کد خبر: 4305551
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۸
احمد خاتمی:

فردوسی حافظ اصلی زبان فارسی است

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی گفت: بدون تردید، عامل اصلی حفاظت از زبان فارسی در کنار جریان‌های دیگر تاریخ ادبیات ما، فردوسی است. فردوسی با نفوذ در ادبیات و فرهنگ فارسی، توانست جریان علمی، فرهنگی و ادبی ماندگاری را در تاریخ ادبیات ما رقم بزند.

فردوسی حافظ اصلی زبان فارسی استبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست گرامیداشت روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد محمدحسین شهریار چهارشنبه ۲۶ شهریورماه به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد.

احمد خاتمی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی طی سخنانی در این نشست گفت: شعر فارسی در آغاز، به ویژه در عصر فردوسی و همچنین در سده‌ها و دهه‌های پس از آن، عمدتاً در دو گونه و قالب اصلی ظهور و بروز یافته است. یک گونه، شاعران وابسته به نهاد قدرت بودند که با حمایت و توجه زمامداران، اعم از سلاطین، امیران و حکام مناطق مختلف به سرودن شعر می‌پرداختند و شاعری آنها مشروط به پشتیبانی نهاد‌های حکومتی بود. در کنار این گروه، گونه دیگری وجود دارد که تکیه‌گاه اصلی آن، مردم، ذائقه عمومی و پسند همگانی است.

وی افزود: در گونه اول، شاعرانی مانند فرخی سیستانی، اسدی طوسی، عنصری بلخی و دیگرانی از این دست که همگی از شاعران برجسته و ارزشمند فارسی‌زبان هستند ظهور کردند؛ اما حقیقت آن است که تأثیر چندانی در فرهنگ عمومی مردم نداشتند و ثمرات شعر و شاعری آنها، عمدتاً محدود به دوران خودشان باقی ماند و به نظر می‌رسد که به فراموشی سپرده شده است. در مقابل این گروه، شاعران دیگری هستند؛ مانند عطار نیشابوری، سنایی غزنوی، مولوی، سعدی و حافظ که اینان، شاعران مردمی به شمار می‌روند؛ یعنی شعر را برای مردم سرودند و هنگامی که شعرشان مورد قبول عموم مردم قرار گرفت، مقبولیت و جایگاه آنها نیز گسترش یافت و در دل و ذهن و زبان مردم جاودانه شد.

خاتمی ادامه داد: از بزرگترین شاعران در سده‌های آغازین شعر فارسی، باید از فردوسی یاد کنیم. فردوسی شاعری است که شعرش کاملاً بر بستری مردمی گسترده شده است. عموم مردم به استثنای چند دهه که شاید به یک قرن هم نرسد، پس از وفات فردوسی، به شاهنامه روی آوردند و این اثر، نقل محافل عمومی و مجالس ادبی شد. از آن روز تاکنون، همه کسانی که به ایرانی بودن خود می‌بالند و با زبان فارسی انس دارند، با شاهنامه مأنوس و همراه بوده‌اند و از این جهت، باید خداوند متعال را سپاسگزار بود که چنین نعمت ارزشمندی در اختیار ایرانیان قرار گرفته است؛ که هزار سال از عمر یک اثر می‌گذرد و مردم هنوز آن را به زبان خود می‌خوانند و می‌فهمند. از این حیث، شاهنامه یک استثنا و اثر بی‌نظیر است؛ زبانی که کهنگی نگرفته و گذر زمان بر آن سایه نیفکنده است. از این جهت، اهمیت روز شعر و ادب فارسی و حتی تجلیل از شهریار، معنای عمیق‌تری می‌یابد؛ چراکه بدون تردید، عامل اصلی حفاظت از زبان فارسی در کنار جریان‌های دیگر تاریخ ادبیات ما، فردوسی است. فردوسی با نفوذ در ادبیات و فرهنگ فارسی، توانست جریان علمی، فرهنگی و ادبی ماندگاری را در تاریخ ادبیات ما رقم بزند. بی‌تردید، اگر فردوسی در آن روزگار، اهتمامی برای سرودن شاهنامه نمی‌داشت و قصد او پاسداری از زبان فارسی نبود، چه بسا امروز هم زبان فارسی و هم فرهنگ ایرانیان در مسیری دیگر و مسلماً در سطحی نازل‌تر قرار می‌گرفت.

