کد خبر: 3517398
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۰
به بهانه چهل‌و‌چهارمین سالگرد درگذشت حاج حسین‌آقا ملک؛

یادداشت منتشر نشده از «صادق آئینه‌وند» درباره کتابخانه ملک

گروه ادب: به بهانه چهل‌و‌چهارمین سالگرد درگذشت حاج حسین‌آقا ملک، بنیانگذار کتابخانه و موزه ملک یادداشت منتشر نشده‌ای از صادق‌آئینه‌وند درباره این موزه و کتابخانه منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به نقل از روابط عمومی کتابخانه و موزه ملی ملک، یادداشتی به بهانه 4 مردادماه همزمان با چهل‌و‌چهارمین سالگرد درگذشت حاج حسین‌آقا ملک منتشر شده است که بخشی از آن به سخنان زنده‌یاد صادق آیینه‌وند از مجموعه منتشر نشده «تاریخ شفاهی زندگی حاج حسین آقا ملک» اختصاص دارد. بخشی از این گفت‌وگو برای نخستین بار منتشر می‌شود. گفت‌وگو با آیینه‌وند، چند ماه پیش از درگذشت وی در اردیبهشت 1394 انجام شده است، این یادداشت در ادامه از نظر می‌گذرد؛
«من سال 1351 که در دانشگاه تهران پذیرفته شدم، از شهرستان همدان به تهران آمدم؛ همان سالی بود که حاج حسین آقا ملک رحمت‌الله علیه، دیار فانی را به قصد دیار باقی وداع گفتند. بنابراین سعادت نداشتم ایشان را زیارت کنم، با این که درباره ایشان در کتاب‌ها و کتابخانه‌شان خوانده و در دبیرستان نیز اطلاعاتی نسبت به گنجینه مشهور ایشان در تهران پیدا کرده بودم. همان زمان هم که آمدم، ایشان کسالت داشتند و گویا فعالیت زیاد انجام نمی‌دادند. به دلیل اهمیتی که کتابخانه ملک داشت و نامی خوش و نیک که آن بزرگوار در خدمت به فرهنگ و تمدن اسلامی داشتند، مشتاق بودم کتابخانه را ببینیم. 
در کلاس‌های دانشگاه همواره وصف کتابخانه ایشان شنیده می‌شد، کما این که در دبیرستان در همدان هم دبیران اهل فکر و اندیشه به ما تذکر داده بودند در تهران، از این کتابخانه و از آثار ایشان استفاده کنیم. از این‌رو هنگامی که به تهران آمدم بسیار مشتاق بودم آن کتابخانه مشهور و شگفت‌انگیز را ببینم. پس از پذیرش در دانشگاه تهران، چند ماه پیش از استقرار در آنجا، در جست‌وجوی کتابخانه ملی ملک به بازار تهران رفتم. در بازاری محدود و سرپوشیده، سرانجام کتابخانه را پیدا کردم. به درون آن رفتم تا به نسخه‌های خطی و کتاب‌های ارزشمند به ویژه چاپ سنگی نگاهی بیندازم. از جمله کتابی از رشید وطواط پیدا کردم که در حوزه‌های علمیه می‌خواندند. 
یادم است قصیده طنطرانیه وطواط را آنجا مطالعه می‌کردم؛ مطلع قصیده این گونه بود «ی‍اخ‍ل‍ی‌ ال‍ب‍ال‌ ق‍د ب‍ل‍ب‍ل‍ت‌ ب‍ال‍ب‍ل‍ب‍ال‌ ب‍ال‌ ...». این را که در کتابخانه حاج حسین آقا ملک پیدا کردم، بسیار خوشحال شدم. دیگر، این علاقه در من پیدا شد که چند روز در ماه، مرتب به آنجا می‌رفتم و با علاقه بسیار، کتاب‌هایی نفیس را می‌یافتم و مطالعه می‌کردم. آن روزها که در کتابخانه ملک می‌نشستم، اتفاقاً افرادی می‌آمدند که به سفارش حاج حسین آقا ملک، با آن‌ها بسیار خوب برخورد می‌کردند. برخورد با همه کسانی که به آنجا می‌آمدند، در واقع همین گونه بود. نام نیک حاج حسین آقا ملک و رفتار نیکوی متولیان کتابخانه، در کنار هم گرد آمده بود. ما هر دو این‌ موارد را به صورت همسان در کتابخانه می‌دیدیم.
کتابخانه ملی ملک در میان کتابخانه‌های مشهور آن زمان، نخستین مرکزی بود که توجه پژوهشگران را جلب می‌کرد. با این که در جایی پَرت، یعنی بازار تهران بود، افرادی که اهل تحقیق بودند، به آنجا می‌آمدند تا بتوانند از گنجینه بی‌نظیرش بهره بگیرند. اهالی بازار هم به خوبی کتابخانه را می‌شناختند. اگر درباره آن می‌پرسیدی، راهنمایی‌ات می‌کردند.
کتابخانه حاج حسین آقا ملک بسیار نفیس بود. آثاری ارزشمند در خود داشت. تنها نگرانی آن روزگار ما این بود که چرا کتابخانه‌ای با آن عظمت و ارزش، در جایی محدود در بازار تهران قرار دارد که خوشبختانه سال‌ها بعد به مکان کنونی جابه‌جا و خیال‌مان آسوده شد.»
captcha