
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «بازخوانی تحلیلی چهار دهه علوم انسانی در ایران» با موضوع «تجربه میان رشتهای شدن علوم انسانی در جمهوری اسلامی» با سخنرانی فریدون رحیمزاده، مشاور معاون فرهنگی وزارت علوم و مدیر طرح میانرشتهای علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
رحیمزاده بیان کرد: قانون برنامه توسعه مادهای داشت که در دولت بعد از اصلاحات، دکتر خرمشاد این ماده را مطرح کرد و برای اولین بار در سطح رسمی این طرح در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مطرح و قرار شد که جدی گرفته شود.
وی در ادامه افزود: در واقع مسئله بازنگری در رشتههای دانشگاهی بر مبنای بازار کار و در راستای توسعه میان رشتهای شدن با تاکید بر علوم انسانی از مواد تکالیفی بود که دولت به آن متعهد میشد. در آن زمان این مسئله مشتمل بر چند مفهوم بود و بنده پیگیر بودم که در ذهن طراحان این قانون چه چیزی نهفته است.
رحیمزاده تصریح کرد: بحث نیاز اجتماعی، بازار کار، تحولات علمی و توسعه علوم میان رشتهای در حوزه علوم انسانی از محورهای اصلی این طرح بودند و این بحث بود که آیا اگر این مفصلبندی اصلی این قانون باشد و علوم انسانی بخواهد بر اساس این رشتهها بازنگری شود و بازار کار ملاک باشد، آیا این نوعی تقلیلگرایی و بردن رشتههای علوم انسانی به سمت بازار هست یا خیر.
وی بیان کرد: به عنوان نمونه در مسئله هنر میگوییم باید فاخر باشد و نباید صرفا حواسش به گیشه باشد، باید ارتقای سطح علایق جامعه برای آن مطرح باشد، اما آیا اگر در آن بازار کار محور باشد، این هنر میتواند موفق باشد؟ اگر رشتههای دانشگاهی را بخواهیم متناسب با این بازار کار تنظیم کنیم به منزله دخل و تصرف در دانشگاه نیست؟
رحیمزاده تصریح کرد: اگر با این روش روی دانشگاه تاکید شود که با دو چشم باز به سمت بازار برود، آن هم بازاری که شرایط خوبی ندارد، چطور میشود که رشتههای دانشگاهی را بر اساس بازار کار بازنگری کرد. این بحثی است که مطرح بود و در آن زمان نیز این زمینه وجود داشت؛ بنابراین وقتی از این مرحله عبور کردیم با نامهای که وزیر علوم وقت، دکتر زاهدی به همه دستگاهها اعم از ارتش و نهادهای دیگر زدند، بعد از توضیح این ماده درخواست کردند که این نهادها نیازهای خودشان را برای اینکه در دانشگاه دیده شود و مورد توجه قرار گیرد اعلام کنند.
وی در ادامه افزود: در واقع التزام اجتماعی دانشگاه و ارتباط دانشگاه با صنعت، تئوری این نامه بود که با امضای ایشان ارسال شد و البته در سالهای بعد بخشی از این اسناد مفقود شد، اما تا جایی که بنده مطلع هستم، رئیس وقت قوه قضائیه نامهای را ارسال و رشتههایی را تقاضا کرده بود و برخی نهادهای دیگر نیز درخواست به وجود آمدن رشتههایی را داشتند. همچنین مطالعات کارشناسی در حد جستوجوی اولیه هم در وزارت علوم انجام میشد که بررسی میکردند فرضا در دانشگاههای دنیا چه کارهایی صورت میگیرد.
رحیمزاده بیان کرد: با اندیشمندان زیادی به صورت با قاعده و بی قاعده صحبتهایی شد که نگاه به این موضوع چگونه باشد و اینکه آیا میان رشتهایها حالت پسینی دارند یا از حالت پیشینی تبعیت میکنند، همچنین این بحث مطرح میشد که بازار کار چه نقشی دارد. ترکیب این بحثها به عنوان مقدمه انجام شد.
وی تصریح کرد: رئیس کل وقت بانک مرکزی به صورت مفصل جواب نامه وزیر علوم وقت را داد و رشتههایی را نیز درخواست کرد. البته بنده تخصص مستقیمی در این زمینه نداشتم و فقط کار را مدیریت میکردم، در هر صورت تقاضاها در این زمینه در سه قالب «تاسیس رشته جدید»، «تاسیس گرایش جدید» و یا «تغییر و اضافه کردن واحد درسی ذیل رشته موجود» بود.

مشاور معاون فرهنگی وزارت علوم و مدیر طرح میان رشتهای علوم انسانی بیان کرد: البته در نظام وزارت علوم نیز این تخصص وجود نداشت و در حال یادگیری بود. اکنون هم این مسئله وجود دار که به عنوان نموه در درس اقتصاد دو واحد اضافه یا تغییر دهید و آن رشته ادامه یابد، اما سازمانها توجه نداشتند و دوست داشتند رشته به نامشان ثبت شود. این احساس به وجود میآمد که رشته یا دانشگاه محلی برای مناسبات قدرت است که یک سازمانی برای خودش رشته تصویب کند.
