پدر شهید علی اصغر شیر دل، در معرفی پسرش در گفتوگو با کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ، بیان کرد: پاسدار شهید مهندس علی اصغر شیردل متولد سوم خرداد ۵۷ مصادف با ۱۵ رجب و رحلت حضرت زینب(س) به دنیا آمد. او با مدرک دیپلم وارد سپاه شد، در آنجا ادامه تحصیل داد و تا مهندسی الکترونیک پیش رفت و در نهایت در سیزدهم فرودین ۹۴ به عنوان کارشناس برقراری ارتباط و رفع اشکال ارتباط به سوریه رفت که بعد از ۴۷ روز فعالیت در سوریه در ۳۷ سالگی در آخرین روز اردیبهشت ۹۴ به شهادت رسید از روزی که اعزام شد هر روز تماس میگرفت، سعی میکرد با شوخی و خنده ما را شاد کند تا نگرانش نشویم.
وی در رابطه با نحوه شهادت تک پسرش بیان کرد: روزهای آخر مأموریتشان تقریبا همه نیروها رفته بودند و علی اصغر و چند تن از دوستانش باقی مانده بودند. گروه داعش وقتی که میخواستند منطقهایی را تصرف کنند سر خیابانها با کامیون خاکریزهای بزرگی درست میکردند تا کسی نتواند فرار کند. و زمانی که ماشینی از ایرانیها پیدا میکردند اول راننده را میزدند تا متوقف شود و بعد سرنشینانش را شهید میکردند. بچهها همگی با ماشین در خیابانها میچرخیدند تا راهی برای فرار پیدا کنند ولی در هر خیابان با تلی از خاک روبرو می شدند تا در نهایت در دام افتادند، پسرم را اول از پهلو زخمی کردند و بعد همزمان با همراهانش به شهادت رساندند و همه را در گودالی چال کردند.
با آمدنش هر دو به آرزویمان رسیدیم
شیردل با بیان اینکه شب تولدش خبر شهادتش را به ما دادند ولی پیکرش طبق آرزوی خودش نیامد، گفت: علی اصغر ۲۰ ساله بود که همراه گروهی برای تفحص شهدا به منطقه رفته بود دوستانش می گفتند یک بدنی را پیدا کرد که فقط استخوانهایش مانده بود حالش بد شد و بعد از مدتی گریه گفت آرزو دارم من هم مانند این شهید شوم و پیکرم نیز برنگردد. در طول این مدت من و مادرش فقط استغاثه میکردیم و فقط از خدا میخواستیم که علی را دوباره به ما بدهد تا شاید درد فراق کمتر شود، به لطف خداوند بعد از یک سال و ۹ روز در روز ولادت حضرت رقیه(س) پیکرش پیدا شد و هر دو به آرزویمان رسیدیم.
توکل به خدا صبورمان کرد
این پدر شهید در رابطه با نحوه پیدا شدن پیکر پسرش گفت: پسرم هیچ وقت حلقه ازدواجش را از دستش در نمیآورد همچنین روز آخر که علی اصغر میخواست اعزام شود مادرش انگشتر سبزی را به او داد که در دست راستش کرد و همین انگشترها باعث بازگشتش شد. یک کشاورزی که مشغول کار بر روی زمین زراعتیاش بود هنگام کندن زمین به استخوانهای انسان بر میخورد، به گروه تفخص شهدای سوری اطلاع میدهد و گروهی برای تفخص اعزام میشوند.
وی ادامه داد: گروه تفحص زمین را میکنند و با گور دسته جمعی مواجهه میشوند اما نبود مدارک شناسایی و پلاک کار تشخیص را سخت میکند. داعشیها وقتی کسی را شهید میکنند تمام اموالش را غارت میکنند ولی به لطف خدا در آن زمان کور میشوند و انگشترهای علی اصغر را بر نداشتند که گروه تفحص با دیدن انگشترها پسرم را شناسایی کردند و به ما رساندند. هر چند این غم سنگین است ولی توکل به خداوند ما را صبور کرد.
