به گزارش ایکنا؛ با وجود اینکه میانگین تلفات اقدام به خودکشی در جامعه ایران از میانگین جهانی پایینتر و در حد نصف آن است، اما به گفته معاون اجتماعی وزیر کشور در سالهای گذشته روندی فزاینده و رو به صعود داشته است؛ هر میزان از این اقدام نشاندهنده اختلالاتی در پیوندهای اجتماعی و باورمندی به معنای زندگی محسوب میشود و شایسته جامعه ایرانی و اسلامی ما نیست. شاید این پرسش جدی مطرح شود: چرا در جامعهای که سالانه دهها مسابقات مختلف قرآنی با هزینههای کلان، برنامههای معرفتی متعدد در صدا و سیما و ... به مخاطبان ارائه میشود، چنین آسیبهایی افزایش یافته و دامنه آن همه سنین و حتی سلایق مذهبی را دربرگرفته است؟. ایکنا بنا بر وظیفه قرآنی خود که «مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»: هر کس یک نفر را زنده نگاه دارد، تمام بشریت را زنده کرده است (مائده، 32)؛ آسیبشناسی در زمینه اقدام به خودکشی را آغاز و گفتوگوهایی را با جامعهشناسان دین، آسیبشناسان و تحلیلگران مسائل اجتماعی پیگیری میکند تا نسبت به ابعاد این خطر در جامعه، تبیین علمی و قرآنی داشته باشد. هرچند این سوژه در کشور ما مهجور است و مجاب کردن کارشناسان برای پرداخت به آن سختیهای خود را دارد. پس از مصاحبه با حجتالاسلام صادقنیا، موفق شدیم با حجتالاسلام سیدفرید حاج سیدجوادی، عضو شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیر مدرسه فقه و اصول قم و تحلیلگر مسائل اجتماعی، درباره خودکشی در جامعه ایرانی گفتوگو کنیم که متن آن در ذیل ارائه میشود:
*چه عواملی در جامعه ایران موجب شده است که اقدام به خودکشی در سالهای اخیر روندی فزاینده را در پیش بگیرد؟
خودکشی به عنوان یک رفتار شخصی عوامل فردی متعددی دارد، گرچه عوامل محیطی هم مؤثر هستند ولی عمده افرادی که دست به این اقدام میزنند دلایل فردی دارند. اما طبیعتاً اگر تغییراتی در نسبت وقوع خودکشی در جمعیت مشاهده شود، باید دنبال عوامل غیرشخصی هم باشیم. واقعیت این است که شرایط آشفته و پراضطراب میتواند در افراد تأثیراتی بگذارد که آستانه تصمیمگیری متعادل و عاقلانه را در آنها پایین بیاورد و افراد تصمیمهای غیرمتعارف بگیرند. ممکن است این تصمیمات از جنس خودسوزی و خودکشی نمایشی باشد تا خودکشی واقعی؛ خودکشی از لحاظ آماری در ایران با آمار کشورهای منطقه، که از نظر فرهنگی هم به کشورمان نزدیک هستند، تمایز چندانی ندارد. در کشورهای جنوبی ما، آمارهای خودکشی بهتر از ما و در کشورهای شمال ایران همچون کشورهایی که قبلاً جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند، آمار خودکشی بسیار بالاتر از ایران است، با عراق تفاوت چندانی نداریم و در مقایسه با پاکستان آمار خودکشی در کشورمان بیشتر است و در کل میخواهم تأکید کنم که وضعیت ما در خودکشی خاص نیست و باید قبول کنیم که بحرانی فرامرزی است، اما به هر روی همین میزانی هم که رخ میدهد عواملی دارد که عرض میکنم.
تجربه شخصی من در فعالیتهایی که در بعضی مناطق مرزی داشتم نشان میدهد که بعضی از مردمان این مناطق احساس میکنند در برنامهریزی کشوری نادیده گرفته و رها شدهاند. این احساس «در حاشیه ماندن» و در متن مدیریت ملی نبودن، جوانان آنها را به ناامیدی سوق میدهد و خطر اقداماتی همچون خودکشی در طیفی که دیگر توانی هم برای مهاجرت به مناطق برخوردار ندارند بیشتر میشود. پس در مناطقی که به لحاظ جغرافیایی و برخورداری از مرکز فاصله زیادی دارند، احتمال وقوع این اقدام بیشتر است. عامل دیگر آشفتگی سیاسی، مشکلات اقتصادی و تغییرات فرهنگی است که باعث گسستهای بیننسلی و اختلال پیوندهای اجتماعی و در نهایت به فردگرایی، انزوا و تشدید تنشهایی بین نسلی منجر میشود که به زعم آنها راه حلهای مسالمتآمیز هم نداشته باشد، اما نکته مهم این است که توزیع این اقدام را به شکل ملی نبینیم، یعنی شاید در 80 درصد نقاط کشور ایران، اقدام به خودکشی بسیار پایین باشد، اما در مناطقی از کشور به دلایلی که گفتم اقدام به خودکشی بالا باشد، از کنار این موضوع نباید به سادگی بگذریم و توزیع رخداد به جمعیت را باید بررسی کنیم.
