محمد اسکندری، هنرمند نقاش در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با بیان اینکه دغدغهاش در نقاشی پرداختن به موضوعات اجتماعی است، اظهار کرد: امروز دیگر همانند دوره کلاسیک، نقاشان حیطه کاری خود را تنها به یک موضوع خاص معطوف نمیکنند. برای همین ممکن است یک نقاش در عرصههای مختلف کارهای خود را خلق کند، اما من خود به موضوعات اجتماعی علاقه بیشتری دارم. برای همین در کارهایم بیشتر چیزهایی دیده میشود که در جامعه وجود دارد، حتی میتوانم بگویم که در کارهایم تاثیر بسیاری از هنر خیابانی گرفتهام.
این نقاش افزود: درباره دلایل گرایش به این سبک کار هم باید بگویم، کودکی من با دوران دفاع مقدس همزمان بود و این موضوع روی من تاثیرات بسیاری گذاشته و از همان زمان هنوز به نوعی آن لحظات زنده است. با این توضیح آنچه که در هشت سال دفاع مقدس به وقوع پیوست جامعه ما را تغییر داد و ما هنوز پس از سالها، اعتبار و استقلال خود را از این رویداد مهم وام میگیریم. برای همین سعی میکنم با پرداختن به موضوعات خیابانی به نوعی هدف مورد نظرم را در نقاشی تصویر کنم. برای مثال به کاری که بر مبنای عکس «کودک و سرباز» خلق کردهام اشاره میکنم.
وی در پاسخ به این سؤال که موضوعات دینی چگونه در نقاشیهای امروزی نمود پیدا میکند؟ گفت: آموزههای دینی نوعی راه، برای رسیدن به حقیقت است. هنر متعهد و سالم نیز چنین هدفی را دنبال میکند، پس میتوان گفت هنر متعهد در حقیقت نوعی روش زیبا برای همراهی با دین است، اما با این حال، ترجیح من این است که هنر مستقل عمل کرده و سعی نکند برای بیان حقیقت به نوعی به دام سفارش یا سطحینگری گرفتار آید، اتفاقی که اگر رخ دهد و ما نگاهی سطحی به دین در نقاشی داشته باشیم، جدا از اینکه به این هنر لطمه زدهایم به مفهوم مورد نظر همه خدشه وارد کردهایم.
اسکندری اضافه کرد: گواه بارز ادعای فوق را هم در برخی آثار میتوان مشاهده کرد که با سفارش شکل گرفته، اما هیچ گونه تاثیرگذاری نداشته و برای همین ماندگار نشدهاند، اما زمانی که کار با عشق نقاش خلق شده است، نتیجه «عصر عاشورای» استاد فرشچیان شده که تا به ابد در هنر این سرزمین ماندگار خواهد بود. مطلب دیگری که ذکر آن را در این این بحث میدانم، بحث هنر قهوهخانهای است که ریشه در گذشته و فرهنگ ما دارد و به خوبی در آن موضوعات مذهبی مورد نظر است، بنابراین این سبک از نقاشی توانسته نگاهی واقعگرا به موضوعات اسلامی داشته باشد.
این نقاش در پاسخ به سؤالی دیگر مبنی بر اینکه چرا هنر قهوهخانهای نتوانسته آن فراگیری گذشته را داشته باشد؟ گفت: تا حدودی این امر طبیعی است، چون گذشت زمان سلیقهها و نیازها را تغییر میدهد. برای همین نباید تعجب کرد چرا در زمان حال همانند دوره قاجار به نقاشی قهوهخانهای بها داده نمیشود، البته از این توضیح این منظور را ندارم که ما باید نسبت به هنر قدیمی بیتفاوت باشیم، بلکه تنها میخواستم به گذر زمان در تغییر ذائقه مردم اشاره کنم. در این میان حضور اساتیدی که در نقاشی قهوهخانهای فعالیت میکنند، مطمئناً این هنر را پا برجا نگاه میدارد.
این نقاش در بخش دیگری از سخنان خود اعلام کرد: اگر از من پرسیده شود که بهترین شکل از توجه به هنر دینی و قرآنی در چه بخشی از هنر نمود پیدا میکند، میگویم کاشیکاریهای ما نمود زیبایی از هنر اسلامی است که در اصل واقعی هستند و به وضوح میتوان این اخلاص را در تمام کارهایی که از گذشته تا به امروز وجود دارد مشاهده کرد.
وی در پایان درباره بیوگرافی خود بیان کرد: من دوره کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه هنر گذراندهام و تا به امروز نیز 7 نمایشگاه اختصاصی و بیش از 30 نمایشگاه گروهی برگزار کردهام. کار نقاشی را هم به طور حرفهای از سال 79 آغاز کردم، البته نقاشی را با وجود پدری چون استاد اسکندری از کودکی فرا گرفته بودم.