وی در ادامه افزود: حتی در لابیهایی که میشد و اکنون نیز ادامه دارد تا اینجا بحث میکردند که اساتید آن رشتهها چه کسی باشند؛ لذا شبیه این کار را در دانکشدههای وابسته به دولت میبینید، مثلا وزارت اقتصاد برای خودش دانشکده داشت و به همین ترتیب هوس استقلال علمی آنچنانی که یک دستگاه برای خودش تنظیم کرده بود در رشتههای علمی نیز خود را نشان میداد.
رحیمزاده بیان کرد: از اینجا وزارت علوم وارد عمل شد و برای این که خودی نشان دهد و اوضاع را مرتب کند، گفتوگوهایی با نمایندگان دستگاهها مطرح کرد. این گفتوگوها از این قرار بود که می گفتند شما میتوانید واحد اضافه کنید و یا گرایشی را ایجاد کنید که حقیقتا دوره سخت کار بود، یعنی رابطه سیاست، قدرت، علم و ساختار را بهراحتی میتوانستید در آنجا ببینید.
وی در ادامه افزود: در واقع مثل یک ثروتی بود که میخواستند توزیع کنند و همه هجوم آورده بودند، چیزی شبیه پروژه صنعتی، وکالت و مقام؛ یعنی رشتههای دانشگاهی نیز وقتی بحث تصویبشان به میان میآمد، متقاضی قدرتمند پیدا میکردند و شما در روی زمین و به بهانه پروژه اداری میتوانستید مناسبات علم و قدرت و منزلت را ببینید. تا آن موقع که میگفتند توزیع منابع قدرت و ... سخت است را شنیده بودیم، اما آنجا یک مثال عینی از این مسئله را دیدم که چه داستانی پشت سر این قضیه است.
وی افزود: به راحتی یک رشته تصویب میشود و یک نفر، چون تخصصی دارد برای علاقه خودش میتواند رشته تصویب کند و جنبه تاریخی هم پیدا کند. یک موسسه رشتهای با نام روحانیتشناسی را مطرح کرده بود، به آنها میگفتیم که میتوانید این مسئله را به عنوان مطالعه و تحقیق و با این نام داشته باشید، اما تعریف ذاتی رشته دانشگاهی حداقل در ایران این است که بتوانید دانشجو بگیرید و برای آن بازار کار داشته باشد، اگر نمیتوانید دانشجو بگیرید و تولید انبوه داشته باشید آن را مطالعه کنید.
رحیمزاده بیان کرد: وقتی سازمانها و نهادها در جریان این مسئله قرار گرفتند که درب آموزش عالی باز شده، تقاضاهای زیادی برای تعیین رشته به وجود آمد. در واقع به بیان عامیانه این طور شده بود که میگفتند رشته تصویب میکنیم، پس هستیم. این مسئله برای آنها تبدیل به یک هویت شده بود و اکنون نیز ادامه دارد. برخی از رشتهها نیز، چون متناسب با شرایط روز بود و هست، لابیهای قوی داشتند که تحت عنوان «مطالعات کشورها» و «مفهوم کشورها» مطرح بود که بسیار هم زیاد شد. کارشناس مجموعهای که برنامه سیاسی صدا و سیما را اجرا میکرد تقاضای تاسیس آن رشته را میکرد.
وی در ادامه افزود: ما مکاتباتی با شورای گسترش داشتیم که میگفتند چند رشته بین رشتهای است، ولی برای این که تکرار کاری نشود باید در جریان میبودیم که شورای گسترش و ... چه کاری میکنند. چند چالش وجود داشت؛ نخست این که معنای میان رشتهای چیست؟ اکنون موضوع میانرشتهای به یک رشته تبدیل شده است؛ یعنی از فلسفه نخستین خود دور شده و خود تبدیل به یک رشته شده است و عدهای متخصص میان رشتهای میشوند. نکته بعدی این بود که آیا ما باید رویکرد پسینی به میان رشتهای داشته باشیم یا رویکرد ما باید پیشینی باشد؟
رحیمزاده بیان کرد: یعنی پیشاپیش فارغ از هر تجربه، فقط به دلیل ذهنی میتوانیم رشته تدوین کنیم یا میانرشتهایها آنچه قرار است بعدا مسمی به میان رشتهای شود، در همان زمان متولد میشود؛ یعنی میان رشتهایها متولد میشوند و محصول برنامهریزی نیستند. یک دانشمند در ذهن خود وقتی با سؤال خود درگیر میشود و ابداعی میکند، میگوییم رشتههایی کنار هم قرار گرفتهاند یا خیر؟ بدون چالش برای خودمان میان رشتهای را تدوین کنیم.
