اردشیر بهرامی، پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی در گفتوگو با ایکنا؛ به تحلیل چرایی گرفتار شدن جامعه کنونی ایران به انواع خشونت پرداخت و گفت: برای فهم و تحلیل جامعهشناختی هر مسئله اجتماعی توجه به تاریخ اجتماعی آن ضروری است؛ از این منظر برای فهم بهتر مسئله خشونتها به عنوان یکی از مسائل اجتماعی در خانواده و به ویژه حوزه عمومی باید به ریشههای تاریخ اجتماعی پر فراز و نشیب چندین هزار ساله ایران رجوع کرد.
وی ادامه داد: تاریخ جامعه ایران با مضامینی همچون ساختار قومی، ایلی، طایفهای و عشیرهای معرفی شده و ما شاهد هستیم در هر دوره تاریخی یکی از خاندانها بر کشور حکمرانی داشته است. چیرگی آنها بر عامه مردم توأم با جنگها، خونریزیها، غارتها، چپاولها و استثمار بوده است. این مسئله موجب شده ارزشهای اخلاقی و انسانی به معنای درست در جامعه پا نگیرد و آزادی و اعتماد در بین مردم ریشه ندواند. در راستای همین روند است که اعمال زور و خشونت از ساختارهای سیاسی کلان جامعه به عنوان الگوی قابل استفاده در زندگی در کنشهای زندگی روزمره نیز بکار گرفته میشد.
حضور خشونت در سرتاسر تاریخ ایران
بهرامی با اشاره به اینکه خشونت در سراسر تاریخ ایران در همه فضاها به شکل واضح وجود داشته و به عنوان یک کنش برای اعمال قدرت بر رعایا و زیردستان بکار گرفته میشد، گفت: در دوران معاصر با رخداد انقلاب مشروطه، کودتاها، جنبشهای اجتماعی و سیاسی ساختار اجتماعی جامعه ایرانی تا حدود زیادی دگرگون شد و طی سده اخیر تجربههای نو را پشت سرگذاشتیم اما علیرغم همه تحولات بخش عظیمی از فرهنگ سنتی را به دوران در حال تجربه توسعه و مدرنیته انتقال دادیم. یکی از مسائل بنیادین جامعه ما همین فرایند گذار است. بنابراین برای فهم ریشه خشونتها در ایران توجه به ساختار سیاسی ـ تاریخی و تحولات دوران معاصر اهمیت دارد.
این پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی به اولین تجربههای مردم ایران از رشد شهرنشینی، جهانی شدن، رشد رسانههای همگانی و اخیراً حضور همگانی در فضای مجازی، گسترش دسترسی بانوان به فرصتهای علم، هنر، آگاهی و اشتغال، آزادیهای فردی و رهایی از خشونت ... اشاره و بیان کرد: سرعت تغییرات در جامعه ایران از شتاب بیشتری برخوردار بوده که این وضعیت، تغییرات گستردهای در کنشها، بینشها و منشهای مردم به مقوله خشونت ایجاد کرده است.
در گذشته، فرهنگ عامه خشونتها را جزو زندگی روزمره قلمداد میکرد
بهرامی به پیشینه وجود و بروز خشونت در جامعه ایران اشاره و یادآوری کرد: در گذشته نیز همین خشونتها (به شکلهای مختلف) در جامعه سنتی وجود داشت اما فرهنگ عامه این خشونتها را جزو زندگی روزمره قلمداد میکرد؛ حتی تنبیه و خشونت را لازمه تربیت کودکان و زنان میدانستند. زنان در جامعه سنتی خشونت را تجربه میکردند، اما شاید مقاومت یا فرار میکردند اما واکنش اعتراضی به صورت عمومی که مبتنی بر درک رفتار غیر انسانی علیه خشونت باشد شکل نمیگرفت. همچنین در گذشته شاهد اشکال آشکارتر خشونت از جمله وقوع نزاعها، درگیریها، جنگهای قبیلهای و خانوادگی بودیم که نه به عنوان مسئله اجتماعی بلکه به عنوان جزئی از فرایند زندگی روزمره تلقی میشد.
برای شناخت زمینههای پرخاشگری در جامعه باید فرایندهای نابرابری و بیعدالتی را بررسی کرد
وی ادامه داد: اما امروزه با توجه به افزایش سطح آگاهی عمومی جامعه، زندگی در دهکده جهانی و مقایسه مدام جامعه و هویت اجتماعی خود با سایر جوامع دنیا به کوچکترین خشونتها هم واکنش نشان میدهیم؛ اینکه به مسائلی همچون وقوع قتلها، خشونتهای جنسی، خودکشی، همسرآزاری و ... حساس شدهایم بسیار خوب است اما کنترل عوامل و زمینههای بروز خشونتها در جامعه کار بسیار دشواری است. درست مثل پدیده فسادهای سیستماتیک در مدیریتهای دولتی؛ چرا که باید برای شناخت زمینههای پرخاشگری و خشم جامعه به درک درستی از فرایندهای نابرابری و بیعدالتی و فقر جامعه دست یافت و آنها را کنترل کرد.
بهرامی در پاسخ به این سؤال که آیا میزان و انواع خشونت نسبت به جامعه سنتی ایران بیشتر شده است؟ گفت: اگر بخواهیم مقایسه کنیم حتی شاید میزان خشونتها کمتر شده باشد اما تنوع و تکثر خشونت بیشتر شده است. مسائلی مثل اعتیاد، اختلالهای روانی، فقر و بیعدالتی و ... پیامدهای مخربی بر جامعه گذاشته و نوع خشونتهای جدیدی ایجاد کرده است.
وی با تأکید بر اینکه وقتی در جهانی زندگی میکنیم که مدام شاخصهای توسعه شامل توسعه انسانی، رفاه، امید، نشاط اجتماعی و ... جامعه خود را با سایر کشورهای دنیا مقایسه میکنیم، این وضعیت برای اکثریت مردم قابل درک و پذیرش نیست، بر همین اساس اکنون در جامعه ایران فقط شکل خشونت همچون ضرب و شتم با اهمیت تلقی نمیشود، بلکه خشونت پنهان نیز مطرح میشود؛ خشونتی که در گذشته وجود داشت اما به عنوان خشونت تلقی نمیشد.
این پژوهشگر آسیبهای اجتماعی که بیش از 10 سال به مطالعه مسئله خودکشی در غرب کشور پرداخته و کتابی با عنوان «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» توسط انتشارات جهاد دانشگاهی تهران در دست انتشار دارد، در تعریف خشونت گفت: خشونت یعنی هر نوع کنش، نگاه، بیان، باور، برداشت که به عمد یا غیر عمد سبب آزاری جسمی، روحی روانی، دیگری شود.
خشونت بیرون از خانه پیامد حقوقی بیشتری دارد پس خشونت به داخل خانه کشیده میشود
وی به بیان جزئیات مربوط به اعمال خشونت پرداخت و گفت: خشونت در جامعه را میتوان به دو شکل پنهان و آشکار تقسیم کرد. گرفتاریهای مالی و تورم امروزی برای تأمین نیازها، کاهش قدرت خرید مردم و ... باعث میشود آستانه تحمل افراد کاهش یابد و در برابر کوچکترین مشکلی پرخاشگر شوند؛ با توجه به اینکه بروز خشونت در بیرون فضای زندگی خانوادگی پیامد حقوقی از جمله پرداخت دیه، زندان، مجازات و ... به دنبال دارد اما در درون خانه این مجازاتها اعمال نمیشود به همین دلیل خشونتها از فضای عمومی بیشتر به داخل خانهها منتقل میشود.
بهرامی تشریح کرد: با توجه به اینکه در محیطهای بیرونی هم میزان درگیریها بیشتر گزارش و رسانهای میشوند و مردم در سطح شهر بیشتر شاهد آن هستند، جامعه ما در این شرایط احساس میکند یک اتفاق بزرگ در حال رخ دادن است و یک دلهره و نگرانی برای عموم مردم وجود دارد که برای طبقات متوسط و پایین بیشتر است و میتواند خشونت پنهان را بیشتر کند.
تأثیر شاخصهای رفاهی بر بروز خشونت
وی ادامه داد: یکی از زمینههای اصلی بروز پرخاشگری امروز جامعه ما این است که کشور ایران در بین کشورهای منطقه و همجوار خود از شاخصهای رفاهی مطلوب برخوردار نیست و با بحرانهای مالی همچون تورم، بیثباتی و احساس ناامنی از آینده کشور مواجهه است. همین مسئله هم میتواند خشونت را در سطح جامعه ترویج کند. همچنین در فرایند تجربه توسعه در کشور شکاف طبقاتی بیشتر شده است. جامعه نابرابر آبستن بحران تضاد و اختلاف و رفتارهای پرخاشگرانه است.
