به گزارش ایکنا؛ رهبر معظم انقلاب در بخشی از پیام اخیر به حجاج بیتالله الحرام به بخشی از آیه 28 سوره حج؛ ««لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم» اشاره کردند و فرمودند: «نکته مهمّی که هر انسان اندیشهورز را کنجکاو و حسّاس میکند، تعیین یک میعادگاه دائمی برای همه مردم و همه نسلها و در همه سالها، در یک نقطه معیّن و در یک محدوده زمانی واحد است. این وحدت زمان و مکان، یکی از رازهای اصلی فریضه حج است. بیشک یکی از برترین مصداقها برای «لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم» همین دیدار سالیانه آحاد امّت اسلامی در کنار خانهی خدا است. این، رمز وحدت اسلامی و نماد امّتسازی اسلام است که باید در زیر سایه بیتالله قرار داشته باشد».
متن کامل این آیه شریفه به این صورت است که «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ في أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ» (تا شاهد منافع گوناگون خویش در این برنامه حیاتبخش باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، به هنگام قربانیکردن ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه اورده است که: میفرماید به سوی تو میآیند تا منافع خود را مشاهده کنند که منافع حج اعم ازمنافع دنیوی و اخروی است، منافع دنیوی آن که آشکار است، وقتی اقوام و ملیتهای مختلف از مناطق گوناگون زمین با همه تفاوتها در یکجا در کنارخانه خدا جمع شده ویکدیگر را شناختند و آشکار شد که کلمه واحده همه آنها کلمه حق است و معبود همه یکی است و قبله همه کعبه است، این اتحاد روحی آنها به اتحاد جسمی و وحدت کلمه و تشابه در عمل منجر میشود و هر یک در حد توان ، در رفع مشکلات دیگری میکوشند و خوبیهای یکدیگر را میآموزند و به کمک هم میشتابند، آنوقت جامعههای کوچک به صورت یک جامعه و امت بزرگ مبدل میشود و نیروهای جزئی مجتمع شده و نیرویی بزرگ فراهم میگردد که کوههای محکم نیز در برابر آن تاب مقاومت ندارند و هیچ جبار طغیانگری حریف ایشان نمیشود.
نوع دوم، منافع اخروی است که همان وجود انواع تقربها به سوی خدای متعال است که اثر آن در عمل و گفتار آدمی هویدا میشود، چون عمل حج با مناسک خود انواع عبادتها را شامل می گردد مانند، ترک بعضی لذاید زندگی و کارهای دنیوی و ترک کوشش برای دنیا، و تحمل مشقات و طواف پیرامون خانه خدا و نماز و قربانی و انفاق و روزه و غیر آن که هر یک برای متحول کردن جسم و جان بشر کفایت میکنند. لذا عمل حج با ارکان خود یک دوره کامل مسیر عبودیت ابراهیم(ع) در مراحل توحید، نفی شرک و اخلاص عبودیت وی را مجسم میسازد.
پس مردم وقتی برای حج به سوی خانهای که ابراهیم (ع) بنا کرده، بیایند منافع اخروی و دنیوی آن را مشاهده میکنند و به آن علاقهمند میگردند. آنگاه غایت دیگرحج را بیان میکند که همان یاد خدا در ایام معین یعنی ایام تشریق، روزهای 10 و 11 و12 و 13 ذی الحجه، می باشد. آنگاه میفرماید به خلاف مشرکین که چهارپایان خود را در پیش بتها قربانی میکردند، اهل توحید باید چهارپایان خود را با ذکر نام خدا بر آنها، قربانی کنند و هم خودشان از آن تناول کنند و هم افراد فقیر و محتاج را با آن اطعام نمایند و حکم اولی اباحی و ترخیصی است (یعنی میتوانند خودشان هم بخورند) و حکم دومی الزامی است (یعنی باید فقرا و نیازمندان را اطعام کنند).
