هاتف علیمردانی در جدیدترین تجربه سینمای خود، تصویرگر کودکی خود است؛ کودکی که در دوران جنگ گذشته، برای همین فیلم به نوعی با موضوعات دفاع مقدسی پیوند خورده است. داستان فیلم درباره خانوادهای است که پسرشان در جبهه مفقود شده و همرزمان وی میگویند که وی شهید شده، اما مادر، حاضر به پذیرفتن این امر نیست، برای همین تا انتها در مقابل تمام هجمهها ایستادگی میکند و در نهایت نیز از تلویزیون میبیند که فرزندش اسیر شده است.
در کنار داستان اصلی، داستانکهای مختلفی نیز بیان میشود؛ برای مثال حمیدرضا آذرنگ یکی از دامادهای خانواده ناظم مدرسه است که به جبهه رفته و هم اکنون در پشت جبهه خدمت میکند. داماد دیگر خانواده که نقشش را سعید آقاخانی ایفا میکند فردی بیکار است که با کبوتر فروشی زندگی خود را میگذراند و خانواده وی هر کدام مشکلاتی دارند، اما نکته جالب اینجاست که تمام اعضای خانواده وقتی با مشکلی مواجه میشوند سرپناه خود را «آباجان» میدانند؛ آباجان که همان شخصیت اصلی فیلم است از بازی فاطمه معتمد آریا سود میبرد؛ این بازیگر با بازی خوب خود به نقش به درستی جان میدهد، اما در برخی سکانسها نیز بازی غلوآمیز از خود ارائه میدهد.
درباره دیگر نقشها هم باید گفت که عموماً بازیهای مقبول هستند؛ برای مثال حمیدرضا آذرنگ توانسته به خوبی تلخی نقش خود را از کار در آورد. سعید آقاخانی نیز بازی خوب از خود ارائه کرده، هرچند باید احتیاط کند که به تدریج در این نوع نقش در حال تکرار است. درباره میزانسن و کارگردانی هم نمیتوان ایراد چندان مهمی از فیلم گرفت؛ چون روایت قصه تا انتها برای تماشاگر قابل باور است. درباره فینال فیلم هم میبایست گفت کار به شکلی دراماتیک به پایان میرسد به نحوی که در بمباران یک مدرسه در زنجان بسیاری از کودکان به شهادت میرسند.
درباره فیلمنامه «آباجان» باید گفت که شخصیتها به درستی شکل گرفته است، هرچند ضرب آهنگ در برخی مواقع فیلم کند میشود، اما مطمئناً کارگردان در پایان زمان اکران زمان فیلم را متناسب برای پخش خواهد کرد. نکته دیگر به لوکیشنهای این فیلم بر میگردد که کاملا واقعی است و به هیچ وجه نمیتوان شاخصههای دهه 90 را در آن مشاهده کرد، البته انتخاب زنجان برای فیلمبرداری به نظر اقدامی هوشمندانه بود؛ چون در برخی شهرهای ایران هنوز میتوان فیلمهایی ساخت که دهه 50 و 60 را در اذهان تداعی کنند.
مطلب پایانی به این مهم برمیگردد که ساخت چنین فیلمهایی جزو ضروریات سینمای امروز است؛ چون مخاطب دیگر پذیرای فیلمهایی نیست که در آنها تنها حاجی و سید نشان داده میشود، بلکه مردم میخواهند چیزهایی را در فیلمهای دفاع مقدسی ببینند که در کارهای گذشته نشان نداده باشد، البته این دست فیلمها در گیشه، فروش چندانی نخواهد داشت، پس باید نهادهای دولتی با خرید بلیتهای این فیلم شرایطی به وجود آورند تا فیلمسازان جوان دیگری که میخواهند به این حوزه ورود کنند با فراغ بال دست به تولید فیلمهای دفاع مقدسی بزنند.