این پدر شهید در ادامه خواستار برپایی مجالسی برای خانوادههای شهدا به منظور معرفی شهدا به سایر مردم شد و گفت: ما باید شهدایمان را به مردم معرفی کنیم و یاد و خاطرهشان را زنده نگاه داریم که به قول حضرت آقا: «زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهدات نیست»
توصیه به دانشآموزان/ آموزش بصیرت از کودکی
این پدر شهید تصریح کرد: میخواهم به دانشآموزان عزیز بگویم کمی درباره به اسم میدانها و خیابانهای شهرشان دقت کنند و نام خیابان فعلی را با نام زمان شاه مقایسه کنند تا دریابند شهدا برای این مملکت چه کردند تا بدانند شهدا با خونشان این آرامش را برای ما به ارمغان آوردند، وقتی با میدان انقلاب روبهرو میشوند از مادرشان بپرسند؛ انقلاب یعنی چی؟ یا فلان شهید که اسم کوچهمان هست که بود؟ مادران و مربیان وظیفه دارند این مطالب را برای فرزندانشان بیان کنند و روشنگری و بصیرت را از کودکی به آنها آموزش دهند تا وقتی بزرگ شدند در مقابل کسانی که عکس شهید را پاره و یا پرچم کشور را آتش میزنند بایستد نه اینکه خدای ناکرده به خاطر عدم آگاهی در کنار آشوب گران قرار بگیرد.
وی با بغضی سنگین اظهار کرد: از خدا میخواهم ما را شرمنده شهدا نکند اگر امثال فرزندان ما نبودند و خونشان را پای درخت انقلاب نمیریختند اکنون آرامش نداشتیم. مردم عزیزم ما کمی فکر کنید درست است گرانی و مشکلات اقتصادی زیاد است ولی دلیل نمیشود منافقین سوء استفاده کنند و جوانان را فریب دهند شما باید هشیار باشید به سادگی فریب نخورید. چهار گوشه ملت ما صدای یاحسین(ع)، یا زینب(ع) و ارادت نسب به ائمه اطهار(ع) به گوش میرسد و همین اعتقادات و نظرات الهی است که مملکت را تا کنون از دست دشمن در امان نگاه داشته است.
بخشهایی از وصیتنامه شهید
شهید علی اصغر شیر دل در بخشی از وصیت نامه خود خطاب به خانواده اش نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الاالله، اشهد ان محمدا رسول الله(ص) و اشهد ان علی ولی الله(ع) بعد از عرض سلام و احترام خدمت آقا امام زمان(عج)، چند نکته ای را خدمت خانواده عزیزم عرض کنم: باتوجه به شرایط کنونی و آغاز جنگ در سرزمینهایی که برای ما شیعیان دارای اهمیت خاصی از لحاظ قداست است و باتوجه به بیم بیحرمتی و تخریب این اماکن مقدس توسط دشمنان اسلام، تصمیم گرفتم نسبت به ادای دین، هرچند ناچیز و کوچک اقدام نمایم تا شاید در دنیا و آخرت شرمسار خاندان رسول الله(ص) نباشم و در صورتی که لایق باشم به شعار «کلنا عباسک یا زینب(س)» جامه عمل بپوشانم و امیدوارم این لیاقت را در دنیا و آخرت بر اساس نظر ایشان کسب کنم. و این نکته را لازم به یادآوری میدانم که این انتخاب کاملا از روی عقل و بر اساس باورهای دینی من شکل گرفته و هیچ شخص و یا عامل دیگری در تصمیم گیری من دخیل نبوده است. پدر و مادر عزیزم؛ هرآنچه در دنیا از لحاظ معنوی و معرفتی کسب کردهام را مدیون رزق حلال و تربیت اسلامی شما عزیزان هستم و میدانم که هیچگاه و هیچگاه نمیتوانم حتی لحظهای جبران زحمات شما را نمایم. از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و عاجزانه خواهشمندم مرا عفو کنید و اشتباهات و قصور مرا از روی جهل و نادانی بدانید. وقتی بین شما نیستم نیز مرا از دعای خیر فراوان خود محروم ننماید که در واقع وقتی در بین شما نیستم بیشتر از قبل به دعای خیر شما نیازمندم. خواهران عزیزم؛ شما نیز مرا حلال کنید و همواره به یاد داشته باشید که محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم. مادر، پدر و خواهران عزیزم؛ هیچگاه بابت نبود من، هیچ شخص و یا هیچ ارگان و سازمانی را مقصر ندانید و با صبر زینب گونه مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید و همانطور که در بالا یادآوری کردم، این انتخاب بر اساس احساس تکلیف و ادای دین به خاندان رسول الله(ص) صورت گرفته است.
زینب رحیمی