به عبارتی منافع موجود در حج تنها برای آخرت مسلمانان نیست بلکه برای دنیای آنها نیز هست و این منافع همهجانبه بوده و ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد به نحوی که ارتباط نزدیک مسلمانان در این ایام مشخص میتواند به هدف نهایی که همان تبدیل جوامع کوچک به یک امت واحد و متحد باشد را محقق کند که در آن صورت جهان اسلام تبدیل به یک قطب بزرگ قدرت شده که دنیای استکبار و نظام سلطه نمیتواند از این اختلافات و تفاوتها در مسیر تضعیف و ایجاد خصومتهای تصنعی میان مسلمانان استفاده کند.
در تفسیر مجمعالبیان نیز در این خصوص آمده است که: «در این آیه شریفه ضمن اشاره به منافع گوناگون و برکات بى شمار معنوى حج مى فرماید: لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ؛ هان اى ابراهیم! مردم را براى انجام حج فراخوان تا سواره و پیاده به سوى خانه بیایند و منافع گوناگون و سودهاى مختلف خویشتن را در این گنگره عظیم جهانى و معنوى در ابعاد گوناگون بنگرند. در تفسیر این جمله سه نظر دیگر آمده است:
1 - به باور پاره اى منظور این است که آنان را فراخوان تا بیایند و در سفر حج افزون بر بهره هاى معنوى و روحى و عبادى، در کنار برنامه حج به تجارت و داد و ستد نیز بپردازند.
2 - اما به باور پاره اى دیگر منظور این است که تجارت دنیا و پاداش سراى آخرت نصیب آنان گردد.
3 - و به باور برخى دیگر منظور سودهاى اخروى و گذشت و آمرزش خداست که نصیب آنان مى گردد.
از پنجمین امام نور نیز دیدگاه سوم روایت شده است. وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فى اَیّامٍ مَعْلُوماتٍ؛ در این مورد نیز دیدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور پارهاى منظور از این روزهاى معلوم و مقرّر، ده روز از روزهاى آغازین ماه ذى حجه است.
و بدان دلیل این روزها را به روزهاى مشخص و معلوم تعبیر مىکند که همه براى شناختن آنها تلاش و تمایل نشان مىدهند تا روزهاى برگزارى حج را نیک بشناسند.
با این بیان، روزهاى معلوم که در این آیه آمده است، با روزهاى «معدود» که در سوره بقره آمده است(66) با هم متفاوتند، چرا که روزهاى معلوم، ده روز از آغازین روزهاى ماه ذى حجه است، اما روزهاى «معدود»، عبارت از روز عید قربان و سه روز پس از عید است که به «ایام تشریق» یا روزهاى نورانى و روشنى بخش دلها و جانها، مشهور است.
2 - اما به باور پارهاى دیگر «روزهاى معلوم» عبارت از روز عید قربان و ایّام تشریق است، و روزهاى «معدود» دهه اوّل ماه ذى حجه مىباشد.
گفتنى است که از حضرت امام باقر(ع) نیز این دیدگاه روایت شده است.
زجاج مىگوید: به باور ما این دیدگاه بهتر است، چرا که واژه «ذکر» که عبارت از بردن نام خداست، منظور به هنگام ذبح قربانى است و دلیل آن هم ادامه آیه شریفه است که مى فرماید: «عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْاَنْعامِ»؛ و نام خدا را در روزهاى مقرر بر چهارپایانى که خدا روزى آنان ساخته است، به هنگام قربانى ببرند. با این بیان، روزهاى معلوم، عبارت از روز عید و سه روز پس از آن است که مخصوص این کار است.
به باور برخى منظور از واژه «ذکر» در آیه مورد بحث همان «ذبح» است، چرا که چون ذبح در این جا به همراه «ذکر» است، مىتوان «ذکر» را گفت و «ذبح» را اراده کرد. اما به باور برخى دیگر منظور از «ذکر»، «تکبیر» مى باشد که در سرزمین «منى» پس از پانزده نماز که آغاز آنها از نماز ظهر مىباشد، باید بدین صورت خوانده شود: اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر، اللّه اکبر و للّه الحمد، اللّه اکبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما أبلانا، و اللّه اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام. واژه «بهیمه» در اصل از «ابهام» به مفهوم نامعلوم آمده است، و بدان جهت این واژه در مورد دامها به کار مىرود که زبان گویا و معلوم ندارند. واژه «انعام» نیز از ریشه «نعمت» به مفهوم نرمى است و بدان دلیل این واژه در مورد شتر به کار مىرود که سم هاى آن حیوان نرم است.
