«دریاچه ماهی» ساخته مریم دوستی فیلمی در ژانر دفاع مقدس است که فیلمسازی زن به عنوان اولین تجربه سینمایی آن را جلوی دوربین برده است. این فیلم سینمایی کاری است با استانداردهای بسیار پایین سینمایی که مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس را به ضعیف ترین شکل ممکن ترسیم کرده است.
صحنه آغازین فیلم از آنجایی آغاز میشود که قبل از عملیات کربلای پنج یکی از رزمندهها به فرماندهان میگوید شهیدی به وی گفته که عملیات لو رفته است، اما هیچ کس حرف وی را باور نمیکند، برای همین وی را زندانی میکند، اما اتفاقی که نباید رخ میدهد و تعداد زیادی از رزمندگان به شهادت میرسند. سالها از این ماجرا میگذرد و رزمندهای که با شهدا در ارتباط است آدرس پیکر شهدا را مسئولان تفحص میرساند تا آنها بتواند پیکر شهدا را پیدا کنند.
کل قصه فیلم در این خلاصه داستان نهفته است، البته در طول قصه داستانکهای کوچکی نیز بیان میشود، برای مثال وکیل جوانی در این فیلم حضور دارد که فرزند شهید است، اما راهش را در زندگی گم کرده است، اما قهرمان قصه که نقشش را نادر فلاح بازی میکند به وی کمک میکند تا راه خود را پیدا کرده و مسیری جدیدی را برای زندگی انتخاب کند.
این فیلم در حوزه قصهگویی بسیار الکن است و به هیچ وجه نمیتواند آنچه را که در فیلم مد نظر است به تماشاگر منتقل کند، زیرا حرفهای مد نظر به صورت بسیار بد و شعاری به تماشاگر منتقل میشود، همین اتفاق هم سبب شده در سالن برج میلاد برخی سکانسها خنده تماشاگران را در پی داشته باشد. یکی از این بخشها مربوط به صحنهای است که قهرمان قصه در مذمت پول و تعلقات دنیا حرف میزند، اما به گونهای جملات را میگوید که حتی برای خود وی قابل باور نیست، برای همین مشخص است که بازیگر تنها متنی را از روی کاغذ حفظ کرده و میخواند.
درباره کارگردانی بهتر است حرفی زده نشود، چون فیلمساز در ابتداییترین شکل ممکن کار را هدایت میکند، البته فکر میکنم برای فیلمسازی که در کار اولش آرش معیریان را برای مشاوره انتخاب کرده، چه فیلمی دور از انتظار نیست، البته نمیخواهم دانش فیلمسازی آرش معیریان را زیر سوال برم، اما این فیلمساز در حوزه سینما گیشه تخصص دارد، پس چگونه چنین فردی میخواهد مشاوره یک کار دفاع مقدسی را بدهد؟
درباره فیلمنامه هم باید بگوییم که داستان بدون هیچ ضرب آهنگ روایت میشود و نقاط اوج و فرود آن خوب از کار در نیامدهاند. موضوع دیگر به شخصیت پردازی فیلم بر میگردد که شکلی مطلوب ندارد، زیرا برای هر کدام از نقشها، تعمق لازم نشده است. ستاره اسکندری که نقش یک همسر شهید را بازی میکند به سطحیترین شکل ممکن در این فیلم ایفای نقش میکند، هرچند این بازیگر از هنرمندان خوب تئاتر است. نادر فلاح بازیگر اول فیلم هم نتوانسته نقش را به صورت باورپذیری ارائه دهد، البته نباید از وی انتظار چندانی داشت، چون این بازیگر خوب تئاتر همیشه نقش چندم بازی کرده است، برای همین فشار بازیگر نقش اول برای وی زیاد از حد بوده است.
درباره بازی های فیلم هم باید گفت که هیچ نقش آفرینی خوبی را در فیلم شاهد نیستم. تمام بازیهای به ابتداییترین شکل ممکن بیان شده است، تنها علی دهکردی تا حدودی توانسته خارج از کلیشههای رایج عمل کند، اما همانطور که قبلا گفته شد، دیگر بازیها خوب از کار در نیامدهاند. در این میان یک نکته دیگر اینکه برخی نقشها به شدت اضافی و غیر ضروری هستند، برای مثال دختر شهید که قرار است از همسرش جدا شود، وجودش در فیلم الزامی نداشت.
اما مطلبی دیگر که حتما میخواهم به آن اشاره کنم تذکراتی است که فیلمساز میخواهد درباره سبک زندگی به ما بدهد. این اتفاق هم همانطور که گفته شد در قالب پرداختن به زندگی وکیل جوان بیان میشود، اما تذکر فیلمساز تنها در قالب کلام خلاصه شده و تاثیرگذاری لازم را ندارد. این اتفاق نیز معمولاً به دو دلیل رخ میدهد؛ اول اینکه فیلمساز چیزی که میخواهد باور ندارد یا اینکه از تسلط و دانش لازم در این زمینه بی بهره است، برای همین آنچه را میگوید تماشاگر نمیپذیرد، اتفاقی که متاسفانه این روزها به شدت در سینمای ما باب شده است.
درباره مخاطبی که این فیلم میتواند در گیشه داشته باشد هم از همین الان میتوان حدس زد که فیلم یا اکران نمیشود یا اینکه به صورت محدود در چند سالن به نمایش در میآید. این اتفاق در شرایطی است که سینمای دفاع مقدس ما همانند «شیار 143» نیازمند کارهایی است که تماشاگر آن را بپذیرد تا به نوعی سینمای دفاع مقدس رشد مطلوبی داشته باشد، اما با فیلمهایی نظیر «دریاچه ماهی» مطمئناً هیچ آینده خوشی را برای این ژانر ارزشی در سینما نمی توان متصور بود.