*بعضی رویکردهای تبلیغی و ترویجی دین چگونه میتواند به زندگی معنابخشی کند و از اقداماتی همچون خودکشی جلوگیری به عمل آورد؟
گوهر اصلی دین از جنس ایمان و باور است، باور به حقایقی که ممکن است این حقایق در حوزه ادارک محسوسات و استدلالهای متکی بر مشاهده ما قرار نداشته باشد. آن ایمان و باور زمینهای برای یک نوع جهانبینی، فهم خود، مناسبات با دیگران و خداوند است، جهانبینی و این باور که گوهر دین است، لایه ای برای افعال و رفتار دارد. ساماندهی این رفتار را در حوزه شریعت مطرح میکنیم، اما شاید چالشهایی که در حوزه تنظیمگری روابط و رفتارهای عینی جامعه از نظر دین به وجود آمده است کمتوجهی به تعمیق و تثبیت آن بخش ایمان و باور دینی از سوری مروجان دین باشد، یعنی شاید در بُعد مرکزی دین و ایمان و باور به غیب، که نقش آرامشبخش و طمأنینهاش هم قابل توجه است، کمکاری میشود.
یک انسان باورمند آسیبپذیری کمتری در مقابل مشکلات دارد. اگر در بُعد رفتاری و تنظیمگری رفتاری دین، تأکید زیاد و در حوزه ایمان و باور کمکاری کنیم، این عدم توازن خودش تنشزاست. شاید به علت یحثهای چالشی که در حوزه احکام شرعی در جامعه داشتهایم مباحث دینی ما بیشتر معطوف به بُعد رفتاری و بروز و ظهور احکام شده است که لایههای حقوقی و قانونی دین محسوب میشوند. به نظر میرسد بُعدِ معرفتی و معنابخشی دین مورد غفلت واقع شده و در قلب بسیاری از انسانها باور به مبدأ و مقصد شکل نگرفته است. فردگرایی، انزوا و روی آوردن به مدلهای دیگری برای معنادهی و فهم زندگی میتواند تبعات اینگونهای هم داشته باشد. برای اینکه بدانیم چقدر آسیبپذیری داریم باید این مسئله را در طبقات مختلف جامعه بسنجیم. نمیشود با آمار ملی آن را مورد بررسی قرار دهیم. این اقدام اگرچه نشاندهنده مشکل در باور به معنای زندگی و باور به مبدأ و مقصد است، اما راه حلهای آن در بعضی محیطها بیشتر خدمترسانی و توجه لازم دارد و در بعضی مناطق راه حلهای معنابخشی میطلبد.
*در چندماه اخیر شاهد بودیم که چند طلبه دینی خودکشی کردند، حتی دیده شد یک زائر عراقی خود را در مسجدالحرام به پایین پرت کرد! این رفتارها در افرادی که با فرهنگ دینی سر و کار داشتند، چه توجیهی دارد؟ آیا دینداری آنها هم بیشتر معطوف به ظواهر و غفلت از بُعد مرکزی دین بوده است؟
تا زمانی که مورد مد نظر را به شکل مجزا بررسی نکنیم، نمیتوانیم اظهارنظر دقیق کنیم و شاید حتی خیلی هم قابل تحلیل نباشد، اما اگر این اقدام تبدیل به یک روند شود، میتوان از آن به عنوان یک جریان خطرناک بین مذهبیها یاد کرد. به اعتقاد من چنین جریانی در حال حاضر بین مذهبیها شکل نگرفته است. اینها اتفاقاتی است که هر سال به میزانی بسیار کم و نادر بین طلاب رخ میدهد و حالا شاید اخیراً به واسطه گسترش رسانهها و فضای مجازی بیشتر انعکاس داده میشود. اگر چالشهای خانوادگی، فشارهای معیشتی و در کل، مشکلات فردی و موردی را کنار بگذاریم، دلیل زمینهای اقدام به خودکشی در بین طلاب بحرانهای معرفتی در سالهای اول طلبگی است، یعنی در آشنایی با مباحث عقیدتی، کلامی وغیرقابل حل بودن بعضی چالشهای فکری دچار بحرانهایی میشوند که حتی به افسردگیهای مزمن هم منجر میشود. این افسردگیها خیلی هم نادر نیست، اما موارد بسیار معدودی از آن به خودکشی منجر میشود.
*رسانههای متعهد، فعالان اجتماعی و افراد دغدغهمند با تزریق چه طرز تفکر و جریانی به جامعه میتوانند امید به زندگی را ترویج دهند و از اقداماتی همچون خودکشی جلوگیری کنند؟
توجه بیشتر به گوهر قلبی و آرامشبخشی دین در کنار همه جنبههای آن باید در دستور کار فعالان مذهبی قرار بگیرد، اما مشکل بزرگی که در بعضی فضاهای مجازی وجود دارد و رسانههای متعهد برای مقابله با آن باید زحمت زیادی متحمل شوند، زرقوبرقی است که در بعضی فضاهای مجازی وجود دارد. این زرقوبرقها برای اکثر مردم جامعه در دسترس نیست. به سواد رسانهای و درکی از مواجهه با زرقوبرقهای فضای مجازی نیاز داریم. مثلاً نوجوانان باید یاد بگیرند که به جای مقایسه، وجوه مثبت زندگی خود را هم ببینند و با دیدن برشی کوتاه از زندگی یک فرد، حسرت او را نخورند. دوران رسانه به گسترش سطح آرزومندی دامن زده است در حالی که بسیاری از آرزوهای انسان امکان تحقق ندارد. به نظر نمیتوانیم نوع آموزش و تربیت فرزندان را به صورت سنتی جلو ببریم و باید براساس روش آموزش تعاملی پیش برویم. برگزاری جلساتی که سؤال و مسئله از دل دانشآموزان دربیاید ذهنیتهای مقایسهگر را ترمیم میکند و باید قابی را که نوجوان با آن برشهای محدود و جذاب را میبیند وسعت بدهیم تا حقایق دیگری را هم درک کند.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام