همیشه آخرین روز جشنواره فیلم فجر، خلوتترین روز خود را پشت سر میگذارد، چون معمولاً فیلمهای خارج از سابقه در این روز به نمایش در میآید، اما در سیوپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر سعی شده بود تا حدودی جلوی این اتفاق گرفته شود، چون فیلم «بیستویک روز بعد» که در آرای مردمی بهترین و بیشترین امتیاز را دارا بود در این روز به نمایش درآمد، اما بحث من به این فیلم بر نمیگردد، بلکه میخواهم درباره فیلمی حرف بزنم که به هیچوجه فکر نمیکردم بتواند مرا جذب خود کند.
در سالن برج میلاد با امیر قادری، منتقد سینما مشغول گفتوگو بودم که فیلم «شنل» آغاز شد. بعد از اینکه 10 تا 15 دقیقهای که از فیلم گذشته بود، بعد از مصاحبه، به سالن نمایش رفتم تا بخشی از فیلم را ببینیم یا اینکه بتوانم در سالن استراحت کنم، اما تنها بعد از چند دقیقه که به تماشای فیلم نشستم بهشدت جذب آن شدم و تا انتها آن را تماشا کردم و تصمیم گرفتم در اولین فرصت 15 دقیقه ابتدای فیلم را هم ببینم.
اینکه فیلم «شنل» این قدر دوستداشتنی بود پیشبینی نمیشد، اما عجیبتر اینکه در نشست پرسش و پاسخ تمامی اهالی رسانه از فیلم به نیکی یاد کردند به نحویکه خود کارگردان هم متعجب شده بود. این استقبال از فیلم در شرایطی بود که فیلمهای بسیار مطرحی از کشور با انتقادات اهالی رسانه در جلسه پرسش و پاسخ مواجه شد، اما این کار توانست همه نظرها را به صورت مثبت به سمت خود جذب کند.
نکته دیگر اینکه، «شنل»
فیلمی است که در آن به ارزشها و ضدارزشهایی پرداخته میشود که سالهاست فراموش شدهاند. در این فیلم نشان داده میشود که مادری تنها میخواهد با حفظ
ارزشهای اخلاقی زندگی سالم برای خود و فرزندش فراهم کند، در این میان اطرافیان نهتنها به وی کمکی نمیکنند، بلکه هر کس میخواهد بهنوعی از مشکلات پیشآمده برای
شخصیت اصلی فیلم به نفع خود سوءاستفاده کند.
مطلب دیگر درباره «شنل» به بحث قهرمان در فیلم مربوط میشود. در این کار قهرمان اصلی که نقشش را باران کوثری ایفا میکند در مقابل مشکلات میایستد و به هیچوجه در مقابل اتفاقات و مشکلات تسلیم نمیشود، همین رفتار نیز بهنوعی ترویج امید در فیلم است.
وقتی از بحث امید در سینما میگوییم بهنوعی در مقابل سیاهنمایی نیز ایستادهایم، چون فرق بین فیلمهای امید و آثاری که سیاهنمایی میکنند، همین بحث امید است. برای مثال در فیلم «شنل» مشکلات زنی مطرح میشود که جامعه نیز به وی کمک نمیکند، اما رفتار قهرمانانه و کوتاه نیامدن در مقابل مشکلات امیدی را نشان میدهد که باعث میشود تماشاگر احساس کند هر اتفاقی را میتوان با همت و جدیت پشت سر گذاشت.
مبحث بعدی اشاراتی است که فیلم به مشکلات مهاجران افغانی دارد. شخصیت اصلی فیلم (باران کوثری) در اصل یک افغان است، اما برای اینکه کسی نفهمد بچهاش افغانی است، حاضر است همه مشکلات را به جان بخرد تا بهنوعی وی زندگی راحت داشته باشد. این مسئله نشان میدهد که زندگی برای مهاجران افغانی آنگونه که باید در کشور مهیا نیست.
بُعد مفهومی ارزشمند فیلم، توجه به اخلاقیات دینی است که همیشه در توصیه اسلامی به آن تاکید شده، اما عمده ما آنها را نادیده میگیریم؛ همین اتفاق نیز سبب میشود یا در زندگی خود دچار مشکل شویم یا برای دیگران مسئله ایجاد کنیم. نکته جالبتر اینکه وقتی این مشکلات بهوجود میآید، نمیخواهیم در پی دلیل آن باشیم، زیرا میدانیم باید خود را شماتت کنیم، پس با توجیهات چون بدشانسی میخواهیم از عواقبت کار خود طفره رویم.
اما درباره مباحث فنی فیلم تنها به چند نکته اشاره میشود. داستانپردازی فیلم بسیار لطیف و انسانی است و به هیچوجه موضوعات در آن به شکل غلو شده مطرح نمیشود. البته داستان یکخطی است اما شکل روایت به گونهای است که تماشاگر آن را تا انتها دنبال میکند. درباره بازیها هم باید به فیلم نمرهای بسیار خوب بداد؛ بهویژه بازی «باران کوثری» در فیلم بسیار زیبا و دوستداشتنی است، بر خلاف بسیاری از فیلمها که این بازیگر معمولاً شکلی غلو شده دارد. دیگر نقشهای فیلم هم توانستند آنچه را کارگردان میخواهد به خوبی ایفا کنند.
در انتها، درباره کارگردان فیلم هم باید گفت که فیلم امتیازات بسیار خوبی را کسب کرده است. حسین کندری، کارگردان «شنل» با این فیلم نشان داده هنر هفتم را بهخوبی میشناسد و میتوان از او در آینده کارهای بهتری را انتظار داشت. درباره اکران این فیلم نیز میباید گفت که مسلماً این اثر برای گیشه ساخته نشده است، اما در قالب اکرانهای هنر و تجربه مطمئناً خواهد توانست به موفقیتهای خوبی دست یابد. در خاتمه باید از حضور علیرضا شجاع نوری بهعنوان تهیهکننده در فیلم هم یاد کنم که به نظر بر روی کیفیت کار تأثیرات بسیاری خوبی داشت.