تماشای این نمایش از سوی بسیاری از اهالی و مسئولان اجرایی حوزه فرهنگ و هنر و برخی از چهرههای دستگاه دیپلماسی کشور همچون سفیر ایران در جمهوری آذربایجان، رایزن وزارت خارجه و مسئول انجمن دوستی ایران و ارمنستان و تقدیر آنها از این نمایش و تمجیدهایی که از سوی جامعه فرهنگی و هنری در مدت اجرای آن صورت گرفت همگی گواه بر این نکته است که «آخه اینجا نزدیکتره به خدا» توانسته است به موضوعی مغفولمانده در جامعه امروز اشاره کند که اتفاقاً عطش جامعه نسبت به پرداختن به چنین مضامین در این روزگار بیش از پیش احساس نیاز میشود.
«آخه اینجا نزدیکتره به خدا» روایت ساده و سرراستی را از یکی از بازماندگان دوران دفاع مقدس در برابر دیدگان مخاطبان به نمایش میگذارد؛ شخصی که همچنان با خاطراتی از آن دوران زندگی میکند و دلخوش به همان فضای معنوی دارد که فرزندان این مرز و بوم در دفاع از کیان اسلامی در آن زیست کرده و از خود خاطراتی ماندگار به جای گذاشتهاند.
نکته جالب توجه در این نمایش تکنفره(مونودارم) از نظر بحث محتوایی پرداختن به مقوله بکری است که شاید در روایت نمایشی و یا حتی هنری دفاع مقدس کمتر به این جنبه که قادر است صحهای مضاعف بر تقدس و الهی بودن دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بگذارد، پرداختن آن به این موضوع است که افراد و اشخاصی که تحت عنوان رزمنده از هر گروه و جناحی در صحنه نبرد حق علیه باطل ظاهر شدند به یک امر واحد اندیشیده و نیل به آن، دغدغهشان بوده است و آن دفاع از کیان و ارزشهای الهی و انسانی است حال میخواهد با هر تفکری جناحی و سیاسی، عقیدتی و دینی و... بوده باشند، چنانکه در بخشی از این روایت نمایشی که صحبت بر سر این است که یکی از رزمندگان گویا نماز نمیخواند و این مسئله تعجب همگان را برانگیخته، در ادامه تازه متوجه میشویم که فرد مورد نظر مسیحی بوده و هیچیک تا آن لحظه از کیش و آئین او مطلع نبودهاند هرچند که وقتی چنین ایرادی نیز به او گرفته میشود، رزمنده مسیحی که بازیگر نمایش در حال روایت او گویا تعصبی به خرج نمیدهد و برای آنکه دل همرزم خود را بهدست آورد، درصدد است تا نماز خواندن را فراگیرد.
«آخه اینجا نزدیکتره به خدا» سعی در ترویج و تبلیغی نمایشی اقامه نماز به عنوان یک فریضه الهی دارد؛ این موضوع را در فرازهایی از روند نمایش شاهد هستیم و به طور مثال رزمنده راوی این نمایش با ترک جنگ و حضور در پشت جبهه بر بالین مادر مریضش حاضر شده و مادر در دم آخر او را توصیه به اقامه نماز اول وقت میکند، این مقوله را در دیگر زمانهای روایت نمایش نیز شاهد هستیم که گویا به تأسی از حرکت فرهنگی اباعبداللهالحسین(ع) در ظهر عاشورا که در کوران جنگ و درگیری، امام(ع) نماز را به عنوان یک فرضیه لازمالاجرا ترک نمیکنند در نمایش گنجانده شده است.
تأثیر نگاه الهی و مغناطیس حسینی که در واقع عاشورا طیفهای گوناگونی از مردم را برای یاری سیدالشهداء(ع) به کربلا کشاند و بارها روایت شده است؛ به نظر میرسد که در نمایش «آخه اینجا نزدیکتره به خدا» به گونهای تأثیرگذار معاصرسازی شده است و همچنانکه در واقعه عاشورا وهب نصرانی در آخرین لحظات تصمیم به یاری حسین(ع) میگیرد، در نمایی از صحنه دفاع مقدس که در این نمایش روایت میشود، تأثیری از همان جذبه معنوی و الهی دفاع مقدس با هدف دفاع از کیان و ارزشهای انسانی و ارزشی را نیز در وجود رزمنده مسیحی مشاهده میکنیم.
این نمایش را از نظر ساختار و سبک اجرایی نیز میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و از جمله بازرترین موارد مصداقی در این راستا میتوان به قراردادی بودن برخی از عناصر صحنه متأثر از برخی گونههای نمایشی ایرانی همچون تعزیه اشاره کرد؛ در اجرای یک مجلس تعزیه قراردادهایی ثابت و متقن از دیرباز در ساختار روایت وجود دارد همانند تشت آبی که در صحنه به ویژه در مقتل عباس بن علی(ع) به کار برده میشود و نمادی از شط فرات و نهرالقمه است؛ حامد هوشیاری در کارگردانی برخی از صحنههای این نمایش هوشمندانه از چنین قابلیت و کارکردی در نمایش خود سود برده است چنانکه چفیه و یک سربند «یازهرا(س)» در بخشی از روایت نمایشی به شکل قراردادی حکم مادر رزمنده راوی نمایش را دارد و در جای دیگر همان چفیه منتهی اینبار با سربند «یاحسین(ع)» حکم همرزم شهید او را دارد.
از جمله دیگر ویژگیهای ساختاری نمایش در روایتی صمیمی و به دور از هر حشو و زوائدی که معمول چنین آثار نمایشی است و شاید در برخی مقاطع نیز جریان روایت را به انحراف بکشاند میتوان به استفاده خوب از طراحی نور، میرانسن بهجای به کار رفته برای حرکت بازیگر در صحنه و موجز و مفید بودن اجزا و آکساسوار موجود در صحنه اشاره کرد که در یک زمان تقریباً 40 دقیقهای تأثیر مثبت و هدفمندی را بر روی مخاطب خود میگذارد و البته استفاده از تصاویری ویدئویی که توسط ویدئو پروجکشن در آخر نمایش بر روی پرده نقش میبندد، به شکلی مفید این تأثیر را تکمیل میکند.
و اما در پایان ذکر یک نکته به عنوان یک پیشنهاد برای قوام و پختگی نمایش شاید به صلاح باشد و آن اینکه کارگردان نمایش میتوانست حال که در برخی از مقاطع نمایشی رجوعی به ساختار گونههای نمایشی ایرانی کرده است و مبنای ساختار اجرایی این نمایش را بر اصل روایت تکبازیگر خود گذاشته است، میتوانست برخی از خاطرات بازگو شده خود را با استفاده از تکنیک پردهخوانی و نقالی به عنوان یک شیوه مرسوم در هنر نمایش ایرانی نقل کند.
امیرسجاد دبیریان