اگر گاو و گوسفند و شتر یک جا گردآیند، واژه انعام را در مورد همه آنها مىتوان به کار برد، اما بدون وجود شتر در میان آنها نمىتوان به آنها «انعام» گفت. فَکُلُوا مِنْها (پس از آن گوشتهاى قربانى بخورید) وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ (و به نیازمند و بینوا نیز از گوشت آنها بخورانید).
تفسیر نمونه نیز درباره این آیه چنین بیان میدارد که: «در این آیه، در یک عبارت بسیار فشرده و پر معنى به فلسفههاى مختلف حج پرداخته، مى فرماید: آنها به این سرزمین مقدس بیایند (تا منافع خویش را با چشم خود ببیند) (لیشهدوا منافع لهم).
مفسران در تفسیر کلمه منافع در اینجا سخن بسیار گفتهاند، ولى کاملا روشن است که هیچگونه محدودیتى در این لفظ نیست تمام منافع و برکات معنوى و نتائج مادى، فواید فردى و اجتماعى ، فلسفه هاى سیاسى و اقتصادى و اخلاقى را همه شامل مىشود. آرى باید مسلمانان از همه نقاط جهان از میان تمام قشرها به آنجا رو آورند تا شاهد و ناظر این منافع باشند، چه تعبیر زیبایى؟ شاهد و ناظر باشند، و آنچه را با گوش شنیدهاند با چشم ببینند.
لذا در کتاب کافى از امام صادق (ع) مىخوانیم ربیع بن خثیم از امام، تفسیر این کلمه را خواست، امام در پاسخ فرمود: (منافع) دنیا و (منافع) آخرت را هر دو در بر مىگیرد.
به خواست خدا در نکات آیه از این منافع گوناگون بطور مشروح سخن خواهیم گفت سپس اضافه مىکند: (و آنها بیایند و قربانى کنند و نام خدا را در ایام معینى بر چهار پایانى که به آنها روزى داده است به هنگام ذبح ببرند)؛ و یذکروا اسم الله فى ایام معلومات على ما رزقهم من بهیمة الانعام.
از آنجا که توجه اصلى در مراسم حج به جنبههایى است که با خدا ارتباط پیدا مىکند و روح این عبادت بزرگ را منعکس مىسازد در آیه فوق از مراسم قربانى، تنها مسئله بردن نام خدا را که یکى از شرایط است بیان مىکند، اشاره به اینکه آنها به هنگام ذبح قربانى تمام توجهشان به خدا و قبول درگاه او است و استفاده از گوشت آن تحتالشعاع آن قرار دارد. قربانى کردن حیوانات در حقیقت رمزى است براى آمادگى براى قربانى شدن در راه خدا، همانگونه که در سرگذشت ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) و قربانى او آمده است، آنها با این عمل اعلام مىکنند که در راه او آماده هر گونه ایثارند حتى بذل جان .
به هر حال قرآن با این گفتار برنامه شرکآلود بتپرستان را نفى مىکند که به هنگام قربانى نام بتها را مى بردند، و این مراسم توحیدى را به شرک آلوده مىساختند و در پایان آیه مىفرماید: (از گوشت حیوانات قربانى، هم خودتان بخورید و هم بینوایان فقیر را اطعام نمائید؛ فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر). این احتمال در تفسیر آیه نیز وجود دارد که منظور از بردن نام خدا در «ایام معلومات» تکبیر و حمد و ثناى الهى در این ایام است به خاطر نعمتهاى بىپایانش، مخصوصا به خاطر چهارپایانى که روزى انسانها کرده که از تمام اجزاى بدن آنها در زندگى خود بهره مىگیرند.
