دین به عنوان عاملی که هویت را باز میگرداند راهحلی بود که به صورت طبیعی رخ داد و بنیادگرایی به خاطر هویت بخشی موفقیتی نسبی داشته است.
وی افزود: خصوصیت دیگر فرهنگ غرب در بعد ذهن و عین، مادیگرایی و رانده معنویت به حاشیه است. البته این مسئله به صورت طبیعی رخ داده است هر چند کسی به زور مادی نمیشود، اما مناسبات به مسئله را به وجود آورده است. این باعث شده است که انسان بیآرمان و روزمره و برای پذیرش آرمانهایی از جنس آرمانهای نوسلفی آماده شود.
هوشنگی ادامه داد: ما و بسیاری در جهان اسلام اشتراکاتی بسیاری با نوسلفیان چون نفی سکولاریسم، اعتقاد به حکومت دینی، نقد علم جدید، هویتطلبی و مخالفت با غرب، داریم، از این رو این مشترکات، اگر ما افتراقات خود را برجسته نکنیم، میتواند خطرناک باشد. این افتراقات در مواردی مانند قانون اساسی، انتخابات، تفکیک قوا، حقوق بشر اسلامی خود را نشان میدهد. وجود این ابهامات باعث شده است تا برخی از تحلیلگران غربی ما را در جریان سوم بنیادگرایی اسلامی قرار دهند، در حالی که چنین مسئلهای وجود ندارد و ما باید بر این تفاوتهای خود با جریان نوسلفی تاکید کنیم.
وی در پاسخ به خبرنگار ایکنا در خصوص عملکرد و جایگاه نهاد سنتی دینی در برخورد با غرب گفت: جریان سنتی در مواجهه با غرب به نوعی کنار کشید و عزلت پیشه کرد و فعالانه به میدان نیامد. برای مثال در ایران و زمان پهلوی اول در جریان کشف حجاب، واکنش عمدهای را از سوی جریان سنتی شاهد نبودیم. در مواجهه با غرب نهاد سنت بیشتر منفعل است و در خود انقلاب ما نیز سنتیترین جریان یعنی مؤتلفه، از روحانیت مبارز پیروی میکرد.
هوشنگی در پایان گفت: در بحث روشنفکری به عنوان آیندهنگری معتقدم که این جریان میتواند با جریان سنتی و نیز جریان رسمی متحد شود. ما در مواجهه به جامعه پیچیده ایران ناگزیر هستیم جریانات حاشیهای را تا جایی تحمل کنیم و هر چه انعطاف بیشتر باشد به مصلحت نزدیکتر است.