به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) نمایش «برگزین» به نویسندگی حمیدرضا آذرنگ و کارگردانی رحمت امینی از 17 تا 21 آذر و در قالب دومین سوگواره نمایشی «خمسه»، اجرای صحنهای خود را با استقبال کمنظیر مخاطبان در سالن «تئاتر باران» تجربه کرد.
حاجعباس که گرداننده تعزیه است در پی مخالفت فردی به نام صفر که به «صفر شمر» معروف است و از شرکت در مجلس تعزیه و خواندن نسخه شمر امتناع میکند، دستیار خود را به دنبال فرد دیگری به نام نظر که به «نظر شمر» معروف است میفرستد؛ در فاصله آمدن شمرخوان جدید و برپایی مجلس تعزیه، حاجعباس در عالم رؤیا و خیالات خود با شمر واقعی مواجه میشود و رویارویی آنها با هم، دربردارنده اتفاقاتی است تا اینکه در پایان با مراجعه فردی که به دنبال شمرخوان جدید رفته است، او اعلام میدارد که توانسته صفرشمر را برای خواندن تعزیه راضی و مجاب کند و...
تم اصلی این نمایش با توجه به گفتاری که میان حاجعباس و شمر واقعی که در عالم رؤیا درمیگیرد، «انتخاب» است هر چند که شمر واقعی که کوروش زارعی به نحو شایستهای توانسته از ایفای نقش او در این نمایش برآید، همه آنچه که در مورد واقعه کربلا رخ داده را براساس جبر و بیاختیاری معنا و تفسیر میکند.
اینکه حاجعباس شخصیت اصلی این نمایش نیز مدتهای مدید است که در جریان برپایی مجالس تعزیه نسخهخوان حضرتعباس(ع) است نیز به زعم شمر از نوعی جبر نشئت میگیرد و ممکن بود که اگر شخصیت واقعی حاجعباس در واقعه کربلا حضور داشت، خود او نیز براثر جبر حاکم برآن شرایط و دوران، همراهی با اشقیاء را اختیار کند.
اما برخلاف آنچه شمر واقعی در این نمایش از آن دم میزند همهچیز بر مدار انتخاب درست که میتواند موجب فلاح و سعادتمندی انسان شود رقم میخورد و در شبیهسازی که شمر در روند روایت این نمایش آن را طراحی میکند باز داستان همان اماننامه شمر بن ذیالجوشن برای حضرت عباس(ع) در شب عاشورا تداعی میشود و تأکید بر این نکته که برخلاف آنچه شمر به آن اصرار دارد و همگی در واقعه عاشورا به جبر و نه به اختیار برای انجام اعمالی انتخاب شدهایم، شب عاشورا نیز کسی عباس(ع) را زور به پذیرش و یا عدم پذیرش اماننامه نکرد و این انتخاب درست او بود که تا ابد او را در خیل انسانهای راستین جای میدهد.
براساس روایت نمایشی آذرنگ، حاجعباس که گویا در مقطعی از خلوص در عمل به دور مانده و به واسطه راضی نشدن شخصی که شمرخوان تعزیهاش است بیشتر به منیت و منافع شخصی متمایل شده است حال باید شخصاً خلوصآزمایی شود و مواجهه او با شمر در عالم خیال در همین راستا رخ میدهد و تأکید بر این نکته که میان جبر و اختیار فاصله به باریکی مویی است هر چند که تفاوت ماهوی میان آنها فرسنگهاست؛ شمر و عباس(ع) هر دو به اختیار دو راه شر و خیر را برای خود برگزیدند و هیچ جبری در کار نبوده است؛ تکلیف شمر که معلوم است و مغضوب همیشگی دنیا و آخرت است اما شاید پذیرش اماننامه او نیز آنی عباس(ع) را وسوسه کرده باشد اما عشق او به ولایت موجب شد که او لحظهای چنین ذهنیتی را به خود خطور نداده و راهی را که صلاح دین، دنیا و آخرت اوست را اختیار و انتخاب نماید.
«برگزین» روایتی ساده و بیپیرایه از چنین حالتی میان جبر و اختیار است که ممکن است برای هر انسانی روی دهد و مهم آن است که در لحظه بهترین انتخاب صورت گیرد که رحمت امینی با طراحی منطقی و با تکیه بر قدرت بیان و بازی قوی بازیگران بر همین روایت ساده و بدون حشو و زوائد تأکید کرده بود.
تنها نکتهای که شاید بتوان براساس آن، نسبت به نمایش «برگزین» ایراد گرفت آنکه با توجه به اینکه این نمایش دیالوگمحور است و نه موقعیتمحور، پس باید مجال بیشتری برای تماشاگر ایجاد میکرد تا نسبت به آنچه در آن از زبان بازیگران مطرح میشود درنگی صورت گیرد و اصطلاحاً تماشاگر بتواند در مقاطعی حساس دیالوگ بازیگران را هضم و به درستی تحلیل کند که البته به دلیل ریتم تندی که نمایش در برخی از همین مقاطع پیدا میکرد، گاه در لحظه رشته کلام از دست مخاطب خارج میشد.
تسلط بازیگران به دیالوگهای خود که انصافاً بلیغ و بدون هیچ توپوقی بیان شد نشان از مواجهه مخاطبان با نمایش حرفهای داشت اما به نظر میرسد به ویژه در مواجهه اولیه حاجعباس با شمر در عالم خیال، تردیدها و توهمات حاجعباس باید خیلی بیشتر از اینها باشد تا مگر به این واسطه و به بهانه بازی در سکوت بازیگران، فرصت بیشتر در اختیار مخاطب برای ایجاد ارتباطی مؤثر با رویدادهای صحنه از رهگذر بیان دیالوگ شخصیتها صورت گیرد.