ما ابتدا یاد گرفتیم که میتوان با تلفن برای دیگران ایجاد مزاحمت کرد بعد از آن برای ایجاد ارتباط صحیح نیز استفاده کردیم. اول سعی کردیم یاد بگیریم چطور میتوان سایتهای مجازی را هک کرد، بعد آموختیم که از اینترنت میتوان برای راحت تر انجام دادن امور جاری زندگی بهره گرفت. تقریبا برخورد اولیهی ما با تمام پدیدههای نوظهور چنین است. ابتدا سراغ جنبههای منفی میرویم و در آخر متوجه فواید اصلی آنها میشویم. انواعی مانند ویدئو و ماهواره مثالهای آشنایی از این سوء شناخته است و گمان نمیکنم کسی با آنچه عرض کردم مخالفت عمیقی داشته باشد، زیرا همهی ما در هر زمینهای، مثالهایی از این دست سراغ داریم حتی در هنر و ادبیات.
تقریبا اوایل دهه ی هفتاد بود که برای اولین بار ترکیبی به نام "غزل پست مدرن" در انجمن های ادبی به گوش رسید و به دنبال آن تعداد افرادی که خود را شاعر پستمدرن مینامیدند پایشان به محافل باز شد و روز به روز تعدادشان روبه فزونی رفت. آن روزها تعریفی از این مفهوم تازه نداشتیم، اما پست مدرن مترادف بود با استعمال فراوان واژههای "ایسم دار" و تکرار تعدادی اسامی عجیب و نظریاتی غریب که هیچ کس کمترین اطلاعاتی از آنها نداشت و عموم مخاطبان از ترس آن که مبادا متهم به بیسوادی شوند، در برابر هرچه از جانب داعیهداران مکتب مذکور میشنیدند سری به تایید تکان میدادند یا در معقولانهترین واکنش، سکوت اختیار میکردند. آنچه پست مدرنیسم نامیده میشد لباسی جدید بر تن غزل کرد ، فضای غزل را از چارچوب کلی و فخیم تغزل بیرون آورد و دچار جزئیاتی سخیف کرد. پس از مدتی غزل مانند اسبی عرب بود که به گاری بسته شده باشد. جولانگاه عشق و عرفان تبدیل به مجالی شده بود برای صحبت از سوراخ جوراب، دراکولا و ریودوژانیرو.
تا جایی که از تعاریف نظریه پردازان برمی آید، پست مدرنیسم مکتبی ست شکل گرفته با هدف نفی و تمسخر سنت و مدرنیته. پست مدرن مخالف سنت است از آن جهت که دوران آن گذشته، و مخالف مدرنیته است از آن جهت که هر چیز مدرنی درست لحظه ای پس از تولد به سنت میپیوندد. پس میتوان گفت پست مدرنیسم حتی خودش را نیز نفی میکند زیرا به عنوان پدیدهای مدرن پس از موجودیت و استعمال به سنت خواهد پیوست. با این تعریف میتوان فهمید شاعرانی که دم از پست مدرنیسم میزدند دچار چه سوء تفاهمی در شناخت این مفهوم شده بودند زیرا غزل یک قالب سنتی است و پسوند پست مدرن کاریکاتوری مضحک از آن ساخت. چگونه میتوان تصور کرد که نمایندهی تمام عیار شعر سنتی ایران بر علیه خود قیام کند آن هم وقتی همچنان قواعد و اصول آن در فرم رعایت میشود؟! حتی مدعیان این گونه از غزل در خلق محتوا نیز نتوانستند از دست آورد عجیب خود دفاع کنند و آنچه سرودند بیشتر مایهی شوخی و خنده بود تا شعر، زیرا به بهانهی پست مدرن بودن خود را مجاز میدانستند تا پای هر مقولهای را به شعر باز کنند و حاصل هم، چیزی نبود جز مجموعهای از نواقص و تناقضات که با هیچ متر و معیار ادبی قابل پذیرش نبود. اما این روند آنجایی بیشتر دلیل بر شرم و تاسف شد که غزل پست مدرن آینهی تمام نمای بیاخلاقی گردید و عموم مخاطبان میدانستند که وقتی نام این نوع از شعر در میان باشد همراه با بی اخلاقی، واژههای رکیک و صحبت بی پرده از مسائل جنسی خواهد بود که طبیعتا هیچ نفس سلیمی پذیرای آن در جمع و حتی خلوت خود نخواهد بود، البته خوشبختانه روند اقبال به این کودک نامشروع دیری نپایید و در نهایت شعر فاخر فارسی رفته رفته این لکه را از دامن خود پاک کرد و خواهد کرد. چه آن که شعر و ادب هیچ وقت جایگاه بی اخلاقی نخواهد بود. اما با وجود این امر نمیتوان استعدادهایی را که در این مسیر به بیراهه رفتند نادیده گرفت. استعدادهایی که دیروز با عجله و شتابزدگی هدر رفتند تا دیگرانی در امروز بدانند پیش از آنکه فکر خود را بر مدار دریافتهای ظاهری از هر مفهوم جدید قرار دهند، کمی در مورد محتوای آن مطالعه و تامل کنند.
وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُون
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وَادٍ یَهِیمُون (قرآن پاک- سوره ی شعرا)