به گزارش خبرنگار ایکنا، شانزدهمین دیدار هفتگی جامعه قرآنی با خانواده شهدای قرآنی در سال 97 در منزل شهید حسین روحالهی انجام شد. این مراسم با قرائت آیاتی از قرآن کریم توسط احمد مرادی، قاری و استاد قرآن آغاز شد.
در ادامه رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه حضرت محمد رسولالله (ص) اظهار کرد: شهید روحالهی علاوه بر آنکه معلم و فعال قرآنی بود، تا پای جان جهت آرمانها و اهداف قرآنی ایستادگی کرد؛ بنابراین وظیفه ماست که با این الگوها آشنا شویم و آنها را در این شرایط که بیشتر احتیاج است به جوانان به ویژه جامعه قرآنی معرفی کنیم.
وی ادامه داد: ما نباید شهدا را فراموش کنیم چراکه امنیت امروزمان مدیون خون شهداست.
در ادامه فاطمه طبرسی، همسر شهید روحالهی، به بیان خاطراتی از همسرش پرداخت. طبرسی دانشآموخته رشته الهیات و مدرس همین رشته و بازنشسته است. او این روزها از ناراحتی قلبی رنج میبرد و شاید این مشکل نتیجه سالها فشار زندگی باشد. سالهایی که جوانیاش را برای سه فرزندش صرف کرده است. حالا پسرش، عبدالوحید، علاوه بر گذراندن دروس حوزوی پزشک است و یکی از دخترانش مهندس و یکی خانهدار است. دختر کوچکترش نفیسه قاری قرآن است و به قول مادرش صدای دلنشینی دارد.
عکس همسرش را روی میز میگذارد و با طمأنینه مینشیند. آرامش خاصی در وجودش نمایان است و البته همه ما میدانیم پشت این آرامش در دلش چه غوغایی به پاست. 32 سال از شهادت همسرش میگذرد و با سه فرزند، همه این روزها را تنها گذرانده است و دریغ از یک احوالپرسی ساده مسئولان در همه این سالها.
همسر شهید روح الهی در ادامه با ذکر خاطرهای میگوید: حسین شانزده ساله بود که در روستای «کشتلی» شهر بابل ساکن شده بودند. در محل زندگیاش در محله بازار شهر بابل مسجد متروکهای را مشاهده کرده بود که به مرور تبدیل به یک خرابه شده بود. او به تنهایی به آبادی مسجد پرداخت. صبحهای زود روی مناره مسجد میرفت و اذان صبح را اقامه میکرد. همسایگان از کار او تعجب میکردند؛ چراکه چنین کارهایی چندان مرسوم نبود و پیش از انقلاب کسی چندان جرأت نمیکرد بالای مناره برود و اذان بگوید.
وی ادامه داد: سربازیاش را در اطراف شیراز گذراند. او روزهای پنجشنبه و جمعه به کلاسهای استاد دستغیب میرفت. در دوران سربازی، برای سربازان، کلاس گناهان کبیره و آموزش قرآن میگذاشت. او تحصیلاتش را در رشته آزمایشگاه بالینی به پایان رساند و قرار بود در سال 56 برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مراجعت کند اما به دلیل فعالیتهای انقلابی از سفر منصرف شد.
همسرشهید روحالهی تصریح کرد: بعد از ازدواجمان جلساتی را برای خانمها و آقایان برگزار میکردیم و حسین شبهای یکشنبه آموزش قرآن را برای جوانان و نوجوانان برگزار میکرد و در این جلسات نوارها، رساله و اعلامیه امام را هم به دست قرآن آموزان میرساند.
همسرشهید روحالهی تصریح کرد: حسین در آباد کردن مسجد و روستاهای دورافتاده بسیار فعال بود. گاهی با دوچرخه و گاهی با پای پیاده همه این کارها را انجام میداد.کافی بود با خبر شود که مثلا مدرسه محل دچار کمبود امکانات است به همین جهت خودش دست به کار میشد و تجهیزات لازم را به هرنحوی که میشد فراهم میکرد و در عموم در مدارس هم کلاس قرآن برگزار میکرد.