اعتقادات سنتی که میتواند خشونت نسبت به زن و کودک را تولید کند در فرهنگ و جامعه ما هنوز زنده هستند
این پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی به ویژه خشونت به این مسئله اشاره کرد که باورها و اعتقادات سنتی که میتواند خشونت نسبت به زن و کودک را تولید کند در فرهنگ و جامعه ما هنوز زنده هستند و گفت: باورهایی هستند که میتوانند ساختار قدرت را در خانواده و جامعه تعریف کنند؛ همین باورها مبنای خشونت قرار میگیرند. خشونت نتیجه نابرابری قدرت در حوزه کنشگری است. جامعه ما تغییراتی را تجربه کرد که بر اساس آن نهاد خانواده تضعیف و بخش زیادی از مسئولیتهای خانواده به دولت و سایر نهادها واگذار شد، اما مبنای فکری که بر اساس آن قدرت در دست پدر، همسر یا برادر بزرگتر است همچنان وجود دارد.
وی دلیل عمده بروز طلاق و خشونت در خانواده را تضعیف و نبود فضای ارتباطی، گفتوگو، تفاهم و خشونت عنوان و اظهار کرد: گفتوگوهای کوتاه در خانواده موجب شده درک درستی از امیال، خواستهها و نیازهای افراد خانواده وجود نداشته باشد. البته این مشکل در فضای کار نیز وجود دارد و آدمها در خصوص یک مسئله کمتر به اشتراک نظر میرسند. در اصل، فضای عمومی ارتباطی جامعه ما دچار مشکل شده است.
بهرامی در ادامه فضای ارتباطی جامعه ایران را ترسیم و عنوان کرد: در جامعهای که افراد شبانه روز تلاش میکنند اما محتاج نان شب هستند؛ فرصت و فضایی برای خلق روابط آزاد، دوستانه، صمیمی و پایدار باقی نمیماند و در همین فضا است که گسست عاطفی و خیانتها شکل میگیرد.
وی با اعلام این مطلب که اکنون جامعه ایران از تجربه همزمانی سنت و مدرنیته آسیب دیده است، گفت: انتخاب اینکه کدام ارزشهای سنت را باید نگه داریم و تقویت کنیم و کدام باورهای ضد توسعهای را رها کنیم و در دنیای مدرن تا کجا باید پیش برویم و از کدام بینشهای دنیای مدرن باید فاصله بگیریم دغدغه و مشکل کنونی جامعه ایران است. با توجه به پیشینه فرهنگی ایران، مردم ایران نمیتوانند به طور کلی سنت را کنار بگذارند و یا اینکه کلاً دنیای مدرن را ترک کنند و خود همین مسئله هم موجب اضطراب و عدم ارائه واکنشهای اجتماعی درست در جامعه شده است.
در مسئله ازدواج و انتخاب همسر جنگ بین سنت و مدرنیته داریم
بهرامی از جمله مباحث اجتماعی که به نظر میرسد مردم ایران با شدت بیشتری در میان سنت و مدرنیته آن گیر کردهاند را مسئله ازدواج عنوان و اظهار کرد: در مسئله ازدواج و انتخاب همسر جنگ بین سنت و مدرنیته داریم. بخشهایی از سنت را مقاومت کرده و نگه داشتهایم و بخشهایی از دنیای مدرن را هم پذیرفتهایم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به آسیب اجتماعی خودکشی اشاره و در تحلیل این آسیب گفت: خودکشی در ایران در مقایسه با سایر نقاط دنیا به عنوان یک مسئله اجتماعی شناخته نمیشود یعنی نرخ خودکشی کمتر از پنج نفر در 100 هزار نفر است اما در مناطق غرب و جنوب غرب ایران میبینیم که آمار بالاتر و مسئله خودکشی به عنوان یک شیوه رفتاری نهادینه شده است که دلیل آن ساختار کلان برنامههای دولتهای مختلف است.
