شب گذشته 21 آبانماه، بهرام عظیمی فیلمساز انیمیشن سینمای کشورمان میهمان برنامه «چهلچراغ» بود. این سینماگر که جوایز متعددی را برای کارهایش دریافت کرده با انیمیشن «تهران ۱۵۰۰» توانست دریچهای جدید در هنر صنعت پویانمایی پیش روی ما بگشاید. درباره حضور و سخنان این فیلمساز در این برنامه، اظهار نظرهای متعددی میتوان کرد، ولی پیش از آن باید به چند نکته درباره این قسمت «چهلچراغ» اشاره داشته باشیم؛ با این تاکید که این برنامه اتفاق خوبی در سیماست که برای خوب ماندن میبایست متوقف شود!
منظور از گفته فوق این است که وقتی برنامهای موضوعی، آن هم گفتوگو محور تولید میشود تا یک حدی قادر است در جذب تماشاگر موفق باشد، اما به هر حال ناخودآگاه کار به سوی تکرار پیش خواهد رفت، البته مجری برنامه (محمدرضا شهیدیفر) سعی کرده با وارد کردن بحثهای جدید تا حدی جلوی تکرار را بگیرد، ولی همه به خوبی میدانیم که دایره مانور پیرامون چنین موضوعاتی به شدت کم است، بنابراین طبیعی است بعد از ۲۰ یا ۳۰ قسمت دیگر برنامه، حرف جدیدی برای گفتن نداشته باشد.
موضوع دیگری که درباره این برنامه مطرح است به حمایت کار از جشنواره «چهلچراغ» بر میگردد، جشنوارهای که مسلماً دوره دهم را نخواهید دید، زیرا تجربه نشان داده کارهای اینچنینی معمولاً برای دوره خاص هستند که بعد از چند دوره متوقف میشوند. برای مثال میتوان از جشنوارههای دیگری که با چنین موضوعاتی برگزار شدهاند و دیگر اثری از آنها نیست یاد کرد.
درباره چرایی چنین وضعیتی نیز باید گفت وقتی ما در سینمای داستانی خود، آثاری با محوریت عاشورا نداریم و به فیلمهایی نظیر رستاخیز نیز فرصت دیده شدن نمیدهیم چگونه انتظار داریم جشنواره که تنها نامی از امام حسین(ع) را یدک میکشد و خود تولیدکننده نیست، جریانساز باشد؟
اما از موضوع فوق که بگذریم، میرسیم به بحث اصلی که به سخنان بهرام عظیمی مربوط میشود. در یکی از بخشهای برنامه دیشب، فیلمساز اشاره کرد که ظرفیت انیمیشن برای پرداختن به موضوعات عاشورایی بیش از سینمای داستانی است، این ادعا کاملاً درست است، اما نکته جدیدی نیست و این توصیهها کاربرد عینی ندارد.
موضوع دیگری که عظیمی به روی آن تاکید داشت به بحث باورهای فیلمساز مربوط میشود به این شکل ظاهر فیلمساز نباید ملاک ساخت فیلمی با موضوعیت عاشورا باشد، چون عشق به امام حسین(ع) موضوعی نیست که بتوان با المانهای ظاهری به آن پی برد. در حقیقت کارگردان در پی گویش این موضوع است که وقتی فیلمسازی طرحی خوب در این رابطه داشت تنها کارش را قضاوت کنیم تا اثر تولیدی ماندگار شود.
در صدق گفتار بهرام عظیمی میتوان فیلم تحسینبرانگیز «روز واقعه» را مثال زد که نه کارگردان و نه نویسندهاش ظاهر دینی (آن ظاهری که در جامعه رایج است) ندارند، اما کیفیت کارشان به شدت بالا بود، برای همین کاری تولید شد که سالهاست از آن به عنوان بهترین اثر عاشورایی نام برده میشود.
بحث دیگری که در حوزه انیمشین مطرح میشود این است که باید از ظرفیت موجود این حوزه استفاده مناسب شود، اتفاقی که متاسفانه در بسیاری از موارد رخ نمیدهد. برای مثال از انیمیشن «ناسور» نام میبرم که اتفاقاً اثری عاشورایی است، اما به دلیل فضاسازی نامناسب نه تنها در جذب مخاطب موفق نیست، بلکه موجب گریز مخاطب بهویژه کودکان نیز میشود.
مخلص کلام، سخن بهرام عظیمی در باب تواناییهای انیمیشن در پرداختن به موضوعات عاشورایی کاملاً درست است به شرطیکه فردی که برای سخت فیلم یا نگارش فیلمنامه انتخاب میشوند فضای فانتزی را به خوبی درک کرده باشند تا حاصل کار «شاهزاده روم» شود نه کاری چون «ناسور» که تنها فرار کودکان از سالن را در پی دارد!