وی افزود: پس از انقلاب یک لحظه آرامش نداشت. پیش ازانقلاب گفته بود که اگر انقلاب پیروز نشود، حتما کشور را ترک میکند و به من میگفت که شما هم باید آماده باشی تا باهم ایران را ترک کنیم که البته انقلاب پیروز شد و ما در ایران ماندیم و مسئولیتی که بر دوشمان احساس میکردیم بسیار سنگین تر شد.
وی افزود: زمانی که جنگ آغاز شد، در جبهه هم این فعالیتها را ادامه داد. پس از شهادتش از همرزمانش شنیدیم که در جبهه هم دورههای آموزش قرآن برگزار کرده است و آنجا هم آرام و قرار نداشت.
وی ادامه داد: خواسته من و خانواده شهدا این است که نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیافتد.انقلاب از دشمنان خارجی صدمه نمیخورد بلکه دشمنان داخلی آفتی بر جان انقلاباند. تنها نگرانی من و خانوادهام همین است که این انقلاب که با خون شهدا شکل گرفته است، آسیب ببیند. این بیحجابیها و اختلاسها را نمیتوان تحمل کرد. از برخی جملات مردم دلمان میگیرد زیرا درخت تناور انقلاب با خونهای بسیاری آبیاری شده است.
وی افزود: حسین متولد یکم فروردین ماه سال 1327 بود، او در سال 65 در عملیات کربلای پنج در شلمچه و در سن سی و هشت سالگی شهید شد و پدر و مادرش در سال 70 و 71 به فاصله یکسال از هم فوت کردند. زمانی که پیکر حسین را برایمان آوردند، تنها کف پایش و قسمت کوچکی از صورتش سالم بود و الباقی بدنش تکه تکه شده بود.
همسرشهید روحالهی تصریح کرد: پیش از آنکه نوه دختریام متولد شود، خواب حسین را دیدم که گفت فاطمه پسردار شده است و نام پسرش را حسین میگذارد. با صدای تلفن از خواب بیدار شدم و همسر فاطمه با من تماس گرفت که فرزندشان متولد شده است. در این سالها همیشه حس کردهام که حسین همیشه زنده است و حضورش را در کنارمان احساس میکنم.
وی به بیان بخشهایی از وصیتنامه شهید روحالهی پرداخت و گفت: حسین در وصیتنامهاش 30 نصیحت را نوشته بود. حمایت از امام راحل، حمایت از ولی فقیه، خواندن نماز اول وقت، سرزدن به خانواده شهدا و قرائت قرآن بخشهایی از توصیه حسین در این وصیتنامه بود.
درادامه عبدالوحید روحالهی، پسر شهید روحالهی به بیان خاطراتی از پدرش پرداخت و گفت: پدرم ویژگیهای خاصی داشت. او بسیار خودساخته بود. صراحت لهجه داشت و از هیچ چیزی نمیترسید. هراندازه کارها سختتر بود، او بیشتر برای انجام آن کارها مصمم میشد.
پسرشهید روحالهی تصریح کرد: برای پدرم حلال و حرام بسیار مهم بود و در هرجایی کار نمیکرد. شرایط رفتن به خارج از کشور و ادامه تحصیل برایش فراهم بود اما او پس از انقلاب این کار را نکرد و در کشور ماند و با همان حقوق ناچیزش زندگی کرد. همه کارهای خیرش را پنهان میکرد و پس از شهادتش تک تک کارهای خیرش آشکار میشد.
وی بیان کرد: پدرم پس از انقلاب هیچ مسئولیتی را نپذیرفت و با همان حقوق ناچیز زندگیاش را ادامه داد. داوطلبانه به جبهه رفت و حتی داوطلبانه شهید شد. از دوستانش شنیدیم که پس از عملیات کربلای 5، دشمن آنها را محاصره کرده بود و باید پنج نفر جلو میرفتند تا مانع نفوذ دشمن شوند که پدرم یکی از همان پنج نفری بود که میدانست در رفتنش، برگشتی در کار نیست اما این ایثارگری را انجام داد.
پسرشهید روحالهی تصریح کرد: 25 سال پس از شهادت پدر، خانواده مصمم شدند تا برای پدر روز 20 دی ماه مراسم سالگرد را برگزار کنند. نهایت میهمانانمان با اقوام به 50 نفر رسید. بسیار جالب است که نزدیک به 500 نفر در مراسم سالگرد پدر شرکت کرده بودند. برایمان جای تعجب داشت که این تعداد از کجا زمان مراسم را متوجه شده بودند. از روستاها و شهرهای اطراف با برپایی دستههای سینهزنی در مراسم پدر حضور یافتند.