مشکل کودکآزاری، همسرآزاری و ... نیست؛ ریشه در قانونگریزی، فساد اداری، اختلاس و ... است
بهرامی تصریح کرد: مسئله ما در کشور کودکآزاری، همسرآزاری، خودکشی، اعتیاد و ... نیست این آسیبها نتیجه مسائل مهمتری مثل قانونگریزی، فساد اداری، اختلاس، بیتوجهی به سرمایهگذاری در مناطق مختلف کشور و ... است. اگر با پدیدههایی مثل اعتیاد، کارتن خوابی، کودکان کار، زنان تنفروش، حاشیهنشینی و ... مواجه هستیم نتیجه بیعدالتیها و رشد خشونتها و به حاشیه رانده شدن گروههای حاشیهای جامعه است. وقتی به توسعه زیرساختهای اقتصادی در مناطق محروم توجه نشده و طی چندین دهه 39 هزار روستای کشور خالی از سکنه شده و اکنون تهران جمعیتی دارد که نمیتوانیم نیازهای آنها را تأمین کنیم، نتیجه بیتوجهی به مناطق محروم است.
وی از مهاجرت دستها و مغزها به شهرها سخن گفت و افزود: افراد یا برای کارگری به تهران میآیند و یا تحصیل کرده هستند و جذب سیستم اداری میشوند؛ یعنی نیروهای نخبهای که باید در شهرهای خود بمانند و آنجا را آباد کنند به شهرهای بزرگ میآیند و اجتماع محلی خود را از نیروی کار و افراد مستعد خالی میکنند در اداره همین روند هم تهران میشود شهر پر آسیب.
بهرامی در پاسخ به این سؤال که راهکار برون رفت از وضعیت موجود چیست؟ گفت: اگر در حوزه خشونتها بخواهیم کار پایهای انجام دهیم راهبردها باید مبتنی بر دقیقترین عوامل و زمینههای ایجاد آسیبها باشد. نابرابری را به این سادگی نمیشود کنترل کرد و تا این ریشهها از بین نرود، نمیتوان آسیبهای بعدی را حل کرد. اگر بخواهیم کار پایهای برای کنترل و کاهش آسیبها انجام دهیم باید پایههای آسیبها که یکی نابرابری مناطق مرزی با مناطق داخلیتر کشور است را از بین ببریم.
وی تصریح کرد: وقتی همه راهها برای از بین بردن ریشههای مشکلات را رفتیم، مداخلات قضایی باید آخرین راهبرد و اقدام ما در حوزه آسیبها باشد. مثلاً اگر در یک خانواده طلاق، اعتیاد، بیماری روانی و ... هست تا شرایط آنها را نشناسیم و کنترل و درمان نکنیم نمیشود کاری کرد و اقدامات قضایی نیز ریشه مشکل را حل نمیکند.
بهرامی با اشاره به بررسی لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در مجلس، گفت: در این لایحه نیز هیچ اشارهای به راهکارهای حل بنیادی و ریشهای مشکلاتی که موجب میشود کودک کار به وجود بیاید نشده و برنامه جامعیی نیز برای از بین بردن دلایل به وجود آمدن کودک آزاری مطرح نشده است. مثلاً مطرح نشده است که شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... خانوادهها چطور باید اصلاح شود که کودک آزاریها رخ ندهد؟
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: برنامههای توسعهای ما باید خانواده محور و تلاش برای توسعه ارتباط، گفتوگو و تعامل باشد. مهارتها، آگاهیها و درک درست چگونه زندگی کردن و زیر یک سقف بودن باید محور برنامههای سازمانهای مسئول در حوزه فرهنگ و خانواده باشند. اکنون افراد جامعه ما به تنهایی رشد میکنند و شخصاً توانمند میشوند اما نمیتوانند از سایر جنبهها مثل ایجاد ارتباط صمیمی، متعهدانه و خانوادگی به رشد مناسب برسند. اینکه میبینیم خیانت در میان زنان متأهل زیاد شده، نتیجه خشونت است که نتوانستهایم یک فضای ارتباطی رها از سلطه در حوزه کنشگری خانواده ایجاد کنیم. وقتی نمیتوانیم درک متقابل، صمیمیت، تعهد، عشق، علاقه و احترام حتی به معنای مدرن آن را در خانواده ایجاد کنیم، طلاق عاطفی حتی بر آمارهای طلاق رسمی هم پیشی میگیرد.
انتهای پیام