«انزوا» اولین تجربه مرتضیعلی عباسمیرزایی فیلمساز جوان کشورمان است که قدم نخست را بسیار محکم برداشته، این کارگردان با اولین تجربه خود نشان داد که سینما را به صورت تکنیکی بسیار خوب میشناسد و اصطلاحاً آن را آکادمیک آموخته است. «انزوا» فیلمی است که مبنا و پیام آن بر قضاوتکردن آدمها از یکدیگر استوار است و داستان حول و حوش این معنا میگردد، ولی نکته جالب اینجاست که پیام فیلم به هیچ وجه شعار سطحی در قالب کلیشهها رایج سینمای ایران نیست، بلکه کاری ارزشمند با استانداردهای بینالمللی است.
این فیلم با این جمله آغاز میشود «بسم الله ملک الواحد القهار» این فیلمساز جوان، احتمالاً هیچ کجا ادعا نکرده، فیلمسازی دینی است اما ای کاش فیلمسازان سینمای دینی از روی کارهای نظیر«انزوا» الگوبرداری میکردند تا بدانند چگونه میتوان کاری ساخت که در آن هم زیباییها بصری و سینمای وجود داشته باشد هم اینکه بتوان ارزشهای انسانی و دینی را مشاهده کرد.
قصه فیلم، درباره پدری است که همسرش را از دست داده و برای سر و سامان دادن به زندگی و بچههایش چند روزی از زندان آزاد میشود. وی بعد از آزادی با آدمهای متعددی روبه رو میشود که هر کدام به نوعی از همسرش بد میگویند و این مسئله باعث میشود شک تمام وجود وی را در برگیرد در این میان رابطه عاطفی بین او و فرزندانش به وجود میآید که باعث میشود فیلم بار عاطفی نیز به خود بگیرد. در انتهای داستان نیز پدر میفهمد در قضاوت کردن عجله کرده و این عملش گناهی است که باید عذابش را تحمل کند.
این قصه شاید بارها در سینمای ایران گفته شده باشد، اما به این شکل فکر نمیکنم بیان شده باشد. بیانی که تعلیق و هیجان در آن به شدت موج میزند و مخاطب برای یک لحظه نمیتواند قصه را رها کند. فیلمنامه «انزوا» بسیار خوب و پر کشش است اما اینکه یک فیلمساز جوان بتواند در اولین تجربه کارگردانی خود چنین کیفیتی را برای کارش رقم بزند به واقع دور از انتظار است!
نکته دیگری که در این فیلم وجود دارد بار احساسی فیلم است که در توضیحات فوق اشارهای کوچک به آن داشتم رابطه و حرفهایی که بین پدر و فرزندانش در فیلم بیان میشود بسیار احساسی است اما نه به آن اندازه که کار در دام سانتیمانتالیسم گرفتار آید. این مزیت (اندازه گویی) فیلم نیز تنها به بار درام خلاصه نمیشود، بلکه هر جایی که کار شیب تند میگیرد جلوی آن از سوی کارگردان گرفته میشود.
درباره شخصیت پردازی فیلم هم باید گفت که تمام کارکترها خاکستری هستند حتی شخصیت اصلی فیلم (امیرعلی دانایی) نیز در جاهایی اشتباه میکند. در ضمن این نگرش به شخصیتها هم باعث میشود کارکترها برای تماشاگر قابل باور شد. در رابطه با شخصیت پردازی زیبا فیلم باید به موضوعی اشاره کنم. شخصیت زهره که در ابتدای فیلم میمیرد به نوعی در طول داستان سیاه نشان داده میشود، اما در انتهای شخصیت مورد نظر سفید سفید میشود. این تنها کارکتری است که خاکستری نیست، چون الزام فیلمنامه چنین امری را طلب میکند.
اما درباره بحث فنی فیلم باید گفت که ایراد گرفتن از کیفیت فنی فیلم بسیار سخت است، زیرا از بازی گرفته تا کارگردانی، موسیقی، فیلمبرداری و... در نقطه کمال است به نحوی که در برخی از صنحهها، تماشاگر روی صندلی جا به جا میشود تا با دقتتر کار را ببیند. نکته دیگر اینکه «انزوا» فیلمی خوب و خوش ساخت است که در جشنواره فجر به شکل شایسته دیده نشد، اما مطمئنا این کار از دید جشنوارههای خارجی دور نخواهد ماند. البته این فیلم حداقل میتوانست در چند بخش کاندید بهترینها در جشنواره فیلم فجر شود که بهترین بازیگر نقش اول مرد، کارگردان، فیلمنامه، فیلمبرداری از جمله این بخشهاست.
به قلم؛ داود کنشلو