زمانی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تصویب شد، صدا و سیما به عنوان سازمانی دولتی فعالیت خود را از سر گرفت. به همین دلیل بود که شبکههای خصوصی اجازه فعالیت در کشور ما را پیدا نکردند. با این توضیح درصدد آن هستیم که به ارزیابی چنین اقدامی بپردازیم که آیا با این اقدام و به واسطه ممنوعیت راهاندازی شبکههای خصوصی، قصد اجازه آزادی بیان داده شد یا اینکه سیاستگذاران فرهنگی در نظر داشتند با کنترل این رسانه پرمخاطب و تاثیرگذار، آسیبهای احتمالی را بشناسند و از بروز آن جلوگیری کنند.
با چنین مقدمهای میخواهیم به مبحث اصلی این یادداشت بپردازیم. اخیراً برنامهای با نام «اکسیر» از سیما روی آنتن رفت که اجرای آن را فرزاد حسنی برعهده داشت. این مجری که به تازگی دوران ممنوعیت تصویری خود را پشت سر گذاشته است، این بار هم پس از گذران تنبیه در نظر گرفته شده برای وی، بار دیگر با رفتاری ناپسند دل بسیاری از هموطنان ما را به درد آورد. در اینجا باید این سؤال را مطرح کرد که آیا برای نشان دادن کرامات اخلاقی یک انسان، اطلاعات علمی وی ملاک و معیار است یا اینکه باید رفتاری اسلامی مد نظر و محور باشد؟
جواب به سؤال فوق زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم در برنامه شب گذشته، این مجری فردی را به روی صحنه دعوت کرد و با سؤالاتی که از مهمان پرسید، وی را تحقیر کرد و آزرد؟ آیا اینکه شرکت کننده حاضر با وجود دادن پاسخ صحیح باید مورد تمسخر مجری برنامه قرار گیرد، سیاستی است که سیما برای برنامههای خود در نظر گرفته است؟ مسلماً جواب این پرسش منفی است، اما چگونه این فرد که چند سال پیش با یکی از سرداران هشت سال دفاع مقدس برخورد نامطلوبی داشت، باز هم فرصت پیدا کرد در رسانه ملی به مردم این سرزمین توهین کند؟ این پرسشی است که مسئولان تلویزیون باید به آن پاسخ دهند.
آیا این قبیل رفتارها که در رسانه ملی از سوی جمع انبوهی از مخاطبان مشاهده میشود و ما نوع دیگر آن را در برنامه «دورهمی» نیز شاهد بودیم، مورد قبول محمد سرفراز، رئیس سازمان صدا و سیماست؟ البته مطمئناً اگر از آنها این سؤال پرسیده شود خواهند گفت که با خاطی برخورد میکنند، اما پاسخی برای این سؤال که چرا فردی که تمام شهرت و موقعیت خود را مرهون الطاف مردم است، باز توانسته برای چندین بار فرصت حضور در رسانه ملی را پیدا کرده و با رفتارش به مخاطبان توهین کند نمیدهند.
مطلب دیگر در این بحث آن است که معمولاً این قبیل رفتارهای ناپسند با این رویکرد توجیه میشوند که رفتارهای مزبور شوخی با تماشاگران بوده است! توجیهی که به نوعی بدتر از گناه است، زیرا در جامعهای که عنوان جمهوری اسلامی بر آن نهاده شده است، به یک مجری اجازه داده میشود که از شرکت کننده اسم دخترش را پرسیده و در ادامه وی را مسخره کند؟ آیا افق مد نظر ما از رواج اخلاق اسلامی این گونه برنامههاست؟ این رفتارها عکسالعملهایی بسیار تند را در شبکههای مجازی به وجود آورده است، چون برخلاف افراد پرمدعایی چون فرزاد حسنی، مردم این سرزمین به خوبی غیرت و اخلاق اسلامی را میشناسند و در مقابل توهینها عکسالعمل نشان میدهند.
در اینجا لازم است برای تذکر بیشتر به کسانی که چنین رفتارهایی را توجیه میکنند درباره قبح ریشخند کردن، آیاتی از قرآن را یادآور شویم. خداوند متعال درآیه ۱۱ سوره حجرات در رابطه با ضرورت پرهیز از مسخره کردن دیگران فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.» در این آیه خداوند فرموده است: «اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخره کنندگان باشند و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مىکنند بهتر باشند و مبادا از یکدیگر عیبجویى کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.»
همچنین در آیه ۶۷ سوره بقره آمده است: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ و هنگامىکه موسى به قوم خود گفت خدا به شما فرمان مىدهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند مىگیرى، گفت پناه مىبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم.»
در آیه ۸۳ سوره غافر نیز در این رابطه آمده است: «فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون؛ و چون پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند به آن چیز [مختصرى] از دانش که نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ریشخند مىگرفتند آنان را فرو گرفت.»
اما حال باید پرسید در مقابل چنین رفتارهای مذمومی چه باید کرد؟ آیا صرف اینکه یک یا دو مجری از حضور در سینما برای مدتی کوتاه محروم شود وجه تنبیهی مناسبی دارد؟ مسلماً جواب به این سؤال منفی است، چون وقتی ریشه درخت مشکل داشته و خراب باشد، نمی توان با کندن برگ آن بیماری را درمان کرد. برای همین ضروری است در همان بدو ورود به سینما و تلویزیون، معیارها و ملاکهایی برای انتخاب و بهرهگیری از افراد در نظر گرفته شود تا انگیزههای ورود آنها به این رسانه شناخته شود تا به این واسطه از حضور افرادی که تنها هنر را وسیلهای برای شهرت و جاهطلبی میدانند، چنین موقعیتی را برای رسیدن به اهدافشان پیدا نکنند.
در کنار نظارت بر ورود افراد ارزشمدار به سینما و تلویزیون باید در امور تربیتی نیز عملکرد موفقی داشته باشیم. اتفاقی که در گذشته روی داده است. برای نمونه باید به حوزه هنری در دهه 60 اشاره کنیم که محلی برای پرورش هنرمندان متعهد کشورمان بود که هر یک از آنها امروز یکی از سرآمدان سینما و تلویزیون هستند، پس باید با سنجیدن زمان و مکان باز هم هنرمندانی را تربیت کنیم که همانند زندهیاد سلحشور، حاتمیکیا، آوینی و ... تنها هدفش برای حضور در رسانه ملی و سینما تبلیغ آموزههای دینی و قرآنی باشد.
مگه تو کشور قحطی مجری اومده ؟!