براساس این آیه شریفه میتوان به تبیین فلسفه و رموز مراسم حج پرداخت. مراسم پرشکوه حج - همچون عبادات دیگر - داراى برکات و آثار فراوانى در فرد و جامعه اسلامى است که اگر طبق برنامه صحیح انجام پذیرد و از آن بهره بردارى درستى شود مى تواند هر سال منشاء تحول تازه اى در جوامع اسلامى گردد.
این مناسک بزرگ در حقیقت داراى چهار بعد است که هر یک از دیگرى ریشهدارتر و پرسودتر است :
1 - بعد اخلاقى: مهمترین فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است که در انسانها به وجود مىآورد، مراسم احرام انسان را به کلى از تعینات مادى و امتیازات ظاهرى و لباسهاى رنگارنگ و زر و زیور بیرون مىبرد و با تحریم لذائذ و پرداختن به خودسازى که از وظائف محرم است او را از جهان ماده جدا کرده و در عالمى از نور و روحانیت و صفا فرو مىبرد و آنها را که در حال عادى بار سنگین امتیازات موهوم و درجهها و مدالها را بر دوش خود احساس مىکنند یک مرتبه سبکبار و راحت و آسوده مىکند.
سپس مراسم دیگر حج یکى پس از دیگرى انجام مى گیرید، مراسمى که علایق معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدایش محکمتر و رابطه او را نزدیکتر و قوىتر مىسازد، او را از گذشته تاریک و گناهآلودش بریده و به آیندهاى روشن و پر از صفا و نور پیوند مى دهد.
بى جهت نیست که در روایات اسلامى مىخوانیم: «کسى که حج را به طور کامل انجام دهد یخرج من ذنوبه کهیئته یوم ولدته امه؛ از گناهان خود بیرون مىآید همانند روزى که از مادر متولد شده». از این منظرحج براى مسلمانان یک تولد ثانوى است ، تولدى که آغازگر یک زندگى نوین انسانى مى باشد.
2- بعد سیاسى: به گفته یکى از بزرگان فقهاى اسلام مراسم حج در عین اینکه خالصترین و عمیقترین عبادات را عرضه مىکند، مؤثرترین وسیله براى پیشبرد اهداف سیاسى اسلام است. روح عبادت، توجه به خدا و روح سیاست، توجه به خلق خدا است، این دو در حج آنچنان به هم آمیختهاند که تار و پود یک پارچه. حج عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان است. حج عامل مبارزه با تعصبات ملى و نژادپرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافیائى است.
حج وسیلهاى است براى شکستن سانسورها و از بین بردن خفقانهاى نظامهاى ظالمانهاى که در کشورهاى اسلامى حکمفرما مىشود. حج وسیلهاى است براى انتقال اخبار سیاسى کشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه دیگر و بالاخره حج عامل مؤثرى است براى شکستن زنجیرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمین.
به همین دلیل در آن ایام که حاکمان جبار همچون بنى امیه و بنى عباس بر سرزمینهاى مقدس اسلامى حکومت مىکردند، هرگونه تماس میان قشرهاى مسلمان را زیر نظر مىگرفتند تا هر حرکت آگاهیبخش را سرکوب کنند. فرا رسیدن موسم حج دریچهاى بود به سوى آزادى و تماس قشرهاى جامعه بزرگ اسلامى با یکدیگر و طرح مسائل مختلف سیاسى .