وی تصریح کرد: آیا الگوهای پیشین به معنای افلاطونی کلمه وجود دارد و با نظر به آنها میان رشتهای تولید میشود و یا به این صورت است که میان رشتهای تولید میشود، گویا نسبت پیشین به میان رشتهای وجود دارد؛ به این معنا که ما میان رشتهای را تصویب میکنیم. چرا؟ چون پول و ساختار داریم. شورای عالی برنامهریزی یک مدت بدون ساختار بود، اما انگار که مُهر آنها بعد از از بین رفتن ساختار باز هم کار میکرد. این ساختار اداری و قدرت بروکراتیک بود که میتوانست مجوز دهد، همچنین قدرت کارشناسی بود که میتوانست یک برنامه را در دستور کار قرار دهد.
رحیمزاده در ادامه بیان کرد: ما نگاه پیشینی در ساختارمان وجود دارد و به لحاظ نظری این توان را به ما میدهد که وارد خیلی از پروژهها شویم، از جمله میانرشتهایها. سؤال این است که آیا مبنای روشنی نداشتند و ندارند؟ در حال حاضر هم وقتی به کتبی که پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر کرده نگاه میکنیم، میبینیم که در اینها نیز صرفا تعاریف تکرار میشود. به تعبیری هواپیمای بزرگ میانرشتهای همچنان در آسمان است و کسی نمیتواند آن را پایین آورد و فقط مثالهایی که میزنند متفاوت است. همچنین مشکل عدم برداشت واحد از این موضوع نیز وجود دارد.
وی بیان کرد: جالب است که از لحاظ تاریخی خود بنده نیز نتوانستم به این سؤال جواب بدهم که چرا معاونت فرهنگی این کار را میکرد. در واقع معاونت آموزشی وزارت علوم ناباورانه به این موضوع نگاه میکرد؛ همان زمان نیز برخی از مشاهیر به اشکال مختلف میرساندند که شما در حال وارد کردن بحث غرب در ایران هستید، چند شخصیت مشهور که در حوزه علم هستند گفتند اینها کار غربی است و میگفتند از دولت ارزشمدار عجیب است که این کارها در آن انجام میشود.
رحیمزاده تصریح کرد: برخی از مراکزی که درخواست تدوین رشته را داشتند عبارت از دانشگاه باقر العلوم قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، بنیاد حکمت صدرا، دانشگاه امام صادق (ع)، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق (ع) و موسسه آمریکای شمالی و اروپایی دانشگاه تهران؛ مثلا دانشگاه امام صادق (ع) پیشنهاد تدوین رشته فلسفه اقتصاد سیاسی یا رشته صلح شناسی را مطرح کردند.
وی در ادامه به بحث دروس پیش نیاز پرداخت و بیان کرد: یک بحث تخصصی که مهم است بدان بپردازیم دروس پیش نیاز است، در مورد دروس پیش نیاز دو دیدگاه وجود داشت، یک عده از جمله بنده اعتقاد داشتیم که در مقاطع تحصیلات تکمیلی پیش نیاز یک دام است؛ در واقع فرض کارشناسی ارشد و دکتری این است که کسی که واجد صلاحیتهای اولیه برای ورود به این مقاطع است، پیشاپیش باید دروس پیش نیاز را خودشان گذرانده باشند. در مقابل این استدلال موافقان میگفتند که باید دروس پیش نیاز وجود داشته باشد.
رحیمزاده تصریح کرد: اکنون نیز همین بحث وجود دارد، کسی که در یک رشتهای در مقطع دکتری قبول میشود، فرض این است که پیشاپیش باید چیزهایی را بلد باشد و با آدمی مواجه شویم که شرایط اولیه را دارد. چه کسی گفته که شرایط اولیه مانند ایرانی بودن و سن باشد، اما توان علمی نباشد! به صورت کلیشهای پیش نیاز میگذاریم، اما وقتی این پیش شرطهای کلیشهای را میآوریم چرا شرطهای علمی را نگذاریم؟
رحیمزاده در پایان بیان کرد: نکته مهم این است که ما بیشتر درگیر تعریف بین رشتهایها هستیم، میان رشتهای یک جای دیگری در ذهن آدمها صورت میگیرد. نکته بعدی این که بحث میانرشتهای حقیقی با آنچه امروز به عنوان میانرشتهای خوانده میشود متفاوت است؛ یعنی به منبع درسی و متن تقلیل یافته است، در حالی که بینرشتهای یک امر ذهنی و عینی است و باید در ذهن دانشجو اتفاق بیفتد. بیش از این که متن باشد بین رشتهای در ذهن دانشجو است، یک رویکرد و یک نحوه نگاه است، بین رشتهای یک نگاه است.
انتهای پیام