این استاد زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد: شاهنامه در تمامی شئون فکری و ادبی ایرانیان تأثیر نهاده است و کودکان، خردسالان، جوانان و میانسالان در دوره‌های مختلف، از خوان پربرکت فردوسی و شاهنامه او بهره برده‌اند. البته تأثیر فردوسی تنها به زبان محدود نمی‌شود؛ وی در شاهنامه به امور دیگری از جمله اسطوره، تاریخ و فرهنگ ایرانی نیز پرداخته است. این امر، ابعاد مختلف فردوسی را از حیطه تک‌محوری زبان خارج کرده و او را در ساحت‌های گوناگون، برجسته و مقتدر کرده است. از جمله رویداد‌های مهمی که در اثر بی‌نظیر فردوسی می‌توان مشاهده کرد، خلق حماسه است که خود به تنهایی یک اتفاق بزرگ و سند هویتی برای ایرانیان محسوب می‌شود. در روزگاران گذشته، آثار حماسی مختلفی در میان ملل مختلف شکل گرفته است؛ یونانیان به ایلیاد و ادیسه می‌نازند. حقیقت این است که از میان همه حماسه‌های جهان، تنها حماسه‌ای که زنده مانده است، شاهنامه فردوسی است. مقصود از زنده ماندن این است که ما امروز پس از هزار سال، همچنان می‌توانیم با شاهنامه ارتباط برقرار کنیم؛ در حالی که یونانیان امروز با ایلیاد و ادیسه به زبان اصلی نمی‌توانند ارتباط بگیرند و هندیان نیز برای مطالعه آثار حماسی خود باید به زبان سانسکریت مراجعه کنند که با زبان امروزین آنها فاصله بسیاری دارد. اما شاهنامه فردوسی اثری زنده، حیاتبخش و برجسته در فرهنگ ایرانی است و یک ایرانی پس از هزار سال می‌تواند با فردوسی سخن بگوید، سخن او را بفهمد و از گفته‌هایش بهره و لذت ببرد.

خاتمی در ادامه بیان کرد: از دیگر ساحت‌هایی که فردوسی در آنها تأثیر گذاشته و برای ما بسیار ارزشمند و قابل استفاده است، تأثیرات او و شاهنامه‌اش در ادبیات فارسی است. شاهنامه‌پژوهان، تأثیرات این اثر را از جنبه‌های مختلفی بررسی کرده‌اند؛ گاهی به این پرداخته‌اند که شاهنامه چه تأثیری بر زبان دارد، زبان شاهنامه چه اثری بر زبان فارسی گذاشته، ترکیبات و عبارات آن چه ویژگی‌هایی دارد و شخصیت‌ها و اسطوره‌هایی که فردوسی به آنها پرداخته، چه بازتابی داشته‌اند. همه این موارد می‌تواند موضوع تحقیقات گسترده‌تری باشد. نقش فردوسی در زبان فارسی، اسطوره‌های ایرانی، تاریخ ایران باستان و شاخه‌های دیگر، قابل بررسی و تأمل است. در اینجا مجالی برای بحث تفصیلی نیست، اما به اختصار اشاره کردم که یکی از وجوه ممیزه شاهنامه، گستردگی آن در ابعاد مختلف زبان، فرهنگ، تاریخ، اسطوره و موضوعات مرتبط است که باید بدان توجه داشت. شاهنامه تنها یک کتاب شعر نیست؛ تنها مجموعه‌ای از داستان‌های خیالی، افسانه‌ای و اسطوره‌ای نیست؛ بلکه کتاب زبان، کتاب فرهنگ، کتاب تاریخ، کتاب جامعه و کتاب اسطوره است و همه اینها در شاهنامه موج می‌زند و قابل مشاهده است.

وی افزود: هیچ کتابی در فرهنگ ایرانی به اندازه شاهنامه خواننده و علاقه‌مند نداشته است. به شیوه‌های مختلف، گاهی در قالب شاهنامه‌خوانی، گاهی در شکل پرده‌خوانی و گاهی در هیئت نقالی، شاهنامه را در فرهنگ ایرانیان چه در گذشته و چه امروز می‌بینیم. به عبارت دیگر، با روش‌های متنوع، شاهد کوشش کسانی بوده‌ایم که می‌خواسته‌اند شاهنامه را در میان مردم گسترش دهند. اینها از فرهیختگان و فرزانگان جامعه بودند که می‌دانستند باید برای شاهنامه ارزش قائل شد و آن را گرامی داشت. طبیعی است که این اتفاق به برکت وجود شاهنامه در فرهنگ ایرانی رخ داده است. شاهنامه در آثار منظوم و منثور ما تأثیر فراوانی داشته است.

خاتمی با بیان اینکه در میان شاعران فارسی‌زبان، بعید است اثری را بیابیم که از شاهنامه یاد نکرده باشد؛ یا بخشی از آن را – چه به صورت بیت، چه مصراع، چه واژگان و ترکیبات و چه عناصر موجود در شاهنامه – در اثر خود نیاورده باشد، گفت: در مثنوی مولوی که ممکن است به ظاهر هیچ ارتباطی به شاهنامه از نظر موضوع، زبان یا نگاه دینی نداشته باشد، می‌بینیم که مولانا از شخصیت‌های حماسی فردوسی بهره می‌برد؛ رستم را به کار می‌گیرد، کیخسرو را مورد اشاره قرار می‌دهد و دیگر مفاخر فرهنگی، اسطوره‌ای و تاریخی شاهنامه را استفاده می‌کند. در آثار عطار، سنایی، اسدی طوسی و دیگران نیز چنین است. در فرهنگ‌ها، دیوان‌ها و اشعار شاعران، بار‌ها می‌توان به این موضوع اشاره کرد. اما اصرار دارم بر اینکه به شعر شاعران معاصر از جمله شهریار نیز توجه شود؛ چراکه شهریار از سرآمدان شاعران معاصر ایران به شمار می‌رود، خود را مدیون و شیفته فردوسی و اثر بلندمرتبه او، شاهنامه، می‌داند.

انتهای پیام
captcha