در ادامه نفیسه روحالهی، دختر کوچک شهید روحالهی اظهار کرد: سه سال و نیم بیشتر نداشتم که پدرم شهید شد. از مادرم شنیده بودم که وابستگی بسیاری به پدرم داشتم. پدرم زمانی که خسته از جبهه میآمد با همان خستگیاش، با من بازی میکرد. روز پدر که میشود نمیتوانم تعریفی از واژه پدر داشته باشم. اصلا نمیدانم چطور یک دختر میتواند بابایی باشد و درکی از این واژه ندارم. مادر فیلمهای پدر را از من پنهان میکند چراکه با دیدنش غصه نداشتنش را میخورم. همیشه حسرت نداشتنش را میخورم.
دخترشهید روحالهی تصریح کرد: شخصیت پدرم شبیه شهید چمران بود و همیشه بدون چشم داشت کارهای خیر را انجام میداد. 32 سال از شهادت پدرم میگذرد و یک روز کسی زنگ این خانه را نزد که ببیند ما زندهایم. شما اولین گروهی هستید که میهمان منزل ما شدید و در این 32 سال خبری از مسئولان نبود. تا کنون چنین شرایطی برایمان پیش نیامده است که بخواهیم درد و دلی داشته باشیم.
وی بیان کرد: از کسانی که به خانواده شهدا میخندند، انتظاری نداریم. تکلیف آنها روشن است اما درد ما از کسانی است که ادعای دین و ایمان دارند. اگر این خانه اجارهای برایمان زیاد است و یا اگر ما از 19 سهمیه مختلف اعم از سهمیه هیئت علمی، مناطق، مربیان و... که یکی از آنها هم سهمیه شاهد است استفاده کردهایم حاضرم همه اینها را پس دهم تا پنج دقیقه پدرم را به من دهند و پنج دقیقه با او حرف بزنم و درد و دل کنم. این سهمیههای ناگرفته را که هر روز مثل پتک برسرمان میزنند را نمیخواهیم و به جایش پدرم را میخواهم که جانش را بر کف نهاد و به میدان جنگ رفت تا کشور در امن و امان باشد و حالا که امروز در آرامش هستیم، اینگونه باید با خانوادههای شهدا رفتار شود؟
دخترشهید روحالهی تصریح کرد: ما هرجایگاه و پستی که داریم، از خون همین شهداست. ما رنگ پدر را ندیدیم و تنها حامی ما خانوادههای شهدا در شرایط فعلی رهبر انقلاب ولی فقیه است. زمانی که کودک بودم و در بابل سکونت داشتیم، من به عنوان نماینده استان مازندران قرار بود به رهبرم خوشامد بگویم و برای همه آن حرفهایی که باید میگفتم یک هفته با مادر تمرین کردم. زمانی که ایشان را دیدم آنقدر خوشحال شدم که نتوانستم آن حرفها را بگویم. ایشان جای پدر نداشتهام است و دل ما فرزندان شهدا به حضور ایشان گرم است.
او پس از اتمام صحبتهایش در جمع حاضر از زحمات مادرش که سالها به تنها و با رنج و مشقت برای او و خواهر و برادرش زحمت کشیده بود، تشکر و قدردانی کرد و از مادر به عنوان شهید زندهای یاد کرد که جانش را فدای فرزندانش کرده است.
در ادامه حسین حیدری، به نمایندگی از مادرش فاطمه روحالهی گفت: همیشه از دوران کودکی با خاطرات مادرم از پدرش بزرگ شدم. من به عنوان نسل چهارمی در دنیایی زندگی میکنم که پیگیری نفع شخصی در بین همه مردم حتی میان متدینین بسیار مرسوم و به عنوان ارزش تلقی میشود. شهید روحالهی هیچ گاه به خاطره منفعت شخصی کاری را انجام نداد و همیشه با بصیرت دل راه را پیش برد و داشتن این نوع بصیرت در دنیا بهای سنگینی دارد.
در پایان لوح تقدیری تقدیم خانواده شهید حسین روحالهی شد و حاضران با این خانواده عکس یادگاری را به ثبت رساندند.
گزارشی از زینب رازدشت