روى همین جهت امام على(ع) به هنگامى که فلسفه فرائض و عبادات را مىشمرد درباره حج میفرماید: الحج تقویة للدین؛ خداوند مراسم حج را براى تقویت آئین اسلام تشریع کرد. بى جهت نیست که یکى از سیاستمداران معروف بیگانه در گفتار پرمعنى خود مىگوید: واى به حال مسلمانان ! اگر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درک کنند و حتى در روایات اسلامى ، حج به عنوان جهاد افراد ضعیف شمرده شده، جهادى که حتى پیرمردان و پیرزنان ناتوان با حضور در صحنه آن مىتوانند شکوه و عظمت امت اسلامى را منعکس سازند و با حلقههاى تو در توى نمازگزاران گرد خانه خدا و سر دادن آواى وحدت و تکبیر، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
3 ـ بعد فرهنگى: ارتباط اقشار مسلمانان در ایام حج مىتواند به عنوان مؤ ثرترین عامل مبادله فرهنگى و انتقال فکرها عمل کند. مخصوصا با توجه به این نکته که اجتماع شکوهمند حج، نماینده طبیعى و واقعى همه قشرهاى مسلمانان جهان است (چرا که در انتخاب افراد براى رفتن به زیارت خانه خدا هیچ عامل مصنوعى مؤثر نیست و زوار کعبه از میان تمام گروهها، نژادها و زبانهایى که مسلمانان به آن تکلم مىکنند برخاسته و در آنجا جمع مىشوند). لذا در روایات اسلامى مىخوانیم که یکى از فواید حج نشر اخبار و آثار رسول اکرم(ص) به تمام جهان اسلامى است.
از سوى دیگر، حج مى تواند، مبدل به یک کنگره عظیم فرهنگى شود و اندیشمندان جهان اسلام در ایامى که در مکه هستند گرد هم آیند و افکار و ابتکارات خویش را به دیگران عرضه کنند. اصولا یکى از بدبختیهاى بزرگ این است که مرزهاى کشور اسلامى سبب جدائى فرهنگى آنها شود، مسلمانان هر کشور تنها به خود بیندیشند، که در این صورت جامعه واحد اسلامى پاره پاره و نابود مى گردد، آرى حج مى تواند جلو این سرنوشت شوم را بگیرد.
4 ـ بعد اقتصادى: بر خلاف آنچه بعضى فکر مى کنند، استفاده از کنگره عظیم حج براى تقویت پایه هاى اقتصادى کشورهاى اسلامى نه تنها با روح حج منافات ندارد بلکه طبق روایات اسلامى یکى از فلسفه آن را تشکیل مى دهد. چه مانعى دارد مسلمانان در آن اجتماع بزرگ ، پایه یک بازار مشترک اسلامى را بگذارند، و زمینه هاى مبادلاتى و تجارى را در میان خود به گونه اى فراهم سازند که نه منافعشان به جیب دشمنانشان بریزد، و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد، که این دنیا پرستى نیست ، عین عبادت است و جهاد.
و لذا در روایت هشام بن حکم از امام صادق (ع) ضمن بیان فلسفههاى حج صریحا به این موضوع اشاره شده که یکى از اهداف حج، تقویت تجارت مسلمانان و تسهیل روابط اقتصادى است. براین مبنا آیه «لیشهدوا منافع لهم» هم منافع معنوى را شامل مى شود و هم منافع مادى را که از یک نظر همه معنوى است .
کوتاه سخن اینکه این عبادت بزرگ اگر بطور صحیح و کامل مورد بهره - بردارى قرار گیرد و زوار خانه خدا در آن ایام که در آن سرزمین مقدس حضور فعال دارند و دلهایشان آماده است از این فرصت بزرگ براى حل مشکلات گوناگون جامعه اسلامى با تشکیل کنگره هاى مختلف سیاسى و فرهنگى و اقتصادى استفاده کنند، این عبادت مى تواند از هر نظر مشکل گشا باشد، و شاید به همین دلیل است که امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة؛ مادام که خانه کعبه برپا است اسلام هم برپا است.
از آیه فوق به خوبى این معنى استفاده مىشود که هدف از قربانى کردن علاوه بر جنبه هاى معنوى و روحانى و تقرب به درگاه خداوند این است که گوشت آن به مصرفهاى لازم برسد هم قربانىکننده از آن استفاده کند و هم قسمتى را به فقیران نیازمند برساند.
انتهای پیام